توی کفشهاش خاک ریخت و دور گردنش انداخت،
پابرهنه و سربهزیر اومد
هَل لی مِن توبه ؟
هنوزم امیدی هست ؟ میشه برگردم ؟
پشیمونم . . .
حالا ما هم اومدیم بگیم که شرمندهایم
پشیمونیم
«از دمـادمِ عمرم کـه مُرده زیستم ،
تـوبـه میکنمـ . . .»