توی کفشهاش خاک ریخت و دور گردنش انداخت،
پابرهنه و سربهزیر اومد
هَل لی مِن توبه ؟
هنوزم امیدی هست ؟ میشه برگردم ؟
پشیمونم . . .
حالا ما هم اومدیم بگیم که شرمندهایم
پشیمونیم
«از دمـادمِ عمرم کـه مُرده زیستم ،
تـوبـه میکنمـ . . .»
آقامون امام صادق میگن به اندازه بال مگسی اشکِ برای حسین
تمام گناههامون رو، هرچقدر هم که باشه پاک میکنه
اما الآن حرف من این یه چیز دیگه است . . .
نه،
اندازه عمر انسان تجربه داره
مثل بعضیا هم تنبل نیست . . .
ماه رمضون هم که نیست دست و بالش بسته باشه
حس رضایت،
حس برتری،
همون چیزی که تمام سجدههای چندهزارسالش رو خراب کرد . . .