eitaa logo
🏴معین
643 دنبال‌کننده
364 عکس
60 ویدیو
22 فایل
﷽ 🦋💍 ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
برای خودم مقتل می‌خوندم؛ زیاد نخوندم، اما هیچ جا مثل این من رو آتیش نزد: حمید‌بن‌مسلم گفت: دیدم زنی از ایشان را با آنان بر سرِ جامه در کشمکش بود و عاقبت آن مردم چادر از سر او کشیدند . . .💔 آقای ما را نگران سـ‌ر بریدند . . .
` _ چشمے کـه واسـه حسین گریـه کرده دیگـه نباید بـه هرچیزی بیوفته . . . 🏴
امان از دل زینب . . . 🏴 🕯️
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مادرجان! ده روزی به سینه زدیم، فریاد زدیم، اشک ریختیم، بر پا و بر سر کوبیدیم و نفس کشیدن‌هایمان مملؤ از سوز و آه بود،،، نفس‌المهموم . . . خودمان را با وضو به روضه رساندیم و دست دوست و خانواده را گرفتیم و مهمان سفره‌ات کردیم . . . خودمان سیاهیِ شهر شدیم و پیرهن مشکی ما از تن درنیامد؛ شال عزا را همچو پرچم حیات و اشک را آب حیات دیدیم . . . هرجا توانستیم از حسین دم زدیم و اگر شد روضه‌خوانش شدیم . . . از ته جیب‌مان بانیِ چای و کتیبه هیئت شدیم و نگذاشتیم مجلس عزای پسرت کم داشته باشد... این روزهای آخر هم صدایمان گرفته، آنقدر که بلند بلند گریه کردیم به یاد گریه‌های آرام رقیه . . . آنقدر آب نخوردیم به یاد لب‌های تشنه اصغرِ رباب . . . این‌ها را گفتم که بگویم در ازای این همه چیزی نمی‌خواهیم ، فقط، ممنونیم . . . ممنون شماییم که دعوتمان کردی و منت بر سر ما نهادی که مشکی‌پوش حسینت باشیم؛ منت نهادی که گریه کردیم و بر سر و سینه زدیم و کمی خرج حسین شدیم . . . تشکر کردن بلد نیستیم ؛ چطور می‌شود این همه لطف تو را شکر کرد ؟ چطور می‌توان حق این همه محبت را ادا کرد ؟ درحالی که می‌بینم کسانی را که چندی پیش کنارمان سینه می‌زدند و حال به ما می‌خندند . . ‌. اگر هستم، اگر هستیم زیر سایهٔ حسین ، بی‌شک تو ما را دستچین کردی و منت این تحفه تا ابد بر سر ما خواهد بود . . . اگر شکر این نعمت، حسینے بودن و کربلایی شدن است، اگر شکر آن غیرت عباسے و عفت زینبے است؛ اگر باید یاد می‌گرفتیم که مسلم را تنها نگذاریم و همچون عبدالله با تمام وجود پای امام زمان‌مان بایستیم، اگر باید از حُر توبه و از عباس وفا یاد بگیریم؛ از تو مدد می‌خواهیم ، مادرِ ما تویی و به تو قول می‌دهیم شکر کنیم این نعمت عظیم را؛ فقط کمک‌مان کن، عنایت کن که شیاطین انسی و جنیِ واقعی و مجازی در کمین ما هستند؛ به تنهایی توان مبارزه با آن‌ها را نداریم و جز تو به چه کسی رو بزنیم ؟! أللّهم ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيه السَّلام . . . «نعمتِ حسین» شام غریبان عاشورا ۱۴۴۵
مـن زنده‌ای در روے زمین، جـز این بدن‌هاے قـلـم شده نمی‌بینم . . . 🏴
` _ گـوش مـن روضه حسین شنیده، دیگه نباید هرچیزی رو گوش بده . . . 🏴
` _ خدایا مـا کـه می‌دونیم تو این روضه‌ها مـا رو بخشیدی؛ کمک کن مَنِ بعد محرم مثل قبلش نشه . . . 🏴
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجلس روضه شهادت علی‌بن‌حسین، امام سجاد علیه‌السلام 🥀 🏴
` _ سے سال در فراق پدر گریه کرد و گفت: بازار شـام جاے عزیزان ما نبود... 🏴
آه از داغے که تازه شود با دیدن آبے . . . 🏴
` _ حسین جان مرا به اشکِ توبهٔ آن زن که آخر دسته‌های عزایت می‌رود ، ببخش . . .
` _ مثل هر سـال پر از حسرت اینم که چه زود دلمـان تنگ براے دهه‌ی اول شد... 🏴
بسم رب المهدی یا صاحب الزمان! در رؤیاپردازی‌های خودم، هدفے بالـاتر و شیرین‌تر از سردارے شما نمی‌یابم؛ خودت می‌دانی، اهل قسم نیستم؛ اما والله همین است ، چه کنم نه راه را می‌شناسم و نه چاه را؛ تشنه وصال تو هستم و بی‌راهه می‌روم ، می‌دانم کم می‌گذارم و اشتباه می‌کنم ؛ تو را به بی‌دست کربلا ، دستم را بگیر و راه را نشانم بده ؛ مانند آن چند کلامِ حسین به زهیر که نمی‌دانیم چه بود اما هر چه بود او را در امامش فانی کرد . . . راه را هم که نشانم دادی رهایم نکن که تازه اول کار است، برای رسیدن به تو، با تمام وجود محتاج تو هستم . . . یقین دارم زودتر از چشم برهم زدنی به کعبه تکیه خواهی کرد و نواے انابن‌الحسین در گوش عالَم می‌پیچد؛ اما نگرانم نکند به وقت طلوع خورشید حسرت سحرهاے از دست رفته جانم را بگیرد . . . «طلوع» ۳۱ تیر ۱۴۰۲
` _ تویی که پاتو گذاشتن تو روضه حواست باشه دیگه نباید هرجایی پا بذاری . . . 🏴
واقعا دلم می‌خواد علت سکوت بعضی از آقایون علماء و مادحین و . . . رو بفهمم؛ دیگه منتظر چه اتفاقی هستن تا یه کاری بکنن یا یه چیزی بگن ؟ قوه قضاییه هم که الحمدلله کارش شده تعلیق‌های چند ساعته و چند روزه که فقط باعث معروفیت بیشتر شرکت‌های خصوصی میشه . . . و هر روز داره تعدی و اهانت‌هاشون بیشتر میشه و با یه عذرخواهی ساده از کنارش میگذرن. (و توی این اوضاع طرف جلوی آقای پویانفر میگه نباید پلمپ کنیم، آقای پویانفر هم . . . ) تو شیراز مادری رو جلوی فرزندش کتک زدن و چادر از سرش کشیدن💔 و هنوز هستن کسایی که تو این شرایط به لاک سیاه قسم بخورن . . . (آقای هلالے عذرخواهی کردن ، منظور من این طرز فکر و موافق‌های اونه) قلب آدم درد می‌گیره یه چیزایی رو می‌بینه و می‌شنوه . . . تا می‌تونید به ارگان‌های مرتبطی که می‌شناسید اعتراض و مطالبه کنید که یک عده از عمد دارن به چادر مادرمون زهرا اهانت می‌کنن . . . (حداقل کاری که می‌کنید روشن‌گری این موضوعات بین خانواده و رفقاتون باشه ، بی‌تفاوت نباشین . . .)
` دشمن از دو تا سیاهی می‌ترسه؛ یکی سیاهی عزای حسین ، یکی چادر سیاه مادر . . . اما از چادر بیشتر؛ چون عزای حسین فقط دو ماهه، اما سیاهی چادر مادر تمام سال شهر رو پر از نور حضرت زهرا می‌کنه . . .
هدایت شده از 🏴معین
چشمام کـه به ماه‍ می‌خوره ذکر لبم اینه : ٱلْسَّلامُ عَلیْکَ یَـا قمـ🌙 بَنیٖ هـٰاشمــ . . .
` _ همه آباد نشینان ز خرابے ترسند مـن خرابت شدم و دَم‌به‌دَم آبادتَرم . . .
یکی از جانی‌های بر حسین‌بن‌علے مـا هستیم کـه از این تاریخچه فقط یـک صفحه‌اش را می‌خوانیـم (صفحه حزن و غم و مصائب) و صفحه دیگرش را نمی‌خوانیم.( صفحه حمـاسـی و حقیقت عـاشـورا ) جـانـی‌هـای بـر امام حسین آنهایی هستند کـه این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کـرده و می‌کنند . . . 📚 : نهضت حسینی ، استاد شهید مطهرے
` _ اگه توی این چند وقت کم برای حسین اشک ریختیم؛ شاید به خاطر چیزاییه که دیدیم و نباید می‌دیدیم . . . 🏴
می‌گفت: «دوازده ساله حرم نیومدم ولی به غیر حرم هم جای دیگه نرفتم...» از تو جداییم به صورت نه به معنے . . .
_ دنیا بدون عـشـق تو ارزش ندارد . . . 🏴
ایـنـجـا بـا کـمـال تـأسـف بـایـد بـه نـکـتـه‌ای اشـاره کنم و آن این است که غالب ذاکران سیدالشهداء بـا آنـکـه آن حضـرت را بـا لـقـب مقدس «شـهـیـد» یـاد مـی‌کنـنـد و «سیدالشهداء» می‌خـوانـنـد، در اثر اینکه تحلیلی در این مسائل ندارند، تلقی‌شان از مرگ اباعبدالله از نوع نفله شدن و هدر رفتن است. 📚 : نهضت حسینی ، استاد شهید مطهرے
` _ تـا حـالـا بـه این فکر کردی چرا بـرای امام حسین گریه می‌کنی . . . ؟ 🏴