eitaa logo
- مُهجِه -
112 دنبال‌کننده
933 عکس
617 ویدیو
8 فایل
مهجه یعنی اون خونی که ته قلب هست و فقط باشکافتنش درمیاد . . . [ اَلّذین بَذَلوْا مهجهم دون َالحُسیْن ] فرمود که حسین خون ته قلبش و واسمون داد . . . پیام سنجاقی چک بشه:) -کپی با سلام بر اباعبدالله:) https://daigo.ir/secret/849336744 نظرات و پیشنهادات...
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب آمده‌ام به طلب نگاهی از جنس همانی که حر را حر کرد...
-
هدایت شده از - لیها -
میشه یه حمد شفا برای یکی عزیزانم بخونید؟!
- مُهجِه -
اگه مردم چی؟(:💔
فقط تا اربعین اقا فقط تا اربعین اجازه نفس کشیدن بدین بهم . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی...
soleimani.mp3
8.4M
"روز چهارم" چله دوم :) زیارت عاشورا با صدای حاج قاسم عزیز:) حسین جان!هرگز نگویمت دستم را بگیر ،عمری‌ست گرفته‌ای ، رهایش نکن . .
Majid Banifateme - Jan Agha Studio (320)(2).mp3
7.97M
جان آقا سنه قربان آقا . . .
این‌‌حُسین‌‌کیست‌که‌لیلای‌‌همه‌‌تااَبداست !
پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمیمیرد حسین !
بگو چه‌ شد که من اینقدر دوستت دارم! بگو محبت ما، ریشه در ازل دارد...
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس به نام سرکار خانم موسوی تعریف می کردند که : یک روز که در بیمارستان بودیم حمله شدیدی صورت گرفته بود... مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند.اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها وضع یکی از آنها خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود... وقتی جراح این مجروح را دید به من گفت که بیارمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم.دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را در بیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: "من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم." چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. 📗کتاب کلید اسرار _ ص ۳۷۶