eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.4هزار دنبال‌کننده
508 عکس
46 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هم دلبر و هم همسر و هم جان منی هم بر شب تار، ماه تابان منی بی روی تو یک نفَس نمی‌خواهم ماند جانانی و جانانی و جانان منی @MohsenAlikhanySher
در راه عشق، کشته‌شدن افتخار ماست این افتخار همره ما تا مزار ماست این ابلهان چه با خودشان فکر کرده‌اند؟! مرگی چنین میانهٔ میدان، شعار ماست ما ملت شهادت و ایثار و غیرتیم این انقلاب، زنده از این کارزار ماست از خون‌بهای پاک شهیدان هنوز هم خون می‌دهیم و خونِ شهید اعتبار ماست دنیا به خود ندیده چنین ملتی که گفت: در راه عشق، کشته‌شدن افتخار ماست @MohsenAlikhanySher
خوشبخت منم که حوزه مأوای من است گنجشکم و درس عشق آوای من است شاگرد امام صادقم در ره عشق! مجنون منم و امام، لیلای من است! پ.ن: ۱۹ دی‌ماه روز طلبه بر شاگردان مکتب جعفری علیه‌السلام مبارک باد. @MohsenAlikhanySher
با رأی خودت امید را جاری کن یک بار دگر پاسخ خود «آری» کن امروز وطن به رأی تو محتاج است با جوهر انگشت بیا یاری کن @MohsenAlikhanySher
زیارت‌نامه می‌خواندم دلم پر زد برای تو برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو خیالش سخت می‌چسبد! چه تصویری! چه رویایی! قدم‌ها می‌زنم در جای‌جای سامرای تو برای جنت‌الاعلی چه دست و پا زدم بی‌خود! مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟! برای سوی چشمانم طبیبی گفت باید که به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو مفاتیح الجنان‌ هم با زیارت جامعه زیباست! مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟ کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری نشستم بر سر این سفره‌ی بی‌انتهای تو جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلت‌هاست خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو! دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!! گره وا می‌کند حتما خدا هم با دعای تو @MohsenAlikhanySher
مرا با گرمی آغوش بی تکرار خود دریاب تنم پژمرده از سرمای تن‌ها، جامه می‌خواهد شعر حقیر و خط زیبای استاد ۱۴۰۲/۱۰/۲۸ @MohsenAlikhanySher
بخشی از یک غزل قدیمی: آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی @MohsenAlikhanySher
یا رب مرا به عشق علی مبتلا نما با جامی از ولای علی آشنا نما چشمم از این جهان پر از های و هو ببند بازش دوباره بر حرم مرتضی نما @MohsenAlikhanySher
بخشی از یک غزل قدیمی: زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار @MohsenAlikhanySher
بستم دخیلی بر درت باب‌الحوائج با صد قسم بر مادرت باب‌الحوائج امشب عزادار شما هست این دل من زانو زدم در محضرت باب‌الحوائج در گوشهٔ زندان خدایا جای تو نیست! قربان چشمان ترت باب‌الحوائج نقش نگینت «حسبی‌الله» است آقا قربان آن انگشترت باب‌الحوائج ما جیره‌خوار رحمتت چشم انتظاریم بر سفره پهناورت باب‌الحوائج آقا اگر غافل اگر شرمنده هستیم ما را مکن باز از سرت باب‌الحوائج @MohsenAlikhanySher
خورشید نبوت از حرا ظاهر شد دنیای دَنی به یُمن او طاهر شد بیچاره ز لطف حضرت حق دور است هر کس به تو و سیره تو کافر شد @MohsenAlikhanySher
بر چهره محبوب محمد صلوات بر احمد و بر زاده احمد صلوات بر سفره رحمت تو پایانی نیست بر خوان پر از نعمتِ سرمد صلوات @MohsenAlikhanySher
وقتی که خدا داد به ما پنج‌تنش را یعنی که سپردست به ما خویشتنش را یک شاخه گل پنج‌پری داده به عالم با عشق ادا کرده تمام سخنش را! هم احمد و هم حیدر و هم فاطمه‌اش را هم داده به ما عشق حسین و حسنش را هرچند که در ساحت او جسم نگنجد بخشیده به ماها همۀ پاره‌تنش را بی‌پرده بگویم چه کسی پاره‌تنش بود؟! آن کس که عدو چاک نموده است تنش را میلاد حسین است ولی این دل خونین آورد به یادم غم آن پیرهنش را آن عشق که جای قدمش دوش نبی بود نامرد رها کرد به صحرا بدنش را بار غم تنهایی او را بکشم دوش؟ یا دوری آن سرو چمن از وطنش را؟! از داغ عطش باز کنم لب به شکایت؟ یا فاش کنم قصه مرغ چمنش را؟! او ابن و اخ و مأمن و دریای کرم هست ای کاش ببخشد گنه سینه‌زنش را... پ.ن: نمی‌خواستم روز عید، از غم بگم ولی نمی‌دونم چرا اینطور شد؟! ببخشید که روز عید کامتون را تلخ کردم🙏🙏🌹🌹 @MohsenAlikhanySher
امشب از عشق حسین اسباب ما جور است جور ناله و اندوه و غم از جمع ما دور است دور یوسف و موسی و عیسی جملگی مبهوت او ای سلیمان! مُلک تو در پیش او مور است مور آنچه بر اهل زمان و بر زمین پهن است پهن سفره بی‌انتهای شادی و سور است سور چشم دل وا کن ببین گویا که محشر گشته است «یا حسین» اصلا همانا نفخه صور است صور از میان تار و تیر و تور، تنها تور ماند صید اویم صید اویم! نوبت تور است تور هر چه هست از لطف سرشار حسین‌ ابن علیست ور نه ذوق ما بدون لطف او کور است کور ای مُحبّش چشم وا کن ماه شعبان آمدست ماه شادی هست جانا، هر شبش نور است نور «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن» امشب از عشق حسین اسباب ما جور است جور @MohsenAlikhanySher
باید برای از تو سرودن وضو گرفت باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت باید به دور هر چه سیاه است خط کشید باید به عشق حیدر کرار خو گرفت باید برای عرض ارادت به ساحتش از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت دنیا پر از حکایتِ انبوه حیله‌هاست باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت ذکر علی عبادت خاصان عالم است باید مدد برای سرودن از «او» گرفت یا علی مدد @MohsenAlikhanySher
یک‌بار زمین حوا و آدم را دید هم شادی مردمان و هم غم را دید اما چو علیِ اکبر آمد به زمین با چشم خودش دو بار خاتم را دید @MohsenAlikhanySher
سبط حسین بن علی، اکبری از همه خوبان جهان تو سری منطقاً و خَلقاً و خُلقاً علی آینه در آینه پیغمبری!! @MohsenAlikhanySher
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو باشی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست @MohsenAlikhanySher
با رأی خودت امید را جاری کن یک بار دگر پاسخ خود «آری» کن امروز وطن به رأی تو محتاج است با جوهر انگشت بیا یاری کن @MohsenAlikhanySher
قسم به خون شهیدان حضور خواهم داشت قسم که در دل میدان حضور خواهم داشت به کوری تو که این «خانه» را نمی‌خواهی قسم به مادرم «ایران» حضور خواهم داشت @MohsenAlikhanySher
گفته بودید که امسال حکومت تنهاست؟! گفته بودید کسی باز نخواهد برخاست! پس چه شد آن همه مکّاری و دریوزه‌گری؟! پاسخ ملت ما را که شنیدی؟! گویاست؟!! @MohsenAlikhanySher
شعری قدیمی در باب حجاب: "هر نگاهت مساوی درد است دردی از زخم تیر شیطانی پیکری که اینچنین زخمی است خالی است از صفای رحمانی هر زمانی که سوی نامحرم چشم بد را کمی بچرخانی تیر شیطان نشانه‌ات رفته می‌زند او تو را به پیکانی تیر او عجیب سمی است می‌زند خاک، پهلوانانی! عاقبت هم سقوط خواهد کرد کاخ ایمان بدون دژبانی باید ایمان تو قوی باشد دین خود را مده به ارزانی .... ای تو نامحرمی که در بازار مثل آهوی دشت، عریانی از جمال و کمال آرایش مثل نوعروس‌ها می‌مانی یا که در کوچه ها و در انظار مثل برجِ سرِ خیابانی تو نباشی سیاهی لشکر در زمین مثل گوی چوگانی هر طرف که ابلیس می‌خواهد می‌کشاند تو را به آسانی استفاده چرا کند از تو؟ چون که ابزار مکر و عصیانی! .... چشم بد را نگاه باید داشت این نباشد مرام انسانی جایگاهی برای انسان نیست- -پست‌تر از مقام حیوانی؟! از تمام اصول و فرع دین شکلکی مانده از مسلمانی دوره‌ای سخت و پربلا شده است راه باریک هست و ظلمانی باید از خویشتن بپرسی که: بر سر دین خود که می‌مانی؟! تاریخ: ۱۳۹۲/۰۷/۰۶ @MohsenAlikhanySher
مژده ای دوست که ماه رمضان آمده است بوی افطار و سحر، بوی جنان آمده است هاتفِ حضرت حق بانگ برآورده بلند: موسم توبه ز احوال بدان آمده است عابدان غرق سرورند ز مهمانی حق عارفان مست‌ که فرجام خزان آمده است چونکه خورشیدِ ضیافت به جهان طالع شد لطف حق کامل و بی‌پرده عیان آمده است اشک‌ها در دل شب با دل پرخون جوشد ذکر حق هم ز دل و هم به زبان آمده است خواب در ماه خدا نیز عبادت باشد این همه لطف و کرم بر همگان آمده است لب گشاییم به شکرانه این ماه عزیز: مژده ای دوست که ماه رمضان آمده است @MohsenAlikhanySher
سالی که گذشت، بی رخ یار گذشت در حسرت رخسارهٔ دلدار گذشت ای کاش که این خبر جهانی می‌شد: برخیز که از کوچه ما یار گذشت! @MohsenAlikhanySher
او مذهبِ عشقِ ناب را یاور شد بر قوم رسول، او «فقط» مادر شد! آه از دل پژمرده و غمگین و حزین! در کودکی‌‌اش فاطمه بی‌مادر شد... @MohsenAlikhanySher