{ دست زِ تو نمی‌کشم تا که وصآل من دهی❤️‍🩹 ؛ #اربعین

بہ نام خداوند آفریننده جهان🌱

خدایا تو را شکر می‎کنم که حسین(ع) را آفریدی..🌱 -شهیدمصطفی‌چمران- #اربعین

اربعین هم داࢪه از ࢪاه میࢪسہ... یا ڪولہ باࢪ بستہ تو ࢪاهۍ و لحظہ شماࢪ دیداࢪ صحن و سࢪاے اࢪباب یا ڪولہ باࢪ سنگین دلتنگۍ ࢪو شونہ هاتہ و چشم از عڪس حࢪم و پخش زنده ها بࢪ نمیداࢪے

فࢪقۍ نداࢪه شࢪایطت ڪدوم باشہ مهم دلتہ ڪه پࢪ زده تاااااااااا ڪࢪبلا

پس حال جامونده ها ࢪو بہ خودت نگیࢪ مشتۍ تویۍ ڪہ دلت اونجاست از غافلہ جا نموندے فقط موقعیتش نࢪسیده ڪہ چشمات ببینہ و دستت لمس ڪنہ ولۍ دلت ڪاࢪ خودشو میڪنہ و چشمات همچنان باࢪونیہ

مواظب دلمون باشیم ڪہ جا نمونہ•••

تو ࢪو خدا منو ࢪاه بده😭💔 بزاࢪ دوࢪت بگࢪدم🕊 #امام_حسين #اربعین

#دلتنگی_شهدایی 🌱 وقتی عشقِ حسین (ع) دࢪ جانت ࢪیشه ڪࢪد دیگࢪ قدࢪت ماندن نداࢪی دࢪ قافله حسین (ع) ڪسی قصدِ ماندن ندارد همه باࢪ سفࢪ بسته‌اند ... #شهید_محسن_حججۍ

• ازجمله‌خاطراتـِ‌شهید‌همت♥️ • روزسوم عمليات بود؛ حاجی هم می‌رفت خط و برمی‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سـر نمازعصر،‌ يک حاج آقای روحانی آمد. به اصرار حاج همت ، نماز عصر راايشان خواند. مسئله‌‌ی‌دوم حاج‌آقا تمام نشده، حاج همت غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نمی‌توانست روی پا بايستد. سرم به دستش بود و مجبوری گوشه‌ ی سنگر نشـسته بود. با دسـت ديگر بی‌سـ‌یم را گرفتهـ بود و با بچه‌‌ ها صحبت مي‌كرد ؛‌ خبر می‌گرفت و راهنـــمایی می‌كرد . اين‌جا هم دست از کـــار برنداشت.

• زِ جان خوش‌تر اگر باشد تو آنـے .🤍🌱

-کہ‌تواوج‌آرزوی‌منی‌(:💛 #شھیدشدۍ‌ڪهـ‌رفیـقم‌باشۍ #شهید_محسن_حججۍ #ࢪفیق_شهیدم