هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
درخت
هرچند سربهزیرم و درخویش جاریام
هرفصل را به طرز جدیدی بهاریام
گاهی پناه خستگی یک مسافرم
گاهی پناهگاه غزالی فراریام
یک روز زرد و خستهام و روز دیگری
سرشار از شکوفه سرخ اناریام
در کندهکاری تنهام عکس قلبوتیر
آیینهایست از هنر رازداریام
این شبنمی که برگوبرم را گرفته است
اشکی شدهست درصدد آبیاریام
سختی روزگار شکستم نمیدهد
وقتی نماد محکمی از پایداریام
"بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بیبند و باریام"
در پیریام جوانه زدن راز تازهایاست
یعنی دوباره میشکفم تا بکاریام
#مجتبی_خرسندی
#غزل
*بیت داخل گیومه از مرحوم استاد غلامرضا شکوهی است.
@Mojtaba_khorsandi
۱۳ فروردین
۱۴ فروردین
۱۴ فروردین
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
#مرثیه
#مسلم_بن_عقیل_علیهالسلام
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیدهای به سرانجام ماجرا مسلم
علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشستهای به امید وفا چرا مسلم؟
نماز مغرب اگر صدهزار هم باشند
دوباره یکنفری موقع عشا مسلم
دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم
ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بیحیا مسلم
شب نجات تو از دست شبهمردان است
هزارشکر که دیگر شدی رها مسلم
نمانده راهی و تو بیپناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم
اگرچه از سر دارالاماره میاُفتی
سرت نمیرود اما به نیزهها مسلم
هزار مرتبه شکرخدا نمیماند
تن تو روی زمین زیر دستوپا مسلم
ولی قرار شده تشنهلب شهید شوی
به احترام لب شاه کربلا مسلم
#مجتبی_خرسندی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
۱۴ فروردین
۱۴ فروردین
بهنام حضرت صاحبسخن
#قرآن_کریم
#زندگی_با_آیهها
✍چهارشنبه، ششم فروردین ساعت ۴:۱۴بامداد
بعد از وعده سحری، طبقعادت تلویزیون را روشن کردم. اواخر نیمهاول بازی آرژانتین - برزیل، نتیجه ۳-۱ بهسود آرژانتین بود. ۲،۳ دقیقهای از بازی هم
گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد. نیمهی اول با همان نتیجه تمام شد و نوبت تبلیغات بین دونیمه رسید.
✍اینجا از قاب تلویزیون برای چندمینبار پویش «زندگی با آیهها» را دیدم. اینبار اما با یک تفاوت نسبت به دفعههای قبل؛ این که به حرف گوینده گوش دادم و عدد «۱» را به «۳۰۰۰۲۱۲» فرستادم. بلافاصله لینکی برایم ارسال شد و با اولین کلیک نرمافزار را نصب کردم. چرخی از سر کنجکاوی در فضای برنامه زدم و دیدم بخشهای متنوعی دارد.
✍ بلند شدم وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم. بعد برگشتم و دوباره شروع به فعالیت کردم. انگار بهکلی فراموش کرده بودم که بازی درجریان است. طوریکه از کل نیمه دوم، فقط گلی را که آرژانتین
زد، دیدم. آن هم به خاطر سروصداهای گزارشگر.
✍ابتدا از سر کنجکاوی به چندسوال پاسخ دادم.
اما وقتی بهخودم آمدم دیدم تمام آزمونهایش را
شرکت کردهام و نمره کامل گرفتهام. بعد فهمیدم بامعرفی این پویش به دیگران، میتوانم هم برای خودم و هم برای دیگران امتیاز هم کسب کنم.
✍متاسفانه ماه مبارک رمضان امسال توفیق کمی در قرائت قرآن داشتم و از طرفی هم خوشحال بودم که حالا با این برنامه کمی بیشتر از قبل با قرآن انس گرفتم. شروع کردم به نصب برنامه در گوشی همه اعضای خانواده؛ برادرم کوچکم، همسرم، مادر و پدر.
✍ و این تازه شروع ماجرا بود. اما حیف و صدحیف که من کمی دیر وارد شده بودم. هرچقدر که با برنامه آشناتر میشدم، بیشتر و بیشتر حسرت میخوردم. همهچیز عالی بود؛ از بخشهای متنوع و آیات دقیق گرفته تا جوایز گوناگون و حس رقابت. حتی بیشتر از قبل بهقرآن سر میزدم. از شوق زیاد در همان روز نخست تمامی ۳۰ آیه را با معنیشان حفظ کردم.
و الحمدللّه این حس تا همین امروز هم ادامه دارد.
✍اینکه چندکار در قالب یکبرنامه اتفاق بیفتد، بسیار جالب بود. نه تنها برای من، بلکه حتی برای برادر ۱۲سالهام. مخصوصا اینکه گواهی حفظ این آیات هم به صورت آنی صادر میشد. من با اینکه بهلطفخدا توفیقات فراوانی داشتهام و بیشتر از
۳۰۰بار لوحتقدیر و گواهیهای دورههای مختلف را دریافت کردهام، هنوز برایم جذّابیت داشت؛ حالا چهبرسد به پسربچهی کلاس ششم ابتدایی. شاید هم بههمین خاطر بود که وقتی یواشکی کنارش نشستم تا بهصورت نامحسوس در پاسخ دادن به ۳۰سوال برای دریافت گواهی حفظ کمکش کنم،
فورا به سمتم برگشت و گفت؛ داداش! توروخدا...!
بذار اول خودم امتحان کنم و جواب سوالا رو بدم.
وقتی خودش جواب ۲۶سوال را بدون کمک من داد، تقریبا همه را هم درست گفته بود و مدرکش را هم دریافت کرد تا با یک خوشحالی خاص کریستیانو رونالدویی جشن بگیرد.
بعد با اشتیاق شروع کرد به تبلیغ اینپویش دربین همسنوسالهای خودش؛ اولیننفر دخترداییمان بود که ۲سالی ازخودش کوچکتر است...
✍اما شاید جذّابترین ویژگی اینپویش برای من شاعر این باشد که آیات انتخاب شده -با این که به احتمال ۹۹درصد این جنبه مدنظر قرار نگرفته بود- بسیار مناسب سرودن بودند. از آیات موزونی مثل؛
«لَنْتَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»تا دیگر آیات
که هر کدام میتوانستند دستکم بهانهی سرودن
یک رباعی یا دوبیتی و یا حتی غزل ناب تازهای؛
چراغ راه بشر تا کمال، قرآن است
چرا که پاسخ هرچه سوال قرآن است
اگر بهمعجزه هم مثل سِحر مینگری
بیا که آینهی بیمثال قرآن است
همیشه اوج گرفتن دو بال میخواهد
برای ما یکی از این دو بال قرآن است
در انتها پی فصلالخطاب باید رفت
جواب قطعی هر احتمال قرآن است
حلال اوست حلال و حرام اوست حرام
که حدّ و مرز حرام و حلال قرآن است
بهحفظکردن آن سعیکن که درمحشر
به گردن تو شبیه مدال قرآن است
اگر برای رسیدن به حق پی راهی
بههوشباش که راهِوصال قرآن است
همیشه با همه آیات زندگی کردیم
چرا که معجزهی بیزوال قرآن است
✍خلاصه اینکه ما با این آیهها زندگی کردیم...
چه از همان روز اول که در یک اشتباه هزار امتیاز
را -که البته توفیقی اجباری بود- به حساب پویش
ایرانهمدل ریختم و به هر دری هم زدم که امتیاز
را برگردانم نشد که نشد، تا همین امروز که بازهم سری زدم. گردونهام را چرخاندم و به بخش جدید سرک کشیدم. آیهی محبوبم را برگزیدم و بهانهای برای نوشتن همین متن پیدا کردم. البته باز آرزو کردم که ای کاش این برنامه در همهی سال هم برقرار باشد. مثلا از امروز -که حدوداً هفتاد روزی
تا عید سعید غدیر خم مانده و با توجه به تاکیدی
که ابتدای امسال رهبری هم در اینزمینه داشتند- در قالب اینپویش بهمسئله مهم نهجالبلاغهخوانی پرداخت. بهامید گسترش این کارهای خوب اثرگذار.
#مجتبی_خرسندی
@Mojtaba_khorsandi
۱۴ فروردین
۱۵ فروردین
۱۶ فروردین
هدایت شده از کانال رسمی سازمان بسیج مداحان و هیآت مذهبی کشور
18.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسیج_مداحان
#ستایشگری
#یادبود
📹 ببینید | به بهانه پنجمین سالگرد ارتحال درگذشت مرشد خراسانی مرحوم استاد
#حاج_محمود_اکبرزاده_یزدی
🔹 شاعر و مداح انقلابی مشهد مقدس....
📌مرحوم حاج محمود اکبرزاده از پیرغلامان و شاعران اهل بیت (ع) مشهد مقدس که متاسفانه بر اثر بیماری به کما رفت و در نهایت در ۱۶ فروردین ماه ۹۹ در ۸۷ سالگی درگذشت اند.
🔹 او متولد سال ۱۳۱۲ بود که مداحی را از ۱۳۲۵ شروع کرد و علاوه بر پیرغلامی اهل بیت (ع)، خادم حرم امام رضا (ع) نیز محسوب میشد. او همچنین سابقه ریاست کانون مداحان مشهد را دارا بود.
❇️@basijmadahan_ir
❇️@basijmadahan_ir
۱۶ فروردین
۱۶ فروردین
مجتبی خرسندی
#بسیج_مداحان #ستایشگری #یادبود 📹 ببینید | به بهانه پنجمین سالگرد ارتحال درگذشت مرشد خراسانی مرحوم
بهنام حضرت صاحبسخن
پیرمرد مهربان
✍ دوشنبه ۲۴ مهرماه ۱۳۹۷.
یادم میآید که برای اولینبار توفیق همراهی جمعی از دوستان شاعر عزیزم در #شب_شعر_عاشورا دست داده بود و از خوشحالی رسیدن به شیراز در پوست خودم نمیگنجیدم. حس میکردم آنجا همهچیز برایم تازگی خواهد داشت؛ حتی افرادی که قبلاً دیده بودمشان و اتفاقاتی که شاید در گذشته هم برایم رخ داده بودند. انصافاً درست هم حدس زده بودم.
یکی از هزاران اتفاق شیرین آنسفر دوستداشتنی دیدار با پیرمردی مهربان بود؛ [مرحوم] #حاج_محمود_اکبرزاده.
✍ وقتی از فرودگاه به منزل مرحوم حاجفرهنگ رسیدیم، اول شب بود و همهی دوستان بهصورت گروهگروه دورهم نشسته بودند و در هرگدشهای بزم باصفایی برپا بود. من هم همان ابتدای حیاط زمینگیر شدم و در گعده دوستانی درآمدم که داشتند غزلمرثیه میخواندند و اشک میریختند. بعد از شعرخوانی تنی چند از دوستان، نوبت عرض نوکری به من رسید و تعارف شعرخوانی زدند. غزل نوسرودهام را خواندم با مطلع؛
بهاین امید که تو میدهی جواب حسین
سلام داد به تو هر که خورده آب حسین
که شکرخدا با گریههای دوستانم، از آن استقبال شد.
✍بعد از اتمام شعرخوانیها، بلند شدم و شروع به احوالپرسی با دوستان کردم، تا رسیدم به پیرمردی با چهرهای مزیّن به اشک روضه و لبخند مهربانی؛ خیلی گرم تحویلم گرفت. به یاد داشتم که قبلاً هم در مشهد یکبار ایشان را دیده بودم، اما شناختی که داشتم در حدّی بود که میدانستم پیرغلام اهلبیت است و مداح و شاعر. این را هم شنیده بودم که ۲۰هزاربیت شعر حفظ است. خلاصه بعد از احوالپرسی، سررسیدی را باز کرد و یکی از صفحات سفیدش آورد. بعد هم خودکاری دستم داد و آرام گفت؛ «لطفاً آن غزل زیبایی که خواندی را برایم بنویس.» بعد هم با همان لبخند ادامه داد که؛ «سالهاست هر غزل زیبایی که در وصف اهلبیت علیهمالسلام میشنوم، از شاعر یا مداحی که آن را خوانده درخواست میکنم که به یادگار با دستخط خودش برایم بنویسدش. این دفتر هم بحمدالله ششمین سررسیدی است که از اینگونه اشعار جمعآوری کردهام.»
با کمال افتخار و ذوق زیاد غزلم را نوشتم و تمام تلاشم را بهکار بستم که زیبا، خوشخط و خوانا باشد.
✍ خیلی دلم میخواست که اجازه بگیرم و سری به دیگر صفحات سررسید هم بزنم. اما هرچه خودم را جمعوجور کردم، نشد که نشد. هرچند که خیلی زود خدا را -بهرسم این روزهایم که همیشه بابت ندادهها بیشتر- شکر کردم. چون پیرمرد مهربان شروع کرد از قدیم و قدیمیها صحبت کردن. من هم همانطور چمدان بهدست ایستاده بودم و با اشتیاق تمام گوش میکردم. طوریکه انگار سراپایم گوش شده بود برای شنیدن. هرچه من مشتاق شنیدن بودم، او مشتاق گفتن.
✍ از برخی شاعران گذشته از جمله نعمت آزرم برایم گفت و قصاید علوی و اهلبیتیاش. همچنین از جوایزی که قدیمها بابت حفظ و سرودن قصائد به شاعران و مادحین اعطا میکردهاند. بعد از کلی صحبت شیرین، بهناگاه شروع کرد به عذرخواهی کردن. تعجب کردم! چهشده بود که پیرمرد وسط نَقل نُقلها، یاد معذرتخواهی افتاده بود؟ متوجه شدم از این ناراحت است که بیشاز ۲ساعت مرا سرپا نگهداشته است. ولی من مشتاقتر از این حرفها بودم که بخواهم اذیت شوم.
✍خلاصه در آن دوسهروز تا میتوانستم از خلوتهایش استفاده کردم. او میگفت و من میشنیدم. بعدها یکبار دیگر هم در مشهد توفیق دیدار یافتم و محضرش شعرخوانی هم کردم. تا اینکه خبر رسید حال پیرمرد مهربان خوش نیست و بعد هم خبر رحلتش در ۱۶فروردین ۱۳۹۹ آمد و حالم را حسابی گرفت.
روحش شاد و همنشین موالسانش باد؛ انشاءالله.
✍ چندی پیش که در دفتر انتشارات محمل مهمان آقا جواد هاشمی «تربت» -که دیوان ۳جلدی مرحوم مؤید را به زیور طبع آراستهاند- بودم، سؤال پرسیدم که آیا از آن سررسیدها اطلاع دارند یا نه؟
دیدم در کمال تعجب اظهار بیخبری کردند و پرسیدند که آیا مطمئنم؟ عرض کردم؛ بله. چون خودم در شیراز از خود مرحوم اکبرزاده شنیده بودم و حتی غزلی هم از خودم برایشان نوشته بودم.
قرار شد ایشان زحمت بکشند و از خانواده و دوستان نزدیک حاجآقای اکبرزاده پیگیری کنند. امیدوارم که این میراث ادبی هم حفظ شده باشد و انشاءالله بهزودی در شمار منابع قابلاستفاده برای شناخت هرچه بیشتر شعر معاصر اهلبیت قرار بگیرد.
✍انشاءالله خداوند توفیق استفاده از محضر پیرغلامان و بزرگان آستان حضرات معصومین علیهمالسلام را قسمت همه جوانترها و کوچکترهایی چون من حقیر کند. بلکه بتوانیم هرچه بیشتر و به نحوی پسندیدهتر نوکری کنیم. تا باد چنین بادا.
#مجتبی_خرسندی
@Mojtaba_khorsandi
۱۶ فروردین
۱۷ فروردین