eitaa logo
‹ مـٰاه ِبهـٰارستـٰان 🌛›
269 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
108 فایل
رسانه ای در جهت: 💎اخبار 📍اطلاع رسانی 💎گزارشات 📍تبلیغات و... برای مردم خوب بهارستان💐 « صدای مردم» ✍️ارتباط با ادمین @sana888666✍️ A media for the good people of Baharestan "Voice of people" 🌐 آدرس کانال📩
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ 💠امام على عليه السلام: درباره یتیمان از خدا بترسید و مبادا یک روز سیرشان کنید و یک روز گرسنه بمانند. ✅ الکافی جلد ۷ صفحه ۵۱ ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜حجت الاسلام والمسلمین عالی: 💥نحوه ارتباط اموات با عالم دنیا ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
🔴 آیا پیامبر اسلام بی سواد بود ؟ 🔻معنای امّی بودن رسول خدا " صلوات الله علیه و آله " چیست؟ «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ»جمعه/۲ ---------------------------- ❌ این روایت رو با دقت بخوانید 👇 📚 سند روایت : معاني الأخبار، (انتشارات اسلامى)، ص۵۳: جعفر ابن محمد الصوفى گويد: از امام جواد عليه السلام ◀️ پرسيدم: اى فرزند رسول خدا، چرا نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به «امّى» موسوم شده‌اند؟ حضرت فرمودند: مردم در اين باره چه می‌گويند؟ عرض كردم: گمانشان اين است كه چون پيامبر كتابت نمی‌دانستند به اين اسم خوانده شدند. امام عليه السّلام فرمودند: دروغ پنداشته‌اند، از رحمت خدا دور باشند، اين سخن كجا صحيح می‌باشد در حالى كه خداوند در كتاب محكم خودش می‌فرمايد: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ پيغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحى خدا را تلاوت كند و آنها را از جهل و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب آسمانى و حكمت الهى بياموزد. چگونه تعليم دهد چيزى را كه بلد نيست، به خدا سوگند رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هفتاد و دو زبان می‌خواند و می‌نوشت يا فرمود: به هفتاد و سه زبان می‌خواند و می‌نوشت. ◀️و امّا اين كه به آن حضرت امّى گفتند به خاطر اين بود كه آن جناب از اهل مكّه بود و مكّه از امّهات و مهمترين شهرها بود و همين مراد حقّ عزّ و جلّ است كه می‌فرمايد: (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها- و براى اين كه اهل مكه و حوالى و اطراف آن را انذار كند./ شوری،۷) 📚علل الشرایع؛ شیخ صدوق/ باب صد و پنجم سرّ ناميده شدن پيامبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله به لقب «امّى» -حدیث دوم: ◀️راوى می‌گويد: عرضه داشتم: چرا حضرتش را امّى میخوانند؟ فرمود: چون منسوب به مكّه است و همين معنا مراد از فرموده حقّ تعالى است كه میفرمايد: لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى الخ پس امّ القرى مكّه است لذا به حضرت كه منسوب به آن است گفته شده امّى. ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
🔴 نماز بسیار پرفضیلت جمعه های ماه رجب 🔵 سيّد بن طاووس از حضرت رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم روایت کرده است كه هر كه در روز جمعه ماه رجب، چهار ركعت نماز مابين ظهر و عصر روز جمعه بخواند هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت: 🔹 سوره «حمد» ۱ مرتبه 🔹 « آية الكرسی» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه 🔹 سوره «توحيد» ۵ مرتبه 🔸 و پس از چهار ركعت ده مرتبه بگويد: 🔺 اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَة 🟢 بنويسد حقّ تعالی برای او از روزی كه اين نماز را خوانده تا روزی كه بميرد هر روزی هزار حسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‌ای كه خوانده شهری در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حورالعين و راضی شود از او به غير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد برای او به سعادت و مغفرت. 📚 مفاتیح الجنان/ اعمال ماه رجب 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هدیه کنیم. ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
🔴 قابل توجه افرادی که موفق به روزه گرفتن روز مبعث نشدند : 🔵 در روایت آمده است صد بار گفتن این ذکر ، در ایام ماه رجب ثواب روزه گرفتن در ماه رجب را دارد: 🌕 سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ 📚 مفاتیح الجنان / اعمال ماه رجب ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
🔴 مردم برای نتیجه مسابقه فوتبال امام زمان را قسم می دادند. 🔵 در کتاب ارزشمند سه دقیقه در قیامت وقتی که راوی کتاب از مسئول محاسبه اعمال در عالم برزخ در مورد امام عصر (عج) و زمان ظهور حضرت سوال میکند؟ 🔺 در پاسخ به او می گوید : 🌕 باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود اما بیشتر مردم با وجود مشکلات ، امام زمان(عج) را نمی خواهند .اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می کنند.بعد مثالی زد و گفت مدتی پیش مسابقه فوتبال بود بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ص ۷۷ 🔴 راستی آیا ما به اندازه ای که برای یک مسابقه فوتبال دعا میکنیم برای ظهور هم دعا میکنیم؟ 🔵 آیا حاضر هستیم همگی برای فرج امام زمان دعای دسته جمعی کنیم ؟ ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
پس از تحریم کالاهای حامی صهیونیسم در عمان توسط مردم این‌کشور امروز نوشابه زم زم در قفسه‌های فروشگاه‌های بزرگ عمان جای خود را پیدا کرده است. ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
👆👆عكسى فوق العاده ای از طبيعت که وقتی از دور نگاه می‌کنی شبيهِ مردی هست که روی زمین نشسته و دست را روی دست گذاشته و به دور نگاه می‌کند⚡️اما وقتی تصوير را بزرگ کنی، کوهستانی را می‌بینی با فراز و نشیب وصخره‌ها .... ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
✍️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ... ━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸 به نام خدائی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست با توکل به اسم اعظمت﷽ امروزمان را با شکرگزاری آغاز می‌کنیم شکرگزاری برای تمام آنچه اکنون هست شکر برای امروز و لحظه‌های زیبائی که داریم ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎━═━⊰❀🌸❀⊱━═━ 🌱 به کانال ماه🌙 بهارستان بپیوندید 🌱 https://eitaa.com/Month14B