- وقتِ رفتن کاش در چشمم نمیغلتید اشک ،
آخرین تصویر ِاو در چشمهایم تار بود . (:
فکر هر شبِ من قبل از خواب : اونی که اون روز تو کتابفروشی بود ، دختر بود یا پسر ؟ .
گنگا ، خفنا ، لاتا ، اونایی که هشدار دادن آرامششون رو نخراشیم ، اونایی که ادعا در منطقشون ممنوعه ، ایشالا لوازم التحریر خریدید دیگه ؟ .
کل ِقندهایی که ریخته بود زمین ُبا کلی زحمت جمع کردم و وقتی پاشدم ببرم آشپزخونه با یه حرکت ِخیلی خیلی قشنگه پام گیر کرد به یه وسیله ای و کل ِقند ها دوباره ریخت زمین ُ این عالیه 👍👍👍👍 .