eitaa logo
مربیآموز | مهد و پیش دبستانی
28 دنبال‌کننده
117 عکس
69 ویدیو
0 فایل
Rubika.ir/Morabiamooz 👈🏻 روبیکا 🆔 @MohsenMirjalili 👈🏻 ادمين 👇دانلود مربیآموز از کافه بازار 🌐 www.Morabiamoz.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
آموزش نقاشی الاغ بهمراه شعر میتونید این نقاشی رو با کوچولوتون بکشید و این شعر رو با هم بخونید کره الاغ کدخدا، یورتمه میرفت تو کوچه ها: الاغه چرا یورتمه میری؟ دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم. الاغ خوب نازنین، سر در هوا، سم بر زمین، یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو، یک کمی بمن سواری میدی؟ نه که نمیدم چرا نمیدی؟ (!) واسه اینکه من تمیزم. پیش همه عزیزم. MorabiAmoz.ir/article/?no=665 🆔 @MorabiAmoz
قصه ی روباه مریض و گنجشک زرنگ یكی بود یكی نبود. در یك جنگل كوچك و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی می‌كردند. خانم گنجشكه بتازگی 2تا جوجه كوچولویش را از تخم بیرون آورده بود و از آنها بخوبی نگهداری می‌كرد. روزها به اطراف جنگل می‌رفت تا برایشان غذا پیدا كند و بیاورد، اما چند روزی بود كه آقا روباه مكار دوباره سروكله‌اش پیدا شده بود و دوروبر گنجشك‌ها می‌پرید. یك روز از این روزها كه خانم گنجشكه می‌خواست دنبال غذا بره دید كه روباه بدجنس پایین درخت آنها نشسته و بر و بر به بچه‌هایش نگاه می‌كند. با خودش گفت این روباهه دوباره آمده تا جوجه‌هایم را بخوره... برای همین پشیمان شد و برگشت خانه و از بچه‌هایش مراقبت كرد. گنجشك‌های كوچولو خیلی گرسنه بودند و خانم گنجشكه حتما باید می‌رفت به جنگل تا غذا تهیه كند، ولی روباه مكار كه فكر می‌كرد از همه زرنگ‌تر و مكارتره، 4چشمی ‌مراقب جوجه‌ها بود تا سر یك فرصتی آنها را یه لقمه چرب كند. خانم گنجشكه فكری كرد و با خودش گفت: ای روباه بدجنس! دیگه نمی‌گذارم بچه‌هایم را بخوری و با خودش گفت حالا من چطوری خانه‌ و بچه‌هایم را تنها بگذارم و بروم... همین طور كه با خودش صحبت می‌كرد، ناگهان فكری به ذهنش رسید و بعد رفت نزدیك روباه و گفت: سلام روباه عزیز. از این طرفا...! روباه گفت: سلام گنجشك مهربون، داشتم از اینجا رد می‌شدم، گفتم یك سری به شماها بزنم. MorabiAmoz.ir/article/?no=667 🆔 @MorabiAmoz
مربیآموز | مهد و پیش دبستانی
قصه ی روباه مریض و گنجشک زرنگ یكی بود یكی نبود. در یك جنگل كوچك و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی
ادامه قصه ی روباه مریض و گنجشک زرنگ... گنجشك گفت: وای چقدر كار خوبی كردی. روباه عزیز دوست خوب من! من باید بروم و برای بچه‌هایم غذا بیاورم، تو می‌توانی از آنها مراقبت كنی تا من برگردم. روباه گفت: بله حتما من خیلی خوب از آنها مراقبت می‌كنم. برو خیالت راحت باشه. گنجشك گفت: روباه عزیز! برعكس صحبت‌هایی كه درباره‌ات می‌كنند تو چقدر مهربانی، ولی من به همه می‌گم كه تو با وجود مریضی‌ات از بچه‌های من نگهداری كردی. روباه گفت: چی؟ چی گفتی... كدام مریضی؟ گنجشك گفت: آخه دیدم رنگت خیلی پریده و زرد شده. من شنیدم در جنگل بیماری‌ای شیوع پیدا كرده كه كشنده است و اولین نشانه‌اش رنگ پریدگی است. روباه با شنیدن این حرف گنجشك گوشه‌ای نشست و گفت: یعنی من آن مریضی را گرفته‌ام، چه چیزی بخورم تا خوب شوم؟ گنجشك گفت: تنها دارویش نوشیدن یك جرعه از آبی است كه از قله كوه پس از آب شدن برف‌ها بیاید. روباه راهی شد به سمت كوهستان و چند روز بعد هم خبر رسید كه مرده است. گنجشك‌ها و دیگر حیوانات هم از دست آزارهای روباه راحت شدند و به زندگیشان ادامه دادند. و گنجشك هم خوشحال بود از این‌كه حیله‌گرتر از روباه است. MorabiAmoz.ir/article/?no=667 🆔 @MorabiAmooz
شعر دم دمای ظهوره دم دمای ظهوره رهبر ما چه جوره سید علی غیوره از ظلم و کینه دوره روشنگری کارشه باعث آرامشه حکیم و با عزته رهبر این ملته از نسل پیغمبره دشمن او ابتره به لطف او آمریکا شسته میشه با ریکا شجاعه نمرش بیسته دشمنِ صهیونیسته لب تر کنه این آقا متحد میشه دنیا MorabiAmoz.ir/article/?no=669 🆔 @MorabiAmooz
چهارده راهکار عملی برای آموزش حجاب به کودکان MorabiAmoz.ir/article/?no=683 🆔 @MorabiAmooz