eitaa logo
مُرَمَّل
993 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
27 فایل
هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده...
مشاهده در ایتا
دانلود
-آقایِ‌امام‌حسین! برای دلی که دیگه طاقت دوری از کربلات رو نداره بخوان: أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ💔"
مُرَمَّل
دلم تنگه بی اندازه #شور|#امام_حسین #مهدی_رعنایی [@Morammal]
این روزا هر چیزی میتونه منو یاد تو بندازه💔"
مُرَمَّل
نگو عین خیالش نیست...
همین که بی خیالم نشون میده که حالم دیگه روی روالش نیست💔!
-💔" یا رفیق من لا رفیق له
-💔" بی پناهم یا شفیق من لا شفیق له
-💔" حالم خیلی خرابه (: خراب ِ حرم ِ ؛
امروز میخوام از رقیه خاتون بیشتر بذارم💔
مُرَمَّل
ازت بی خبرم خبر داری یا نه #زمینه|#رقیه_خاتون #مهدی_رعنایی [@Morammal]
چی شد موی سرت؟ نمیدونم بابا چی شد موی سرم؟ خبر داری یانه💔
مُرَمَّل
ازت بی خبرم خبر داری یا نه #زمینه|#رقیه_خاتون #مهدی_رعنایی [@Morammal]
میسوزه زخمای تنم بابا ای بابا ای بابا یتیم گیر آوردنم بابا ای بابا ای بابا💔
"ڪربلایۍ" نیستم‌اماتوشاهدباش‌ڪہ هردعایےڪردم‌اول"ڪربلا"راخواستم ...💔🌱
ارمنی بود؛ می خـواست‌ زبان‌ فـارسی رو یاد بگیرد تصمیم‌ گرفـت‌ یه کتاب‌ فـارسی رو انتـخاب‌ کنه و برای‌ تمرین‌ بخونه....! تصویر چھره‌ نورانی ابراهیم‌ روی جلد کتاب‌، چشمش‌ رو گرفت‌ کتاب‌ سلام‌ بر ابراهیم‌ رو خوند مسلمون‌ شد شیعه شد... طلبه شد ساکن‌ قـم‌ شد این‌داستان یک خانم‌ تازه‌ مسلمانه [🌱] ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
-💔" گفتم به سُرمه : گوشهٔ چشمش چکاره ای؟ اذنِ دخول خواند و صدا زد که : زائریم!
❤️ صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است
هـر چݩــد ڪافرم به خیــاݪ تمامــ شهـر گاهـۍ براےِ آمــدݩـت ݩـــذر مـۍڪݩمــ ... ..͜ ❤️🌱
Untitled 35.mp3
6.75M
من زندگی رو نمیخوام بی رقیه | [@Morammal]
مُرَمَّل
این چرا ویوش بیشتره بقیس🙄
خوب مشکلش چیه !؟
هیچی برام سوال بود
🍃 چه گنبدی چه ضريحی عجب ايوانی سلام حضرت ارباب،گدا نميخواهی؟ 😍
1.mp3
7.66M
وجودمو عشق تو تسخیر کرده | | [@Morammal]
:)♥
یکۍ‌از‌هَـمرَزمـٰاۍ‌حاج‌قـٰاسِم‌میگُفـت؛ گفتَـم‌:حاجـۍ‌دَستت‌تون‌رو‌بِندازید‌دور‌ گَردن‌مَـن‌با‌هَـم‌عَڪس‌بگیریـم ...シ!' حـٰاجۍ‌گُفت‌مَـن‌دَستمو‌بِنـدازَم‌دور‌گَردَنـِت خَطـریہ‌هاـاا .. گُفتَـم‌چر‌احاجـۍ؟! گُفـت‌آخہ‌مَن‌دَستـمو‌دور‌گَردن‌هَرڪۍ‌ انداختَم‌شَھیدشُد‌جـُز‌خودم '!💔🖐🏼
خرماگرفته بود دستش به تک تک بچه ها تعارف میکرد. +گفتم:مرسی +گفت:چی گفتی؟ +گفتم:مرسی ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛ بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه.