eitaa logo
مُرَمَّل
989 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
27 فایل
هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده...
مشاهده در ایتا
دانلود
-💔" به‌غیر‌تو‌یـاری‌٬نـدارم با‌غـیـر‌تو‌‌کـاری‌نـدارم.. ! :)🍂
-💔" آقایِ امام حسین'ع'.. گفتی دلایِ شکسته رو هم میخری نه؟!(:
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ شب‌بخیرگفتن‌مامحض‌ادای‌ادب‌است ورنه‌چون‌شب‌بشود،اول‌بیداری‌ماست✨ - آںٖچه امࢪوز‌ گذشت ݪف‌نده‌رفیق‌بمونی‌بهتر:) شݕݓۅں‌مہدۅ؎💚 ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
فرازی از زیارتنامه امام زمان ❤️🌱 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ سلام بر تو ‌ای نور خدا که رهجویان به آن نور ره می‌یابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده می‌شود🤍
یکی به امام حسین گفت: نیکی کردن به آدمِ نااهل، فایده ای نداره! امام حسین فرمود: "نه! اینطور نیست! نیکی کردن مثلِ بارانی تُند هست که به خوب و بد میرسه!" پ.ن دوس دارم اینو بر طاقِ آسمون بنویسم تا همه ببینن اینقد که این چند خط رو دوس دارم...
من‌دگـرخستـه‌شده‌ام‌ازشایـد ایـن‌جمعه‌بـایدبیـایـدحتمـا
-💔" دنیا آروم آروم عوض شده جای ظالم و مظلوم عوض شده جای صید و صیاد عوض شده جای شهید و جلاد عوض شده... برگرد تا درست شه کارای دنیا برگرد... تو رو خون حضرت زهرا برگرد
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...🥀
یک شب جمعه حرم بودم و سرگرم حسین یک نفر گفت حسن کل حرم ریخت بهم💔
تو آفریده شدی تا کہ دلبرے کنی کہ من غلامِ تو باشم، کہ سرورے کنی.. ❤️
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست در جوابم اینچنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه‌اند عشق در دست حسین بن علیست🤍🌱 ‌🖤
-سرودل‌وجان‌میدهم‌تا -توبدهی‌اذنِ‌وصالی..💔! حسین جانم🌱❤️
🌱
+ روحت رو کجا جا گذاشتی؟ - پیشِ شهدا ، وسطِ بارونِ تیر و خمپاره :)
نشسته بودم قبرها را تا آنجا که در محدوده دید بود، برانداز میکردم به پرچم های ایران که بر بالای سرشان نصب بود به عکس هایشان .. رد نگاهشان به اسم ها ، به سن ها ، به پیشوندی که به اسمشان الصاق بود که معرف آنهاس یعنی ، نگاه می کردم و آه می کشیدم .. با خود می گویم صد سال دگر ؟! و مطمئن هستم که در این دنیا نخواهم بود.. فکر می کنم .. از روحی که یک روز از بدن خارج خواهد شد به جسمی که سرازیر قبر می شود به ترسی که نکیر و منکر می آیند.. به چشم هایم ، که قرار است به جای این مناظر به کجاها خیره شوند؟! جهنم و تاریکی هایش؟! آتش و عذاب هایش!؟ پاهایم چه؟! می خواهند در کدام راه قدم بگذارند؟ چند هزار سال باید بِدَوند تا برسند؟! دست هایم چه می شود؟! در آتش کدام گناه می سوزند!؟ زبان چه؟! چقدر باید آه و حسرت بکشند از نامه ی خالی اعمال! و گوش ها .. چقدر سوز صدای گرفته می شنوند که فریاد پشیمانی سر می دهند آن روز دیر نیست ، شاید همین حالا، شاید فردا ، شاید .. غرق در افکارم ... زمزمه میکنم که باید شهید شد ... آری ، باید شهید شد... تنها راه میانبر به خدا ... . . برای شهادت باید چکار کرد؟! - نفس خود را سر بِبُر.. دنیا را برای دنیا جدی نگیریم دنیا را برای آخرت جدی بگیریم ..