- آشفتگیهبایدببخشید -
رو شقیقمو میبوسه و زیر گوشم میگه : دیوونه !( :
انگشت شصتمو میکشم رو پلکش و میگم :
دیوونم کردی ..
- آشفتگیهبایدببخشید -
از امشب توی قلبم میشی خاموش ..
شدی برام یادم تو را فراموش ((( :💔
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشتش نریختم ،
اگه هرکی خواست بمونه رو راهیش کردم ،
اگه تمام مدت لبخند زدم ولی تو دلم فقط میخواستم برگردم خونه و کنج اتاق کِز کنم ، همش بخاطر این بود که هیچکی نفهمید ..
هیچکی نتونست بفهمتم .
چون برای هیچکس نتونستم توضیح بدم خودمو ، ولی نه که اگه توضیح میدادم درک میشدما نه !
توضیح ندادم چون میدونستم نمیفهمن .
این آدما فقط بلدن ادای همدردی درارن ولی واقعا حس نمیکنن . .
- آشفتگیهبایدببخشید -
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشتش نریختم ، اگه هرکی خواست بمونه رو راهیش کردم ، اگه
آره ،
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشت سرش نریختم چون هیچکس واقعا درک نمیکنه این زخمارو ،
چون کسی که دردِ زخم رو درک نکنه ، فقط میاد خودشم یه زخم میزنه و میره ، و من دیگه جای خالی برای زخم رو تنم نمونده !( :
اره دیگه همیشه من بدم ( :😂
همیشه من مقصرم و همیشه منم که بقیه رو تنها میزارم و میرم
- آشفتگیهبایدببخشید -
ولی نمیدونم از کجا شروع کنم
چیزایِ کوچیکی شما جدیش نمیگیرید واسِ من خیلی بزرگن ( :
وقتی چن بار بیانشون کردم و به تمسخره گرفته شدن
سعی میکنم دیگه به زبون نیارمشون و تویِ همون بغضِ خفه خاموششون کنم (((( :
- آشفتگیهبایدببخشید -
« سخت نگیر ، عادت می کنی »
- 😂 عه عادت کردم -