- آشفتگیهبایدببخشید -
میشه بشینی پیشم شعر واسم بخونی؟!
بعد این مدت طولانی یه شعر نیازه بنظرم ،
تا تو بودی در شبم ، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم (:
حال اگر چه هیچ نذری عهدهدار وصل نیست
یک زمان ، پیشآمدی بودم که امکان داشتم . .
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم .
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم ؟
ساده از [ من بیتو میمیرم ] گذشتی خوبِ من
من به این یک جملهی خود سخت ایمان داشتم (:
- آشفتگیهبایدببخشید -
اگه حرفی نداری ، آهنگ که داری .
@Eliyar_0 میتونید با یه آهنگ خوشحالم کنین 😂🥲❤️🩹