- دست میکشه تو موهام و میگه :
سرت مثه هندونه میمونه اونقد که خط داره !
- آشفتگیهبایدببخشید -
+ جای عصبانیته!
نگام میکنه و میگه : در و دیوار چه گناهی دارن ؛
هی با سروکله حمله میکنی بهشون؟!
- آشفتگیهبایدببخشید -
نگام میکنه و میگه : در و دیوار چه گناهی دارن ؛ هی با سروکله حمله میکنی بهشون؟!
میگم : واسه روز مبادا لازمه ، مثلا :
‹ گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست ،
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست ! ›
- آشفتگیهبایدببخشید -
رو شقیقمو میبوسه و زیر گوشم میگه : دیوونه !( :
انگشت شصتمو میکشم رو پلکش و میگم :
دیوونم کردی ..
- آشفتگیهبایدببخشید -
از امشب توی قلبم میشی خاموش ..
شدی برام یادم تو را فراموش ((( :💔
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشتش نریختم ،
اگه هرکی خواست بمونه رو راهیش کردم ،
اگه تمام مدت لبخند زدم ولی تو دلم فقط میخواستم برگردم خونه و کنج اتاق کِز کنم ، همش بخاطر این بود که هیچکی نفهمید ..
هیچکی نتونست بفهمتم .
چون برای هیچکس نتونستم توضیح بدم خودمو ، ولی نه که اگه توضیح میدادم درک میشدما نه !
توضیح ندادم چون میدونستم نمیفهمن .
این آدما فقط بلدن ادای همدردی درارن ولی واقعا حس نمیکنن . .
- آشفتگیهبایدببخشید -
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشتش نریختم ، اگه هرکی خواست بمونه رو راهیش کردم ، اگه
آره ،
اگه هرکی اومد نرفتم استقبالش و هرکی رفت آب پشت سرش نریختم چون هیچکس واقعا درک نمیکنه این زخمارو ،
چون کسی که دردِ زخم رو درک نکنه ، فقط میاد خودشم یه زخم میزنه و میره ، و من دیگه جای خالی برای زخم رو تنم نمونده !( :