#شاه_و_دیوانه
#حرف_حساب
پادشاهی در راه شکار در حالی که وزیرش او را همراهی می کرد،
دیوانه ای را دید که سگی را پهلوی خود بسته و با او خوش و خرم است.
به وزیرش گفت:
بیا لختی با دیوانه دل خوش کنیم.
وزیر گفت:
ای پادشاه ! این مرد از اطوارش پیداست دیوانه است،
ممکن است به ساحت شاهی جسارت ورزد و این از شأن سلطنت به دور است!
شاه گفت: باکی نیست .
نزدیک دیوانه شدند.
شاه گفت:
ای مرد! این سگ بهتر است یا تو ؟
دیوانه جواب داد:
این سگ هرگز از فرمان من بیرون نیست.
پس شاه و گدا اگر اطاعت از حضرت_حق کنند، از سگ بهترند ،
وگرنه #سگ از هر دوی آن ها بهتر !
--------------------------------------------
#لطایف_پند_آموز
❌سرتُ بزن به سنگ❌
❇️حیف نون میره پنی سیلین بزنه
دکتر میپرسه تا حالا زدی؟
میگه: ها! دیروز زدم😁
دکتره میگه: خب دیگه تست نمیخواد دیروز زده!
پنی سیلینو میزنن! حیف نون تشنج میکنه میخوابه کف زمین دهنش کف میکنه😐
بعد که حالش خوب میشه دکتر میپرسه مگه نگفتی دیروز زدی😠
حیف نون میگه: ها دیروزم که زدم همینجوری شدم😐😳😂
✅سرمون به اندازه موهاش به سنگ خورد اما دست از سر به هواییمون برنداشتیم و سر به راه نشدیم،
و به جا اینکه درِ خونشُ بزنیم خودمونُ در به در کردیم.
💠أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ
💚رفیق:
🌺از خودت بپرس تا کی قرارِ اینی باشم که اون نمیخواد؟
⏳که وقت خیلی کمه!⏳
#خدا
#عکس_نوشته
🍀 امیرالمؤمنین (ع):
🔶 هرگاه #جوان را توبيخ كردى، برخى خطاهاى او را ناديده بگير، تا توبيخ تو، او را به مقابله وادار نسازد.
📙 شرح نهج البلاغه ابنابىالحديد ج۲۰، ص۳۳۳
#تربیت_فرزند
✨🌺گناهی که شیطان هم از آن بیزار است!
✍امام جعفر صادق عليه السلام: اگر کسى سخنى را بر ضد مۆمنى نقل کند و قصدش از آن، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد!
📚الکافی، ج٢، ص ٣۵٨
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
♦️ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ
ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ؛
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...!
🌸 امام صادق (ع):
💠 إنَّ المَرءَ يَحتاجُ فى مَنزِلِهِ وَ عِيالِهِ إِلى ثَلاثِ خِلالٍ يَتَكَلَّفُها وَ إن لَم يَكُن فى طَبعِهِ ذلِكَ: مُعاشَرَةٌ جَميلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقديرٍ وَ غَيرَةٌ بِتَحَصُّن؛
🔹مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نيازمند رعايت سه صفت است هر چند در طبيعت او نباشد: 👇
🔸خوشرفتارى
🔸 گشادهدستى بهاندازه
🔸و غيرت همراه با خويشتندارى.
📚تحف العقول ص۳۲۲
💓 #سبک_زندگی
دانایی وصبر راهکار حله مسئله ها می باشد داستانی که تقدیم می شود مشت نمونه خروار هست هرجایی مهارت و صبر باشد موفقیت نسبی وجود دارد
زن نمی دانست که چه بکند ؟
خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد
ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!
زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی
خواست تا شاید چاره ای کارش شود !
راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.
ببر کوهستان !!
آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت
معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود .... زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .
غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید
اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !.
چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از
غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !.
هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند ....
چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد .
مدتی گذشت ....
طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را
نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ،
هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و
سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش
می کشید ....!!!!
بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت .... فکر می کنید آن
راهب چه کرد ؟
نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..
زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید .راهب با
خونسردی رو به زن کرد و گفت :
آیا ”مرد تو " از آن ببر کوهستان بدتر است ؟تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!
✨با #صبر و #حوصله ، #عشق و #محبت توانستی آن حیوان را #رام کنی !!!
💪مهار خشم شوهرت در دستان توست ،
👌پس #محبت و #عشق را به او #ببخش و
با #حوصله و #مدارا
#خشم و #عصبانیت را از او دور ساز.
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حجت الاسلام #ماندگاری
🔴 دو راهی خانواده يا همسر؟
🔺بدترین مدیریت می دونی چیه⁉️
🔔زنگ تفریح
وقتی دخترا میگن هیچی نخوندم واسه امتحان یعنی پیشگفتار و مقدمهی کتاب رو حفظ نکردم 😂
اما وقتی پسرا میگن هیچی نخوندم یعنی حتی نمیدونن اسم کتاب چیه 😐😂