🔷قدر محبت همسر خود را بدانیم
آیت الله احمدی میانجی ميفرمودند: در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی میکرد. آدم فوقالعادهای بود. آیت الله محل بود، خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت میکرد.
شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد.
خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان آب کشیدن از چاه را مخفی کرده بود
شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب میبیند نه از آفتابهی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را میگردد و دلو ریسمان را پیدا میکند. دلو را در چاه مياندازد و میبیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. بهسختی دلو آب را از چاه بالا میکشد ولی از دستش ميافتد. زار زار شروع میکند گریه کردن.
خانم دلش به حالش ميسوزد میگوید اینکه گریه ندارد من برایت آب میکشم. میگوید من برای آب گریه نمیکنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نميدانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم!!
📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجتالاسلام فرحزاد،ص ۹۲
قانون ۱۵ دقیقه چیست؟
این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!
ساموئل اسمایلز ، مؤلف کتاب اخلاق و اعتماد به نفس، بر این اعتقاد است که تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را میسازد بلکه شخصیت ملتها را تعیین میکند.
※ اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
※ اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بیاهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
※ اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفتهای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
※ اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفتهای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجهی بهتری خواهید گرفت.
※ اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه و سلولهای خاکستری خویش را درگیر کنید، به پیشرفتهای عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آنقدر کوتاه است که هیچوقت به بهانهی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمیاندازید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 پادکست| نماز و کودکان
🔰وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ (طه/۱۳۲)
💞 حافظ یکدیگر
❤️ #همسرداری
🔸حضرت آیتالله خامنهای:
زن و شوهر از همین اول ازدواج که خدا یک #محبتی هم در دلشان قرار داده، این #محبت را نگه دارند و زیادش کنند. راهش هم این است که به هم #باوفا و #صادق باشند و همدیگر را حفظ کنند؛ مثل دو تا شریک واقعاً مصالح هم را رعایت کنند. حواستان جمع باشد، اسرار هم را حفظ کنید؛ ظاهر را هم حفظ کنید.
*«شاید در بهشت بشناسمت !»*
مجری یک برنامه تلويزیونی
از فرد ثروتمندی که میهمان برنامهاش بود
پرسید:
*بهترین چیزی که شما را خوشحال کرد و از بابت آن احساس خوشبختی کردید چه بود؟*
فرد ثروتمند پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.
*« اول»* گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و پول است
اما این چنین نبود.
*«مرحله دوم»* چنین به گمانم رسید که خوشحالی و خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است
ولی تاثیر آن هم موقت بود.
*«مرحله سوم»* با خود فکر کردم که شاید خوشحالی و خوشبختی در بدست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا ورزشی یا کارخانه و غیره باشد
اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در *«مرحله چهارم»* یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد
برای جمعی از *کودکان معلول* صندلیهای مخصوص خریداری و به آنها هدیه کنم..
من هم بیدرنگ پیشنهادش را قبول کردم.
دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدایا را خودم به آنها بدهم..
وقتی به جمع کودکان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم خوشحالیای که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت!
کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود.
اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم
یکی از آن کودکان آمد و پایم را محکم گرفت!
سعی کردم جوری که ناراحت نشود با مهربانی پای خود را از دستانش بیرون بکشم
اما او درحالی که به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا چیزی میخواهی برایت تهیه کنم؟
و آن کودک جوابی به من داد که میخکوبم کرد!!
... و این جواب همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...
او گفت: میخواهم چهرهتان دقیق به یادم بماند تا در لحظه *ملاقات در بهشت* شما را بشناسم و در آنجا جلوی *خدا* دوباره از شما تشکر کنم .