◽️ پایت را اندازه گلیمت دراز کن!
👈 این سوال یا اشکال خیلی خیلی زیاد به روحانیت گفته میشود و از جمله درباره پست رهبری هم زیاد این اشکال را وارد میکنند که فرضا شخصی فقیه جامع الشرایط هم باشد چه حقی در دخالت در موضوع سیاست و تدبیر جامعه دارد؟
🔹 خوب است برخی مبانی را برای حل این اشکال مرور کنیم:
اول) علم و دین لزوما مطابق یکدیگر نیستند و لزوما هم مخالف هم نیستند.
علم یک نهاد اجتماعی به رسالت و مسئولیت مشخص (کشف واقع) است و دین نیز نهاد دیگری است که رسالت و مسئولیت دیگری (سعادت انسان) دارد.
دوم ) کسی نمیتواند از تفاوت مسئولیت این دو نتیجه بگیرد که معارف و آموزههای دین مطابق واقع نیست. دین البته مسئولیت کشف واقع را ندارد اما به این معنا نیست که معارف دین واقع نما نباشد.
سوم) دین اسلام تقریبا درباره همه موضوعاتی که ارتباط با انسان دارد معارف مستقیم و غیر مستقیم ارائه کرده است. از روابط اجتماعی تا بهداشت تغذیه و محیط زیست، مسائل دفاعی و تجارت بین الملل و ... .
گزارههای دینی درباب این موضوعات نوعا از جنس باید و نباید است نه از سنخ هست و نیست.
چهارم) انسان به علم و دین تواما نیاز دارد، علم واقعیت را کشف میکند و دین نحوه برخورد با آن را. علم موضوعات را روشن میسازد و دین احکام و تکالیف و حقوق را.
💢 کنار گذاشتن علم به سبب این که "دین" را داریم معنایی جز تحجر و عقب ماندگی تمدنی ندارد و کنار نهادن دین به بهانه داشتن "علم" موجب خسران دنیا و آخرت و بدبختی و زندگی در وحشیترین جوامع است.
🔸 با این مبانی به پاسخ اشکال بپردازیم:
۱) گاهی روحانیت در موضوعی دخالت میکند که تخصص "علم"ی آن را ندارد. مثلا در "علم" اقتصاد یا "علم" سیاست دخالت میکند.
روشن است که این دخالت ناموجه است و دخالت متخصص دین در متخصص علم کاری ناصحیح است.
۲) و گاهی روحانیت در مسالهای نظر دین را میگوید، مثلا در موضوع خودکفایی صنعتی یا غذایی میگوید نظر دین فلان موضوع است.
حال یا علم هم در این موضوع مطابق دین است یا مطابق دین نیست.
اینجا هم روشن است که کسی به روحانی نمیتواند بگوید نظر دین را اعلام نکن!
۳) گاهی نیز یک روحانی در علم مورد نظر متخصص میشود، مثلا علم اقتصاد، علم سیاست یا علم روانشناسی را آکادمیک دنبال میکند و صاحب نظر میشود.
باز هم کسی نمیتواند بگوید روحانیت حق تخصص در این امور را ندارد.
🔰 بنابراین:
👈 اگر یک متخصص دین در "علم" سیاست دخالت کند کار نادرستی انجام داده اما اگر در واقع سیاست نظرش را بگوید در واقع نظر دین را گفته است.
👈 مثلا آقای غنی نژاد میگفت مگر امام خمینی و رهبرانقلاب اقتصاد دان بودند که درباره اقتصاد نظر میدهند؟
یا این که شما به نظرات ایشان توجه میکنید؟
🔰 پاسخ آن چند نکته است:
👈 اولا ایشان نظر دین را گفته اند و شما حق ندارید بگویید تنها "علم" است که میتواند درباره واقعیت اقتصادی سخن بگوید.
👈 ثانیا تخصص در "علم" اقتصاد و سایر علوم انسانی برای یک روحانی کار سختی نیست. خصوصا اشخاص با استعداد و پر مطالعهای مثل حضرت امام و رهبر انقلاب.
البته لازم نیست متخصص درجه یک باشد ولی میتواند در حدی که متوجه شود چه کسی حرف درست میزند و چه کسی حرف مفت! در این علم صاحب نظر شود.
👈 ثالثا ورود یک سیاستمدار به اقتصاد (مثلا) ورود تصمیم گیرنده است نه ورود علمی. او نمیخواهد یک نظریه اقتصادی را تایید یا تکذیب کند، بلکه با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و بین المللی "تصمیم" اقتصادی میگیرند.
نکته آخر این که روحانیت بایست نظر علم مورد گفتگو را جویا شود چون در موارد زیادی علم واقعیت را شفاف ساخته و زمینه تصمیم گیری را فراهم میکند.
◽️ انسان ایرانی چه میخواهد؟
🔰 احتمالا بارها این جمله را شنیدهاید که ما ایرانیها میدانیم چه "نمیخواهیم" اما نمیدانیم چه "میخواهیم".
تا حد زیادی این جمله درست است، دست کم درباره تعداد زیادی از اعضای جامعه ما همینگونه است.
اخیرا موارد متعددی از والدین دارای ریشههای مذهبی را مشاهده کردم که هنگام نامگذاری بر فرزندشان دچار تردید جدی شدهاند:
از سویی نمیتوانند از اسامی ائمه اطهار علیهم السلام دل بکنند و از سوی دیگر اسمهای جدید و مدرن که برخی به شدت کهنه و باستانی هم هستند برایشان جذابتر است.
برخی هم وجه جمع را در نام گذاری عبری یا مسیحیِ اسامی اهل بیت علیهم السلام دیدهاند و مثلا نام فرزندشان را فاطیما یا ایلیا گذاردهاند. اینها همانها هستند که شدیدا در یک تضاد درونی گرفتار شدهاند.
👈 مساله نام گذاری، نمادی از مساله اجتماعی ایرانی عصر حاضر است، ایرانیها نمیخواهند دست از دین بردارند و نیز نمیخواهند دست از تمدن غربی بردارند، چه این که اولی را ریشه خود و دومی را سعادت خود میدانند.
اما این که چه میخواهند را خودشان هم نمیدانند! خودمان هم نمیدانیم دقیقا چه میخواهیم؟!
بارها عرض شده که غربیها "چه میخواهیم" را در قالب رمان و فیلم و کارتون عرضه کردهاند. اما ما نمیدانیم و لذا هنرمندان ما در تحیرند که چگونه میان این و آن جمع کنند.
بنده عرض میکنم کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" نقشه ایرانِ آینده در ذهن رهبر معظم انقلاب است.
💢 اگر هنرمندی بتواند آن را به تجسم بکشاند حق بزرگی بر ملت ایران خواهد داشت.
◽️ روشنفکری و هزار مصیبت!
دیشب با بعضی دوستان عزیز درباره نحوه تحلیل اجتماعی گفتگوی مختصری لابلای صحبتهای دیگر شد و یکی از برادران گرامی مطلبی از شخصی نقل کرد که حقیقتا مایه تاسف بود (البته خود آن برادر عزیز به این حرف معتقد نبود)
صحبت از این شد که چرا تعداد زیادی از مردم در تشییع جنازه حاج قاسم عزیز شرکت کردند؟
یک انسان نامتفکر پاسخش این بوده که چون قاسم سلیمانی یک "برساخت رسانهای" توسط جمهوری اسلامی بود و قاعدتا مردم از فقدان چنین پهلوان خیالی ناراحت شدند به خیابان ریختند!
به زبان ساده منظور این شخص این است که واقعا قاسم سلیمانی هنری نداشت بلکه رسانه جمهوری اسلامی با یک سری ترفندهای شیطانی فریبکارانه این چهره را بیخود و الکی آن قدر بزرگ کردند که نتیجهاش هم شد این تشییع جنازه عظیم و بی بدیل!!
اگر روانشناسی این نوع نظریات را بخواهم بگویم یک حد مشترک میان اغلب این اظهار نظرها هست و آن حمل بر اسوء وجوه است!!
یعنی برخی واقعا احساس میکنند هر قدر بدتر یک واقعه مربوط به جمهوری اسلامی را تحلیل کنند منصفتر و آزاد اندیشترند.
البته از آن سو هم بعضی از انقلابیها فکر میکنند هر مقدار همه چیز را به نفع جمهوری اسلامی تحلیل کنند به وظیفهشان بیشتر عمل کردهاند!
بگذریم!
ایراد این حرف چیست؟
۱) جمهوری اسلامی در درست کردن این "برساختها" قویتر است یا هالیوود؟
چرا هالیوود با این همه فیلمهای سنگین و پرحجم و جذاب نمیتواند از این برساختها درست کند؟
چند روز پیش فیلمی را دیدم به نام قاتل شکارچی، داستان فیلم درباره یک فرمانده زیردریایی آمریکایی بود که درایت، شجاعت، تیزهوشی، ریسکپذیری، فداکاری و ایثارگری و خلاصه کلی صفات فوق العاده در او جمع بود.
از این دست فیلمها آن قدر ساخته میشود که فهرست آن فقط مثنوی هفتاد من خواهد شد.
یکی از گزینهها را انتخاب بفرمایید:
الف) آمریکا آن قدر باتقواست که از فریب افکار عمومی و ایجاد چنین برساخت هایی گریزان است.
ب) آمریکا در تولید برساخت های رسانه ای از جمهوری اسلامی عقبتر است.
ج) گزینه دال😁
۲) اصلا از آمریکا بگذریم؛ وقتی ژنرال ایرانی این قدر میتواند برای ایرانیان جذاب باشد و چنین اتحادی درست کند چرا جمهوری اسلامی این قدر شعور ندارد یک برساخت دیگر درست کند؟
۳) برساختها معمولا آن قدر قلابی و پلاستیکیاند که شاید عوام را فریب دهند اما نخبگان مخلص جامعه را نمیتوانند بفریبند.
(قید "مخلص" تعمدا افزوده شده)
شاید با برساختها بتوان لایههایی از جامعه را فریب داد اما فریب دادن اغلب قریب به اتفاق جامعه ممکن نیست و معلوم میشود کار فراتر از ارادههای انسانی است.
۴) برای من مهم نیست کسی این حرف را قبول کند یا نکند، من از منابع مختلف و متعدد آن قدر شنیدم که حاج قاسم شدیدا از شهرت و جلوی دوربین رفتن گریزان بود که تقریبا یقین حاصل کردم آن بزرگمرد چنین بوده است.
شاید مقداری از پرهیز اصلا امنیتی بوده و مربوط به نوع شغل حاجی بوده است اما به هر حال سپاس خداوندی را ثناء جمیلی که اهلش نیستیم را توسط جنود خود منتشر میکند.
کلاس روشنفکری داشتن هم سخت است، باید همه چیز را خلاف نظر مردم تاویل و تفسیر کرد و شاید هم جایی برای خدا قائل نیستند که چنین حرفهایی میزنند!
◽️ علم بهتر است یا ثروت؟
سوال غلط طرح نشده اما خوب و شفاف نیست لذا بعضی در پاسخ آن ممکن است گزینه ثروت را انتخاب کنند.
باید سوال کنیم که علم و ثروت را برای چه میخواهیم؟ یا به تعبیری سوال کنیم چه چیز مشترکی در علم و ثروت هست که سوال میکنیم علم آن را بهتر تامین میکند یا ثروت؟
در مورد ثروت این امر واضح است، ما ثروت را برای چه میخواهیم؟ مسلما ثروت چیزی که مطلوب فی نفسه باشد نیست، ثروت چون توانایی زندگی بهتر میدهد مطلوب است. به تعبیر دیگر ثروت قدرت آفرین است.
آیا علم را هم برای قدرت میخواهیم؟ ممکن است اشخاصی بگویند علم فی نفسه خوب و مطلوب است و البته بیراه هم نمیگویند. علم برای خودش مطلوب است، علم ذاتا لذت آفرین است، علم جهان انسان را دگرگون میکند، علم ارزش افزوده به تمام کارهای انسان میدهد. انسان بدون علم و معرفت تهی، نابالغ و شدیدا دور از حیات حقیقی است.
اما علم قدرت آفرین هم هست. علم است که راههای تسلط بر خود و طبیعت را یاد میدهد.
علم سلطان است، سلطانی که هر کس آن را یافت برتری مییابد و هر کس آن را فروگذار کرد مغلوب و مقهور خواهد بود.
علم ذاتا ارزشمند است اما وسیله خوبی برای رسیدن به قدرت هم هست.
علم بهتر از ثروت، قدرتمندی و توانایی میبخشد، چون ثروت قدرت منفصل است و علم توانایی درونی و متصل. ثروت خود نقطه ضعف است چون نگهداری و مراقبت میخواهد اما علم از آدمی مراقبت میکند. علم را هر قدر بذل و بخشش کنید بیشتر میشود ولی مال با بذل و بخشش از بین میرود.
مقایسه علم و ثروت را با مقایسه مدرک و ثروت اشتباه نگیریم، علم برای بعضی معنایی جز مدرک ندارد. تلاش و همتی که در ایام تحصیل میگذارند را برای رسیدن به معلوم به کار نمیگیرند که از آن و به وسیله آن زندگی را بهتر کنند، بلکه همتشان در راه حفظ اصطلاحات و گزارههاست تا مدرک بگیرند.
مقصر کیست؟ کسانی که سر جناب علم را به پای اشتغال ذبح کردهاند، همانهایی که شرط مدرک تحصیلی برای اشتغال را در قانون گنجاندهاند.
و نیز آنها که جناب علم را برای مدرک میخواهند و میخوانند.
جَلَّ جنابُ العلمِ اَن یکونَ شَریعةً لکلِّ واردٍ!
این بود انشای من☺️
◽️ آموزش و "پرورش"؟!
۱) آقای پزشک محترمی میگفت:
در علم پزشکی ثابت شده که نوزاد انسان وقتی متولد میشود اگر بخواهند ببینند اعضا و جوارح داخلی و خارجی او کاملا سالم است منتظر میمانند ببینند آیا عطسه میکند یا خیر!
عطسه یعنی سلامتی کامل نوزاد.
👈 برخی از روانشناسان هم معتقدند اگر میخواهید ببینید انسانی از حیث روحی روانی در سلامتی کامل است میزان مسئولیت پذیری او را ببینید.
مسئولیت پذیری شاخص روشنی برای سلامتی افراد است چون شخص مسئولیت پذیر:
اولا فعالانه زندگی میکند نه منفعل از جمع،
ثانیا خلاقیت در انجام مسئولیت دارد و راکد نیست،
ثالثا حقد و کینه به دل نمیگیرد چون خود را مسئول میداند نه دیگری را،
رابعا حسادت و تکبر ندارد و کار را ننگ خود نمیداند،
خامسا ترسو و بزدل نیست و ریسک پذیری دارد.
مسئولیت پذیری یعنی " تعهد درونی به انجام وظایف اجتماعی بدون اجبار و نظارت بیرونی".
۲) فکر میکنم این دیگر سکه رایج شده که مدارس بایست مهارتها و پرورشها را دست کم اندازه آموزشها مهم بدانند.
این که با بیل مکانیکی حافظه دانش آموزان را پر کنند "انسان" درست نمیکند، علم با سواد متفاوت است. علم کشف واقعیت و رسیدن به معلوم است و سواد مهارت ارتباط با منابع علمی.
آموزش مدارس ایراد جدی دارد و بچهها را نهایتا با سواد رشد میدهد نه عالم ولی پرورش مدارس ایراد جدیتری دارد.
مدرسه فرصت مناسبی برای پرورش دارد که آن فرصت در خانه مهیا نیست، جمع همسالان فضای تربیتی بسیار عالی و بی نظیری است.
۳) مدارس میتوانند برای ایجاد حس "مسئولیت پذیری" چنین کارهایی انجام دهند:
- نظافت مدرسه و کلاس درس به عهده خود بچهها باشد،
- برگزاری مراسمات جشن و عزا با بچهها و در یک فضای رقابتی صورت پذیرد،
- مسابقات علمی و ورزشی از ایده تا اجرا با بچهها باشد،
- تجهیز کتابخانه و آزمایشگاه و دیدن این خیّر و آن نیکوکار را نیز بچهها انجام دهند،
- مراقبت از درس، اخلاق و ورزش و سلامتی دانش آموزان ضعیفتر به عهده قویترها باشد.
و ...
پ ن: حتما این کارها باید حساب شده و با نظارت نامحسوس اولیاء مدرسه انجام شود و حتما کیفیت کار بچهها به اندازه بزرگترها نیست اما اگر بچهها مدرسه را خودشان بسازند به آن علاقمند هم خواهند شد و جامعه آینده را هم خواهند ساخت.
(تخیلات اول صبح)
◽️ هوش عاطفی را دریابیم!
(زمینه مهم درک دیگران!)
🔰 تقریبا ثابت شده که هوش عاطفی یا همان EQ بسی بیشتر از هوش علمی معروف به IQ در موفقیت انسانها تاثیر گذار است.
هوش عاطفی یا به تعبیری دیگر هوش هیجانی سبب ارتباطات قوی و پایدار میگردد، ارتباط خوب و موثر مثل ملاط ساختمان موجب سخت شدن ساختمان اجتماع می شود و هر اندازه این ملاط بهتر عمل کند جامعه سالمتر و کارآمدتر است.
معلمی که بیتوجه به شرایط خانوادگی و روحی دانش آموز او را تنبیه یا تحقیر میکند، پدر و مادری که غفلت از روابط فرزندشان در مدرسه دارند و از او انتظارهای نابجا دارند و روابط ناسالمی که در گذشته میان خواهر شوهر و عروس یا پدرزن و داماد وجود داشته در اثر ضعف هوش عاطفی است.
خلاصه هوش عاطفی این است که بیشترین تلاش برای درک دیگران صورت پذیرد که نتیجهاش ارتباط موثرتر است.
💢 معلم بسیار فهمیدهای را تلویزیون نمایش میداد که میگفت در روستایی که من درس میدادم بچهها یک ساعت بایست پیاده روی میکردند تا به مدرسه برسند. از قضا روستا بر دامنه کوه و در پاییز و زمستان بسیار سرد بوده است.
معلم عزیز میگفت ساعت اول و دوم به این میگذشت که من لقمه نان و پنیر به بچهها میدادم و بچهها پاهای خود را کنار بخاری میگذاشتند تا گرم شوند.
البته در همین دو ساعت داستانها و حکایات آموزنده و اخلاقی را تعریف میکردم و نمیگذاشتم هدر برود.
حال تصور کنید این آقا معلم با بیتوجهی تمام کاری به حال بد بچهها نمیداشت و از ساعت اول با تحکم درس خود را میداد.
👈 اما چگونه میشود هوش عاطفی را تقویت کرد؟
شاید جزء قدمهای اولیه در این زمینه دوری از احمقپنداری و نیز قضاوتهای پیشینی درباره اشخاص باشد.
به فرزندانم معمولا توصیه میکنم هر گاه احساس کردید مخالفان سیاسی یا اعتقادی یا فرهنگی احمقاند در قضاوت خود تجدید نظر کنید.
از ابتدا گزینه "او یک احمق است" را از قضاوتهایمان حذف کنیم، تلاش کنیم تا جایی که میشود خود را جای او بگذاریم، در این صورت مجازات خفیفتری برای او قائل خواهیم شد (:
تبری (بر وزن تسلّی) دستوری بس حکیمانه و ژرف اندیشانه است. اگر کسی به بدی و بدها معتقد است صرف اندیشه کلامی و فلسفی مانع از حضور او در جمع بدها و بدیها نمیشود بلکه احساس تنفر از آنها نیز لازم است.
اسلام در موضوع احساس تنفر شدیدا فعالانه عمل کرده و دستور داده میل قلبی در خود نسبت به بدیها و بدها ایجاد کنید.
مکررا دیدهام اساتیدمان را که وقتی در درس خارج (مثلا) میخواهند اسم گناهی را بیاورند پیش از آن میگویند "معاذ الله" فلان عمل ...
این همان تبری از بدیها به صورت فعالانه است. تکرار این عمل موجب میشود احساس تنفر آهسته آهسته نهادینه شود.
همین نسبت در تبری از بدها هم موثر است، وقتی اسم دشمنان دین و خداوند را با پسوند لعنت الله علیه بیاوریم آرام آرام احساس تنفر قوی نسبت به آنها خواهیم داشت.
برای شخص بنده چنین شده که اسم غاصبان خلافت مثل اسم نجاسات تهوع آور و چندش است.
لعنة الله علی اعداء الله
◽️ پادْکَسْت و مای عقب مانده
پادکست (podcast) نام یک رسانه جدید و پرطرفدار در دنیا و ایران است که از عمر آن در در دنیا حدود ۲۰ سال (۲۰۰۴) میگذرد و نزدیک به ده سال هم هست که وارد ایران شده است.
ظاهرا اولین پادکستها را در ایران امیرعماد میرمیرانی (متخلص به جادی) در حوزه نرم افزار تولید میکرده است.
پادکست به هر نسخه صوتی و ضبط شده با ریکودر گفته نمیشود،
بلکه اصطلاحا پادکست را به مجموعهای سریالی صوتی حول یک یا چند موضوع میگویند و باز هم اصطلاحا به هر قسمت آن اپیسود (تلفظ انگلیسی) یا اپیزود(فرانسوی) میگویند.
چون پادکست یک نوع رادیو صوتی است لذا به کانالهای تولید پادکست رادیو .... گفته میشود.
هم اکنون برنامههایی که کانالهای پادکست (اصطلاحا پادگیر) را در خود جا داده رو به افزایش است. مقداری که من مطلع هستم کَسْت باکس (Castbox) بزرگترین آنهاست (شاید).
متاسفانه فضای پیامرسان عقب مانده و کم خاصیت ایتا باعث یک نوع سیری کاذب یا انجام وظیفه دروغین در اهل ایمان و انقلاب شده است.
دور هم جمع شدهایم و مدام از این گروه به آن گروه پیامهای به اصطلاح بصیرتی فوروارد میکنیم و خیلی هم خوشحالیم که به جهاد تبیین مشغولیم!!
شما را به خدا به خودتان بیایید!
رسانههای جدید را باید در یابیم.
البته که بی مایه فطیر است، بعضی از تولید کنندگان معروف پادکست برای هر اپیسود حدود ۶۰ ساعت وقت میگذارند.
یکی از شاخهای کست باکس حدود یک میلیون و چهارصد هزار دنبال کننده دارد! (برای یک پیام رسان غیر معروف در کشور رقم بالایی است)
و متاسفانه این آقا تفکرات به شدت مسموم و بیان جذاب و گیرا و بسیار پرنفوذی دارد.
مخاطبان پادکست چه کسانی هستند؟
پادکست در شهرهای بزرگتر بیشتر طرفدار دارد، چون نوعا مسافتهای طولانی و معطلی در مترو و اتوبوس و ترافیک بیشتر است و ملت ترجیح میدهند حداقل مشغولیتی با پادکست داشته باشیم.
الحق هم تولید کنندگان موقعیت آن را خوب دریافتهاند و حسابی مشغول کارند!
در آینده نزدیک که کست باکس توسط مسئولین جمهوری اسلامی خطر بالفعل تشخیص داده می شود اقدامات زیر انجام خواهد شد:
پیام رسانهای فارسی و ایرانی تولید یا تقویت می شوند،
انقلابی ها در باب ضرورت ورود در رسانه پادکست مطلب تولید میکنند،
برنامه خارجی فیلتر میشود،
بخش خاکستری در برنامه خارجی باقی مانده و با فیلترشکن استفاده میکنند،
دوستان انقلابی خوشحال از فیلتر شدن در برنامه ایرانی تجمع کرده و به جهاد تبیین مشغول میشوند و یکدیگر را ارشاد میکنند.
خوشحالم از این همه انفعال )):
◽️ در رثای ادب و ادبیات
🍂🍂
مجازی خیلی چیزها را که گرفته و خیلی چیزها هم داده اما از این میان ادب و ادبیات جزء تلفات سنگین جامعه است.
مجازی هم ادب را گرفته و استفاده از کلماتی که زمانی زشت و قبیح بودند چندان ساده شده که گاهی حتی انسانهایی که انتظار فرهیختگی از آنان میرود را می بینید مستعمل این کلماتاند!
استاد دانشگاه، معلم و حتی برخی طلاب و روحانیون گرفتار چنین بلیهای شدهاند.
به تعبیر مولا ادب صورت و تجسم عقل است و انسان بی ادب چونان بهیمه مهلمه و بی استفاده است.
و به فرموده همان امام همام ضعف ادب به ضعف عقل و هوش و فطانت منجر میشود.
ادب ارزش و ثمن مومن است و مومن بی ادب یعنی انسان بی ارزش.
ادب تکلف دارد، البته که بی ادبی راحتی است و بی دردسری اما ادب موجب زحمت است و همین زحمت رشد عقلی و عاطفی در پی دارد و نیز ظرفیتهای درون آدمی برای فهم معانی بلند را فعلیت میدهد.
و چه بگویم از شرح بی ادبی در مجازی که خودش بی ادبی و بی حیایی است!
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب!
🍂🍂🍂
غصه به همین جا وقف نمییابد، ادبیات هم مثل ادب رو به احتضار است.
غلطهای املایی و نگارشی و ساختاری آن قدر دلهرهآور است که گویی اینها زبان مادریشان چیز دیگر است و اکنون با تکلف فارسی مینویسند!!
چرا این فضیحه رخ داده؟ چون کتاب نمیخوانند، چون سعدی و فردوسی و حافظ را نمیدانند، چون چرندیات مجازی آن قدر وقتگیر است که حوصله نمیکنند لحظهای هم شعر و ادب بخوانند.
رمان هم که میخواهند بخوانند کتاب صوتیاش را میگذارند که نکند زحمتی متحمل مغزهای کار نکردهشان شود.
ادب و ادبیات رو به احتضار است، کاش میشد فکری کرد قبل از زندگی بدون این دو!
◽️ کنترل دایرة المعارفها
چند روز است که در کست باکس مشغول گوش دادن پادکستهای مختلف هستم، از تاریخی و سیاسی تا تربیتی و فلسفی و ... .
دنیایی از شبه علم در آنجا ریخته، هر کس وارد میشود خیال میکند عجب گنج عظیمی را یافتهام! غافل از این که این صوتهای جذابی که حتی فلسفهاش قصه طور است ارزشش به اندازه روزنامهای است که سبزی خوردن را لای آن بپیچند.
احساس میکنم این جزئی از یک طرح و نقشه بزرگتر برای منبع سازی و مرجع تراشی است.
این که تاریخ پهلوی را با گزینش خودشان بگویند یا فلسفه را از آدمهای خاصی انتخاب کنند و بیان کنند و نیز مباحث اخلاقی به شکل سکولار و در قالب خلاصه کتابهای معروف دنیا عرضه شود "منابع" اندیشه نسل جدید را میسازد، دقیقا مثل ویکی پدیا که شده مرجع و منبع تحقیق درباره همه چیز!!
فکر میکنم در جنگ شناختی برنده کسی است که دایره المعارفها را کنترل کند.
◽️ تجزیه و ترکیب فلسفه
(تفاوت فلسفه خوانی در حوزه و دانشگاه)
فلسفه چون تماس مستقیم و قابل اعتنایی به معارف دینی دارد همواره مورد توجه حوزههای علوم دینی بوده است، خصوصا شیعیان نسبت به این علم ارزشمند توجه ویژه داشتهاند. بزرگان فلسفه اسلامی مثل فارابی، ابنسینا، ملاصدرا و خواجه نصیر طوسی نوعا یا از شیعیاناند یا در محیط شیعی رشد کردهاند.
دانشگاه نیز به دلیل ورود به علم مدرن به هر چیزی که میتواند علم بشری نامیده شود متوجه فلسفه هست هر چند در دوران مدرن فلسفه بیش از آن که مادر علوم باشد کنیز علوم تجربی است.
👈 یک سوال مهم:
کدام یک از حوزه و دانشگاه فلسفه را بهتر میخوانند؟
باید عرض کنم هیچ کدام!
هم حوزه در فلسفه خوانی نقص دارد و هم دانشگاه.
حوزویان در مفردات فلسفه عمیقا غور میکنند، جزئیات مسائل را با دقت بسیار زیاد و با حوصله مورد مداقه قرار میدهند اما از کلیت و تصویری که فلسفه بناست در ذهن ایجاد کند غافلاند.
فلسفه یک تصویر (Image) از هستی ارائه میدهد که کمتر در بیانات حوزویان مشهود است.
در کدام یک از بدایه و نهایه و حتی اسفار چنین تصویر سازیای را مشاهده میکنید؟ متاسفانه هیچ یک.
💢البته این نقیصه در الهیات شفای ابن سینا و از معاصرین در فلسفتنای شهید صدر نیست.
اما دانشگاهیان به خوبی کلیت فلسفه را خوب میپردازند، هر چند نوعا در انتقال این کلیت و تصویر کلان از فلسفه مترجم و مقلد پژوهشگران غربیاند اما طالب فلسفه هم به آن دقت حوزوی و هم به این کلینگری دانشگاهی محتاج است.
خود بنده وقتی مقدمه عبدالکریم سروش بر کتاب مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین را خواندم تازه متوجه شدم مباحث ماده و صورت و حرکت و فاعلیت طبیعی و قسری فلسفه چه معنایی دارد. وقتی این مقدمه را خواندم همه آن مباحث به یک باره برایم معنا پیدا کرد.
همین طور فلسفه نیچه فیلسوف اگزیستنس آلمانی باعث شد نقش افلاطون و افلاطونی گری در فهم غائی از عالم را متوجه شوم. فهمی که در تمام فلسفه اسلامی خصوصا فلسفه ملاصدرا منعکس شده است.
رها کردن اجزاء فلسفه در دانشگاه و ترکیب آن در حوزه موجب اشکالات جدی شده است که شاید در فرصتی به آن پرداختیم.
#باز_نشر
◽️آیا فلسطین مساله ماست؟
🔸 ۱. چه شد که ما کاسه داغتر از آش شدیم و از قدس جوری دفاع میکنیم فلسطینیتر از فلسطینیها؟
🔹 پاسخ ساده ایران اینترنشنالیاش این است که اول انقلاب کلههامان بوی قرمه سبزی میداد و داغ بودیم؛ گفتیم یک تک پا برویم فلسطین را هم آزاد کنیم، بعد دیدیم نه! این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست! و این شد که تا الآن در رودرواسیاش گیر کردیم و تا خونه سینه خیز آمدیم!!!
🔸 ۲. پاسخ بیبیسی طورش این است که جمهوری اسلامی میخواست از اتحادیههای عرب عقب نماند و خودش را قاطی ماجرا کند تا مثلا بشود رهبر منطقه، ولی این اعراب بودند که دست جمهوری اسلامی را خواندند و از دایره بیرونش کردند.
🔹 ۳. از این ترّهات بگذریم دلیل اولش دستوری است که در فقه شیعه آمده و آن هم این که در اسلام مرزی بین کشورهای اسلامی وجود ندارد و اگر دشمن غیر مسلمان به یک کشور اسلامی حمله برد بر همه مسلمین "واجب است دفاع کنند".
دقت کنید! ماهیت این مساله دفاع است نه چیز دیگر.
🔸 ۴. دلیل دیگری که مساله فلسطین را حساس کرده جلوگیری از بدعتی است که قلدرهای دنیا انجام دادند، وقتی بعد از جنگ جهانی دوم دیدند یهودیهای مظلوم توسط هیتلر ظالم به چوخ رفتند گفتند برویم یک سرپناه برای اینها پیدا کنیم، و گفتند کجا ببریمشان غیر از خانه پدری؟!
آوردندشان در اورشلیم یا همان بیت المقدس!
واقعا خاک بر سر مسلمانی که ببیند این قلدرها به سادگی با یک بهانه خاک کشور همکیششان را اشغال میکند و میگوید فعلا که به خانه ما نرسیده! هر وقت رسید به خودمان تکانی میدهیم!!
اگر جمهوری اسلامی در مساله قدس هیچ چیزی جز محدود کردن صهونیست خبیث در همین جغرافیا نداشته باشد کافی است و بلکه زیاد است.. البته گامهای پیروزی جلوتر از این حرفهاست.
🔹 ۵. دلیل سوم آن است که فلسطین "ژئوپلیتیک" فوق استراتژیک سه قاره است، لولایی است که سه قاره را به هم پیوند داده، تسلط دشمن یهودی بر این منطقه و تسری به نیل تا فرات یعنی گرفتن گلوی مسلمین یکجا و یکباره!
◽️ چرا غربیها برای داستان اوکراین خودشان را از ۸ قسمت تکه تکه کردند؟ دلشان برای مردم سوخته بود؟ یا برای خاک و نقطه استراتژیکی که گلوی روسیه را با آن میفشردند؟
🔹 چرا استرالیا باید نیروهای نظامیاش را (ذیل ناتو) بفرستد در عراق و افغانستان که مثلا تامین امنیت کند؟ چون امنیت این منطقه یعنی امنیت انرژی و امنیت انرژی یعنی امنیت اقتصادش، ذرهای مثل استرالیا شعور میداشتند نمیگفتند فلسطین مساله ما نیست.
🔸 ۶. موضوع دیگر اشارات روایاتی است که نبرد آخرالزمان را به این نقطه پیوند داده است. فلسطین کلید رمز آلود فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است:
"امروز همهی دنیای اسلام باید قضیهی فلسطین را قضیهی خود بداند؛ این، کلید رمزآلودی است که درهای فرج را به روی امت اسلامی میگشاید".
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین کنفرانس حمایت از فلسطین (۱۳۸۵/۰۱/۲۵)
#روز_قدس
◽️ نحن القادمون!
وقتی شیپور جنگ نواخته میشود مرد از نامرد مشخص میشود.
عافیت طلبان به نکبت بارترین زندگی مبتلا خواهند شد و برای آن که دو روز بیشتر عمر کنند تن به خفت خواهند داد.
آنها که مسلمانان غزه را در دفاع از خاک و سرزمین پدریشان محکوم میکنند اولا بیشتر نگران زندگی خودشان هستند و ثانیا هیچ درکی از وطن دوستی و وطن خواهی و مام میهن ندارند.
بین طلاب مشهور است که برای بعضی، زمان جزء مطهرات است. یعنی گذر زمان را باعث تطهیر جنایات گذشته میدانند.
اگر این زمینها اشغال شده که شده و اگر تشکیل دولت صهیونیستی یک بدعت نامشروع توسط دولتهای غربی است هیچ گاه زمان، این جنایت مهلک را تغییر نخواهد داد.
با براندازان کوتاه مغز هم درباره حمایت از قدس صحبت نکنید، اینها توان تشخیص مصلحتهای مستقیمی که متوجه کشور میشود را ندارند چه رسد به این موضوع پیچیده که فهم آن ناید به هر ذهن خام!
شیپور جنگ نواخته شده و شواهد نشان میدهد خاورمیانه به قبل و بعد از عملیات هفت اکتبر رزمندگان مقاومت تقسیم خواهد شد.
نسأل الله منازل الشهداء
◽️ از رنجی که میبریم...
چند روزی است در کانال های طلبگی بحث های متعددی از سوی دو جریان عمده حوزه در حال جریان است.
محل نزاع درباب اداره سنتی یا غیر سنتی حوزه است؛
👈 سنتیها می گویند همه درسهای سطوح عالی بایست آزاد باشد، مراکز تخصصی را تعطیل کنید!
ایشان دلیل تعطیلی یا خلوتی درسهای اطراف حرم (با همین تعبیر) را مراکز تخصصی و مشخصا اداری شدن آموزش در حوزه میدانند
بد هم نمی گویند اما همه واقعیت را نمی گویند.
👈غیر سنتیها اما معتقدند مگر می شود این حجم طلاب را بدون تشکیلات اداری مدیریت کرد؟
نقد غیر سنتی ها بماند برای زمانی دیگر، عزیزانی که متاسفانه مزیت رقابتی حوزه در مسأله آموزش را به درستی نشناختند و به سادگی آن را به پای بوروکراسی ادرای ذبح کردند.
💢اما چند کلمه با سنتی های گرامی که متاسفانه همواره در "مسأله ناشناسی" ید طولایی دارند:
۱. این که شما در فقه و اصول استاد مبرز و نامداری هستید و ظرائف سخنان اهل شریعت را به خوبی می شناسید و کفایه چند لایه تدریس می فرمایید معنایش این نیست که به تربیت و آموزش و روشهای آن هم آگاه هستید.
چند واحد در پای قرآن کریم و روایات انسان شناسی آموختهاید که این گونه مدعی مدیریت آموزشی حوزه هستید.
اساسا آیا نظریه آموزشی تربیتی دارید؟
اصلا آیا می دانید همان گذشتگان ما بر اساس چه اندیشههایی حوزه های علمیه را تربیت علمی و اخلاقی و معنوی میکردند؟
می دانید شاگردان شاگردان شما در فقه و اصول اکنون با روشهای پیشرفته آموزشی و در فضای غیر رسمی دین را به طالب آن آموزش می دهند؟
۲. به جای تهدید کردن بوروکراتهای حوزه از خود بپرسید چرا طلاب به مراکز تخصصی می روند؟
💢 دلیلش را من می گویم و شما هم یک زحمت میدانی به خود بدهید:
👈 دلیلش آن است که «طلاب در دروس آزاد حمایت نمی شوند».
خیلی صریح عرض میکنم دروس آزاد "نوعا و معمولا" مشتمل بر اساتیدی است که فرهنگ حمایت عاطفی و اخلاقی از طلاب بین آنها وجود ندارد.
حمایت مالی و معیشتی هم البته جزء دغدغه های اصلی است. اجازه بدهید در این باب فقط اشاره کنم در حالی که بخش زیادی از طلاب درگیریهای معیشتی جانسوز دارند حضرات سنتی و غیر سنتی در حال تکثیر ساختمان های آموزشی- پژوهشی- رسانه ای و ... هستند. ساختمان هایی که پر از خالی اند!!
این در حالی است که اغلب مراکز تخصصی نسبت به امور زندگی و معیشتی و خانوادگی طلاب حساساند.
دوره این که بخواهیم فلهای طلاب را به مدرسهای افسرده مدارس اطراف حرم سوق دهیم و وظیفه شان حضور در ساعت های متراکم و بی وقفه دروس فقه و اصول باشد گذشته است.
۳. نمی دانم از تفاوت نسلی چیزی می دانید یا خیر؟ یا این مباحث را قرتی بازی های طلاب جوان می شمرید؟ نسل جدید نمی تواند ببیند فلان استاد - انقلابی و غیر انقلابیاش هم فرقی ندارد- منطقه ممنوعه اطراف حرم مطهر را با ماشین تا دم در مدرسه آیت الله گلپایگانی بیاید و از طلاب انتظار تحمل سختی های معیشتی را داشته باشد.
💢 نسل جدید نمی تواند بی تفاوتی استاد نسبت به مسائل اجتماعی را تحمل کند. نمی تواند عدم درک عمیق مدرنیته را تحمل کند. شاید این حرف ها را نتواند به زبان بیاورد اما از شواهد زیاد این ناگفته ها پیداست.
تحصّل الی هاهنا:
👈وقتی انحاء آموزش و روش های نوین آن را نشناسیم،
مدیریت روحی و جسمی و عاطفی و اخلاقی طلاب را ندانیم،
برای مشکلات عمیقی مثل «هویت طلبگی» و «چالش نقش اجتماعی حوزویان» پاسخ بالفعل و منسجمی نداشته باشیم،
از اقناع اذهان طلاب در موضوعات مدرن و نسبت فقه و اصول با علوم روز دنیا ناتوان باشیم،
باید خدا را شکر کنیم همین اندازه هم در درسهای آزاد شرکت می کنند.
آقایان!
امروز شما باید پاسخگو باشید نه مطالبهگر!
(ناگفته هایی که ترس از شنفته شدن شان توسط گوش نامحرم وجود داشت باعث نگفتن خیلی امور شد)
◽️ نقدی بر فلسفه خوانی در حوزه
فکر می کنید چرا فلسفه این همه مخالف در حوزه دارد؟ چرا برخی این قدر در مخالفت با فلسفه محکم و متصلب و بلکه متصعباند؟
من فکر میکنم دلیلش آن است که فایده فلسفه برایشان محسوس نیست، این که فلسفه با آموزههای دینی تعارض دارد بیشتر یک بهانه است تا دلیل منطقی.
اجازه دهید مقداری در این باره توضیح دهم:
آموزش فلسفه در حوزه علمیه هم سطح عمومی دارد و هم سطح تخصصی.
در سطح عمومی بدایه و نهایه علامه طباطبایی تدریس میشود.
علامه عالی مقام طباطبایی با نوشتن کتاب های بدایه الحکمه و نهایه الحکمه دسترسی به حکمت صدرایی را بسیار آسان کرد.
وزان نهایه نسبت به اسفار ملاصدرا مثل سفینة البحار شیخ عباس قمی به کتاب بحار الانوار است که استفاده از آن را ساده میکند.
اما این دو کتاب دستیابی به فلسفه اسلامی را سخت کرده است.
چرا؟
اولا به این جهت که تصدیق و استدلال آوردن در این دو کتاب نسبت به تصور و فهم مساله اولویت قابل توجهی دارد و این اصلا خوب نیست.
فلسفه آن قدر که تصور میخواهد استدلال نمیخواهد. اصلا تصور مسائل فلسفی که واضح شود تصدیق آسان میگردد.
این اشکال، ایراد کمی نیست. شاگردان ایشان مثل شهید مطهری و آیت الله مصباح تلاش کردهاند این نقیصه را در آثار فلسفیشان جبران کنند.
از این اشکال که بگذریم ایراد بزرگتری وجود دارد؛
بدایه و نهایه با مسائل روز فلسفه شروع نمیشوند. مبتدی فلسفه وارد این علم پیچیده که میشود ناگهان مساله پیچیده و غامض اصالت وجود و سپس تشکیک وجود را میبیند.
بنده تشبیه میکنم به این که
شخصی برای ورزش وارد باشگاه میشود و هنوز وارد نشده و گرم نکرده مشت محکمی به صورت او میزنند پیش از آن که بداند چیست و کیست و اینجا چه میکند!
اصالت وجود در تاریخ فلسفه جزء آخرین مسائلی است که ذهن فیلسوفان را متوجه خود کرده اما در مقام آموزش در این دو کتاب نخستین مساله قرار گرفته است.
اولین مسالهای که ذهن هر شخصی را متوجه میکند علیت است، علیت مهمترین مساله فلسفه است و اتفاقا در زمان کنونی بیشترین حملات از سوی دانشمندان دنیا علیه این مساله وارد شده است.
اگر طلاب هنگام آموختن فلسفه بدانند که چه مساله سهمگینی اکنون در علم تجربی مورد انکار است هیچ گاه ارزش فلسفه را انکار نخواهند کرد.
اگر مسائل دانش و ارزش و واقعیتداری گزارههای اخلاقی در آموزش فلسفه مورد عنایت قرار گیرد طلاب خواهند فهمید که مخالفت با فلسفه نشستن بر شاخ و بریدن ریشه است.
اشتباه نشود!
نتیجه خوب خواندن نهایه نیز فهم درست همین مسائل هست اما چون شیوه کتاب مناسب با آموزش زمان حاضر نیست این مسائل بسیار دیریاب و غیر قابل فهم به نظر میرسند.
بنده کتاب فلسفتنای شهید صدر را الگوی بسیار مناسبی برای آموزش فلسفه میدانم هر چند آن کتاب هم اشکالهای محتوایی قابل توجهی دارد اما از جهت اسلوب آموزش بسیار عالی است.
الحذر از این که پیام بنده عزم طلاب عزیز در آموختن این دو کتاب را سست کند. اشکالها برای بهتر شدن است و ترک مسیر موجود به بهانه مسیرهای بهتر ناموجود اشتباه مهلک و سبب کممایگی است.
◽️ نقدی بر منطق خوانی در حوزه
🔰 منطق علم قدرتمند و پرکاربردی است و متاسفانه در جهان اسلام داستان چندان مفصلی ندارد.
👈 فیلسوفان مسلمان در علم منطق بر خلاف فلسفه تولیدات قابل توجهی نسبت به یونانیان ندارند.
کتاب ارغنون ارسطو که در علم منطق است چیزی کم از منطق شفای ابن سینا ندارد. مقصودم حجم کتاب نیست بلکه منظور محتوای آن است. منطق شفا چندین برابر کتاب ارسطو حجم دارد اما بر مطلعین واضح است که ابن سینا در این کتاب در قامت شارح ارسطو ظاهر شده است.
💢 البته شیخ الرئیس در منطق اشارات ابداعات مختصری دارد ولی این ابداعات نسبت به فلسفه تولیدی ابن سینا شیء قابل ذکری نیست.
بعد از جناب شیخ دیگر علم منطق هیچ ظهور و بروز قابل توجهی ندارد جز این که عبارت پردازی و تلخیص میگردد.
💢 آنچه خواجه طوسی در اساس الاقتباس انجام داده تلخیص شفای ابن سیناست.
هم چنین قطب رازی در شرح مطالع هر چند نکات بدیع و دقیقی دارد اما حجم کتاب او و محتوای آن بسیار کمتر از منطق شفاست.
ملاصدرا هر چند فیلسوف بزرگی است اما در علم منطق حرف زیادی برای گفتن ندارد.
این که منطق ارسطویی بر اساس فلسفه صدرایی بایست بازنویسی شود نیز از آن سخنان تهی از محتواست.
💢 در عصر حاضر مرحوم مظفر کتابی در منطق نگاشت تا دشواری رجوع به منابع سنتی را آسان کند و از سوی دیگر نقص موجود در کتاب حاشیه ملاعبدالله را برطرف کند. حاشیه کتابی بود که پیش از المنطق در حوزهها رواج داشت.
👈 اما دو مشکل بزرگ در المنطق وجود دارد:
نخست این که المنطق بیشتر یک فرهنگ اصطلاحات منطقی است تا کتاب منطق.
دوم این که کتاب المنطق در پایه دوم حوزه تدریس می شود، برای طلاب در این سطح یک مشکل فهم معنای کتاب و سپس فهم محتوای علمی آن است.
شاید اگر کتاب فارسی به جای المنطق میبود مشکل دوم را نداشتیم.
نتیجه منطق خوانی در حوزه چیزی بیش از آشنایی با مصطلحات منطقی نیست.
🔰 ما از منطق چه میخواهیم؟
۱) اولین رسالت منطق الگوی فکر و اندیشه است، مناط محوری به هنگام تفکر را بایست از منطق بیاموزیم، انواع مطلوب و مبادی را بشناسیم و فرمول اقامه حد وسط را یاد بگیریم.
۲) وظیفه دیگر منطق تفکر انتقادی است، منطق بایست یاد دهد که چگونه با ادعاها و خبرها و گزارهها برخورد کنیم!
سریعا تبار شناسی کرده و غرض از جمله و گزاره را تشخیص دهد و سپس به ارزیابی بپردازد.
۳) وظیفه دیگر منطق مهارتهای اجتماعی مثل اقناع و اسکات برای مناظره و خطابه است، لکن چون اکنون روشهای بهتری برای خطابه و مناظره وجود دارد بهتر است از همانها تبعیت شود.
🔰 برای این منظور پیشنهاد میشود در پایه دوم یک کتاب در منطق کاربردی آموخته شود.
سپس در انتهای مقدمات یک سال مفصل طلاب منطق ریاضی را یاد بگیرند.
و در نهایت حدود پایه نهم و دهم تهذیب شده برهان شفای ابن سینا را فرا بگیرند.
خاک بر سرت بزدل ترسو!
لعنت بر یهود بی وجود!
لعنت بر سران بی خاصیت شکم گنده عرب که از زندگی فقط مسیر آخور و توالت را میشناسند!
شرم بر جامعه بی وجود جهانی!
بر سازمان ملل،
بر اروپای جنایتکار ادکلن زده و کراوات بسته،
نفرین بر همه دهانهایی که بسته شدهاند،
بی وجود!
#حریفت_منم
بیا با من بجنگ!
با آن بچه چه کار داری؟!
قسم به حیدر کرار!
به فاتح خیبر!
به خوار کننده یهودیان بیصفت!
به دلدل سوار منتقم اجدادتان!
یک روز هم از زندگیام باقی مانده باشد آن را به انتقام اختصاص خواهم داد.
لعنت خدا بر قاتلان و راضیان و ساکتان!