خدایا ممنونم، ممنونم از افکاری که الان دارم و شاید سال پیش این موقع حتی تا چند ماه پیش هم نداشتمشون ولی الان دارم و جزئی از باور های درستم شدن. ممنونم.
پروژه ی استاپ موشنمون رو تقریبا آغاز کردیم و یکم پیش رفتیم. انگار یه بارِ بزرگی از رویِ شونه ی من برداشته شد.
حالم امروز با اینکه خیلی خسته شدم ولی واقعا خوب بود واقعا بعد از چندین روز.
اینجا میگم.
از هرچیزی که با همجنسگرایی یه ارتباطِ ریزیم حتی داره حالم بهم میخوره. اه.
بچه ها من واقعا موتور رو میبوسم. نه عشق سرعت و اینجور کارا نیستم، خودشو دوست دارم خودِ لعنتیشو، حس خوبِ دور دور کردنو باهاش دوست دارم.
به چهرهی آدما تا جایی که میتونید نگاه کنید، بدون قصد و غرض.
ازشون کلی داستان و کاراکتر بیرون میاد.
من صبحا رو موتور اینقدر سوژهیِ جدید داستان دارم ولی نمیتونم بنویسم:)