هدایت شده از نھنگ و میرا
به پونصد بار نگاه کردن ویدئوهای عرفان میپردازم
هدایت شده از طهران.
باطری اجتماعیم به معنای واقعی ته کشیده ،
واسه زمزمه کردن یک کلمه هم باید از ته وجودم تلاش کنم ،
سردرد مهمون سرزدهای شده که چند روزیِ توی سرم جا خوش کرده ،
ارتباط پیوسته خستم میکنه ، و همچنین حرف زدنای پشت سر هم ،
دلم میخواد از جمعیت فرار کنم و یه پتو بکشم رو سرم و ادامه حیاتم رو تو غار خودم بگذرونم.
یه برنامهیِ سنگین برای تولید یه کار سنگین تو ذهنمه، فقط خدا کنه که همه چیز اونجوری ک من تو ذهنم چیدم پیش بره.