یاسهاسبزخواهندشد ؛
اتفاقاتِ عجیبی تویِ خیابون برام میفته واقعا!
اولِ مسیر یه خانمی تویِ خیابون با تمامِ نفرتش داشت بهم نگاه میکرد، جوری که احساس کردم قطعا یه مقطعی از زندگیم پدرش رو کشتم ولی فراموش کردم، و اِلّا این حجم از نگاهِ خشونت بار اصلا طبیعی نبود.
انتهایِ مسیر هم یه جا که برایِ یه کاری ایساده بودیم، بعد از چند دیقه یه موتور دیگه هم ایستاد و ترکِ موتورش، که یه خانمِ برازندهیِ زیبا بود و یه کولهیِ گربه ایِ مامان هم داشت، پیاده شد بره شیرینی بگیره. حالا رانندهیِ موتور؟ بخدا اگر بگم عرفانِ اسماعیل نژادو دیدم باور نمیکنید ولی باید باور کنید چون برگ هایِ خودم هم ریخت که چطوری میشه در عین حال وقتی نگاش میکنی هم عرفان و ببینی هم اسماعیل نژاد رو! شبیهِ یک دیوانه زل زده بودم به مردم تو خیابون بخدا، هیم بیشتر دقت میکردم ببینم واقعا چشمام باباقوری میبینه یا اینو خدا فرستاده من و اذیت کنه؟ این دوتا خیلی چهره های متفاوتی دارن چطور ممکنه؟
احساس میکنم خدا اون بالا نشسته بهم نگاه میکنه و غش غش به اتفاقاتی که برام رقم میزنه میخنده.
از سرکار که برمیگردم تا یک ساعته تایم پخشِ "چه کنم" توی خونه داریم، بعدش همه میتونن برن سر کاراشون.
هدایت شده از فاموتیدین.
گرچه واضحه جمعِ ناآگاهی این احساس رو ندارن .
ولی من ، عمیقا آروم و امیدوارم ، نسبت به وضعیت کشورم ، به رهبرم ، به ملتم ، به جمهوری اسلامیم ، به مردم امام حسینیم .
هدایت شده از یاسهاسبزخواهندشد ؛
اینو بخون عزیزِ دلی که خاطرت برام عزیزه!
سدعلی، آسد علی، میشناسیش؟ نگو اره چون نمیشناسیش میدونم. اسمشو آره شنیدی، کنارشم شنیده که او فرمان قتل یک معترض آزاده خواه دیگر را هم داد یا مرگ بر تو باد این ظالم دیکتاتور از این دست حرفا.
حالا حرف من و بشنو باشه؟ یه آدم تویِ کشور تو زندگی میکنه که رهبری کشورتو گرفته دستش، با تموم تحریم و خیانت هایی ک بوده کشور تو الان سرافرازه، مننمیگم برو از هر کی میخوای بپرس، از ادم درست و با سواد. حالا این ادم رو، این سرمایهیِ ملی رو، قبل از اینکه خودت بشناسی میزاری کسایی که نمیخوان بشناسیش برات روایت کنن. غلط روایت میکنن چرا؟ چون تو قراره دوسش نداشته باشی، چون قراره فک کنی مسبب بدبختیات اونه، چون قراره جای آدم خوبه و آدم بده رو برات عوض کنن. قبل از روایتِ دشمنِ خودت و کشورت بشناسش، سخت نیست. بهت قول میدم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
اینو بخون عزیزِ دلی که خاطرت برام عزیزه! سدعلی، آسد علی، میشناسیش؟ نگو اره چون نمیشناسیش میدونم. اس
خاطرت برام عزیزه؟ عزیزمی؟ میدونی که عزیزمی؟ میدونی که دوست دارم؟ بخونش:)
یه احساسِ عجیب غیرت مندی میکنم نسبت به "چه کنم" وقتی تویِ چنلای دیگه میبینمش.