نه حالا دور از شوخی، میدونم که اصلا زمان خوبی نبود این ناشناس.
و چون میدونستم احتمالا دیگه این هفته وقت نشه گذاشتم، بعد از اینم ناشناس از بیو برمیدارم، ایشالا هر زمانی ک فرصت خوبی باشه میام اینجا حرف بزنیم:)💘
باید تمرکزم رو بزارم روی اینکه میخوام از پاییز لذت ببرم. ولی تمامِ رویداد هایی که براش چیده بودم یه حوری داره کنسل میشه..
من واقعا خیلی دارم سعی میکنم درس بخونم، ولی همه دارن خیلی بیشتر میخونن، یکی خودشو تو اتاق حبس کرده، یکی همه قرار های دوستانه و خانوادگیشو تعطیل کرده، یکی گوشیشو گذاشته تو صندوقچه و درشو قفل کرده، یکی هر هفته میره پیش مشاور تحصیلی، یکی برای خودش برنامه هشت ساعت مطالعه در روز ریخته، یکی میخواد کلاسایِ مدرسه رو بپیچونه بره درس بخونه، یکی حتی تو زنگ تفریح ها هم کتاب تستشو میاره تست میزنه، یکی تا آخر امسال بیخیال هر گونه ارتباط حقیقی و مجازی شده و، این وسط، انگار منم که فقط روزی چهار ساعت درس میخونم و بقیه اش رو نقاشی میکنم، کتاب میخونم، و به زندگی عادی و لذت هایی که هیفده ساله نداشتم، میپردازم.
اینکه من یه آهنگی رو مدت هاست سیو کردم که بفرستم اینجا و بعد یهویی تویِ یه چنل دیگه میبینمش باعث میشه یه جوری غصه بخورم که نگو اصلا.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
اینکه من یه آهنگی رو مدت هاست سیو کردم که بفرستم اینجا و بعد یهویی تویِ یه چنل دیگه میبینمش باعث میش
دلم نمیخواد یه جوری برداشت بشه که من اونو از اونجا برداشتم، من اونو خیلی وقته میخوام بفرستم، یکمی تنبلم فقط😭
هدایت شده از فاموتیدین.
شبهایی که ؛
درسهات رو خوب انجام دادی ، به بودجه بندی دلخواهت رسیدی ، تایم مطالعهت رو درست کردی ، چایی خوردی ، قهوه خوردی ، زیر افتاب تو هوای خنک پیشی هارو نگاه کردی ، اشک ریختی و بغض کردی و یکی گفته نگران نباش منم اندازه ی تو بدبخت ام ، حموم رفتی ، تو حموم کلی فکر کردی ، اسکراب صورت زدی ، کرم جوش زدی ، و خلاصه روتین پوستی تو انجام دادی ، ناخوناتو سوهان کشیدی ، روتین موهاتو انجام دادی ، موهاتو خشک کردی ، اصلاح صورت کردی ، کتابهاتو تو قفسه چیدی و کلی غر زدی
و در نهایت همه شو نوشتی .. :)))
و گفتی : اآآ امروز چقدر کار انجام دادم.