eitaa logo
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
1.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
494 ویدیو
0 فایل
هوالمعشوق؛ ای بسیجی، هرگاه پرچم محمد رسول الله را بر افق عالم زدی آنگاه حق داری استراحت کنی. [حاج احمد متوسلیان] • یاس ها سبز خواهند شد و ما رشد خواهیم کرد؛ زیرِ سایه‌یِ یک چنار. • ده روز مانده به پایانِ تابستانِ چهارصد.
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونی من به اینکه زمین مال صالحینه در نهایت شک ندارم، فقط من از تکرار یک مولای تنها، بدونِ علمدار وسط میدون میترسم، فقط همین.
امت اسلامی در شرایط بحرانی و در زمانی که همه ما داریم ضرر میدیم دنبال این میگرده که کی رو میتونه پیدا کنه تا یه چنگ به صورتش بکشه. یکی جمهوریت نظام رو میزنه یکی اسلامیتش رو. ولی من نمیفهمم که چرا همش خودی میزنن؟ واقعا این برام سواله، آدم بده یکی دیگست و شما تصمیم گرفتید همدیگه رو بدرید؟ و بعد عمیقا فکر میکنم چی میشه که وقتی عدد ممبر های یه کانالی میره بالا، ادمینش فکر میکنه باید بدون ذره‌ای تخصص در تمام اتفاقات اطرافش اظهار نظر کنه. یا للعجب!
میگه: اگر همین الان میشد همین ما، ما آدم معمولیا میرفتیم میجنگیدیم حق شیعه رو میگرفتیم! بعد چند خط پایین ترش به یه عده از همین معمولیایی که زودتر از بقیه سلاح دست میگیرن برای مبارزه میگه ماله‌کش. [واقعا نمیفهمم این قشر چشه] معلومه کع همه عصبانین خب. دلم میخواد مثل صحنه های فیلم یکی بزنم تو گوش اینطور آدما و بگم: این فقط تو نیستی که خونت به جوش اومده و رگ غیرتت باد کرده و نگران عزیزانتی. فقط تو نیستی پس یه دقیقه به جای اینکه تو عصبانیت دهنتو باز کنی هرچی تو فکر مریضته بریزی بیرون زبون به دهن بگیر. اگر با این همه ادعای شیعه بودن هنوز بعد از ولی حرکت کردن رو بلد نیستی.
شیعه و امت اسلام هزار و چهارصد سال صبر کرد تا بلاخره موجودیت پیدا کرد، بلاخره روی پای خودش وایساد، هزاران آدم در این مسیر کشته شدن، حالا تو هم چهار روز صبر کن نمیمیری ایرانی!
یاس‌ها‌سبز‌خواهند‌شد ؛
«باسمه تعالی؛ قطعا پیروز خواهیم شد. امضا، نصرالله». "قطعاً سننتصر"
ای سید و امام ما، به خدا سوگند اگر همه ما کشته شویم و اگر بدانیم که کشته می‌شویم، سپس سوزانده می‌شویم، سپس در هوا پراکنده می‌شویم، سپس زنده خواهیم شد و این مسیر هزار بار دیگر تکرار می‌شود،‌ ای فرزند حسین، تو را تنها نخواهیم گذاشت! [الشهید] سید حسن نصرالله؛ دهم محرم الحرامِ هزار و چهارصد و چهل و یک
مامان هر بار که یکی از این عمارهایِ شیعه کم میشه میگه: یه نفر به کسایی که نشستن اون بالا پاهاشونو تکون میدن اضافه شد. آخه مامان فکر میکنه یه لبه‌ی آسمونی مشرف به زمین هست که از اونجا میشه دنیای ما آدم کوچیکا رو دید. شهدا نشستن اونجا کنار هم و مارو تماشا میکنن. امشبم حتما یه جشن بزرگ برای اومدن یه مهمون بزرگ داشتن..
توی تابستون با همه بیچارگیاش ولی، خیلی راحت تر میشه با غمی که غ‌ش خیلی غلیظ تلفظ میشه کنار اومد. پاییز جون آدمو میگیره.