طایرِ گلشنِ قُدسم چه دهم شرحِ فِراق
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم؟
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خرابآبادم
نیست بر لوح دلم جز الفِ قامتِ دوست
چه کُنم حرفِ دِگر یاد نداد استادم:))
کوکب بختِ مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟
تا شدم حلقه به گوشِ در میخانهٔ عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
میخورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم؟ :)))
پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف زِ اشک
ور نه این سیلِ دمادم ببرد بنیادم..
من شعر باز نیستم، نه اونقدری شعر میخونم نه بلدم حتی. ولی یه مدته افتادم بین یه مشت شعر باز، استاد و دوستِ جدید و دوستانِ دوستان و رفیقان. دارم روانمو از دست میدم حقیقت.
+ببخشید نوشابهتون فقط کوکاعه؟
-بله فقط کوکاست.
+پس یه آب معدنی لطفا.