یاسهاسبزخواهندشد ؛
ولی بعدش فکر کردم که اگر آدمایی که دوسشون ندارم رو بکشم دیدن روحشون به طور مداوم قراره روانیم کنه. ش
خیلی فکر کردم کیو بکشم. مثلا دیدم واقعا برای قتل فاضل انگیزه کافی و وافی دارم ولی بعد دیدم واقعا حوصله صحبتهای فلسفی با روحش رو ندارم. پس متوجه شدم انگیزه قتل اصلا کافی نیست، یکی که مشکلی نداره بمیره و ادم خوبیه خودشو معرفی کنه بهم لطفا.
دارم این وسط فکر میکنم که اگر دست داشتی بقیه رو فالو کنی، حتما داشتی که منم فالو کنی. ولی نکردی.
دلم میخواد پیشونی اونایی که استوریهام و پیامهای تلگرامم رو لایک میکنن ببوسم. مخصوصا استوریرو. واقعا نمیدونن چقدر خوشحالم میکنن با این کار.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
وقتی ده شب پایِ منبر حاج اسماعیل رمضانی نشستی:
نمیدونم شایدم مربوط نباشه ولی جالب بود.