من: مطرح کردنِ یه ایدهای که فقط از ذهنم گذشته با زهرا
زهرا: انجام دادن همون لحظه اون ایده*
یاسهاسبزخواهندشد ؛
من: مطرح کردنِ یه ایدهای که فقط از ذهنم گذشته با زهرا زهرا: انجام دادن همون لحظه اون ایده*
بهش میگم: آخی آقای اسراری چقدر گوگولی کاش میشد منم با شما تو پُل کار میکردم. زهرا همون موقع: عه سلام آقای اسراری این دوستمه حانیه میخواد با ما کار کنه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
بهش میگم: آخی آقای اسراری چقدر گوگولی کاش میشد منم با شما تو پُل کار میکردم. زهرا همون موقع: عه سلام
آقای اسراری از دور گوگولی بود از نزدیک ترسناکه واقعا.
احساس میکنم که برنجم داره میسوزه ولی اصلا حال ندارم بهش رسیدگی کنم. خلاصهای از احوالاتِ روحیم: