من واقعا دوستِ افتضاحیم. برای همینهم دوستِ مقطعیم. برای همینهم گاهی آدما با خودشون میگن فعلا حانیه بسه. با من دوست نشید من دوست خوبی نیستم.
یکم دیر فهمیدم امسال میتونم عضو کاروانِ موکبِ دانشگاه باشم. کاروانِ پیادهروی دانشگاه رو دوست نداشتم، ولی موکب رو چرا، ولی دیر فهمیدم که کاروان دارن. سال بعد، انشاالله.
پاره کردن، و دور ریختن طراحیها و نقاشیهایِ قدیمی که تو رو یادِ اتفاقاتی که یادآوریشون اذیتت میکنه میندازن، بهترین راه برای فراموش کردن اون اتفاقاته.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
ایناروهم وقتی ژوژمانِ طراحی رو بفرستم پاره میکنم.
اینقدرم بد خط نیستم واقعا.
من؟ من یه آدم با اضطراب اجتماعی که دوست داره با کُل دنیا حرف بزنه و ارتباط بگیره.