بگذریم ولی بازهم وقتی شروع کردیم همه چیز رویِ روال افتاد و به حالتِ خوب خودش برگشت. من فکر میکنم شاید این هفته، هفته بهتری از بیستویکم بود و ما شاهدِ استقبال بهتری بودیم. آثاری داشتیم که قبل از تموم شدن زمان به ثمر رسیدن و این باعث میشد یه چیزی برای ارائه و دیدن وجود داشته باشه. هفته پیش اینطوری نبود. این هفته هم خیلیها کمکمون کردن. حتی با اینکه نیاز نبود بیان دانشگاه اومدن، نیاز نبود بمونن ولی موندن و واقعا ممنونم ازشون. و در نهایت خداروشکر میکنم، خیلی فراتر از تصور من، دوستم داره و کمکم میکنه.
این هفته وقتی داشتیم برمیگشتیم با خودم گفتم این اولین و آخرین کارِ تشکیلاتی و فرهنگیای بود که کردم. با اینکه یه عالمه ادم دیگههم این وسط دخیل بودن و اوناهم خیلی زحمت کشیدن ولی من رو انگار کتک زده بودن دوشنبه شب. کلا بعد از این دوهفته انگار تموم شده بودم. با خودم گفتم این اعضایِ ثابت تشکل و انجمن و کانونها، اینایی که یه عالمه کار فرهنگیِ پشتسر هم میکنن، چطوری توان ادامه دادن دارن؟
ولی فرداش ورودیهایِ جدید رو دیدم، ایدههای جدیدم رو نوشتم، به اتفاقاتِ بزرگتر فکر کردم و فهمیدم که لهیدگیِ مفیدی که ثمر داره، شوق برای لهیدگیهایِ بیشتر با خودش میاره و فکر کنم بدبخت شدم.
جنابِ چاوشیMohsen Chavoshi - Cheshmeye Toosi.mp3
زمان:
حجم:
8.1M
مبتلا بشم مردم، مبتلا نشم مُردم..
اینقدر هفتهم پر از کلاسه که عمرا نمیتونم هفته انیمیشن دانشگاه هنر رو شرکت کنم. اُف بر دانشگاه.