هدایت شده از بایگانی.
ما واقعا کلی چیزو پشت سر گذاشتیم.
خیلی شبا تا صبح کنار هم خندیدیم و بعضی وقتا گریه کردیم.
«برای تو» «لانهی جاسوسی»
مهم نیست اسمش چی باشه من عاشق این ترکیبم و خیلی خوشحالم که باهاشون آشنا شدم.
با منی که سمت انیمیشن سه بعدی نمیرم و دو بعدی رو ترجیح میدم، از هوشمصنوعی حرف نزن : ))))
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم : )
حس میکنم این بین بچههای دانشگاه ما یه بیماری مسریه. برادر من، من عاشق چشم و ابروت نشدم که فالوت کردم اکسپت کردی بک ندادی. من به احترام سال پایینی بودنت فالوت کردم چیه این خود شاخ پنداری : )
هرچی میام زندگیمو از اینستا جدا کنم و روح و روانم رو آزار ندم انگار نمیشه.
امروز شاید بهترین، خوشحال ترین و پُر فعالیتترین دوشنبه کُل این ترم بوده باشه، پس با تمام جزئیاتش که نمیتونم همهش رو براتون بگم در ذهنم ثبتش میکنم و دوسش میدارم.