سلام بچه‌ها جون، برای شنبه هفته بعد یه عکاس ساکن تهران میخوام که کار پوشاک انجام داده باشه. اگه کسیو می‌شناسید معرفی کنید لطفاااا @RealMowjii

وقتی آدم‌های نزدیک وقایعی که من با جزئیات بسیار و با هیجان فراوون براشون تعریف کردم رو یادشون میره، یا وقتی من به یه موضوع خاصی که هردوتامون میدونیم چیه اشاره میکنم و طرف نمیگیره، احساس میکنم مدت هاست دارم با خودم حرف میزنم و عمیقا همه آدم‌ها موظف نیستن واو به واو مهم‌های من رو به خاطر بسپرن. من‌هم شاید نباید.

همه کلاس‌های استاد به صحبت درباره آینده با هوش مصنوعی میگذره و استاد سعی میکنه مارو قانع کنه که در آینده همه کار‌های سخت رو میشه راحت با هوش مصنوعی انجام داد و اصلا کار دست نمیصرفه. همچنان استاد دنبالِ صرفیدنه، همچنان.

این ادم هیچکاری جز نا امید کردن دانشجوهاش نمی‌کنه. استاد خوب و رفیق و دوست‌داشتنی‌ایه، ولی همیشه بحث توی کلاسش یا پیرامون ایت موضوع می‌چرخه یا اینکه ادواتِ عکاسی و گرافیک چقدر گرون شده و نمیشه خرید : ))))

خب دانشجو این رشته بره چیکار کنه استادِ عزیز. بره بمیره به نظرِ شما :)))))

کاش میتونستم دختر‌های اطرافتو تیر خلاص بزنم.

اذون میگن.

میدونی چیه هادی؟ فهمیدم من همون گربه سیاهم که به دعام بارون نمیاد.

شاید شما گربه نارنجی باشید و به دعاتون بارون بیاد. برام دعا کنید لطفا، خیلی زیاد بچه‌ها.. عین یک چهارپا در گِلِ زندگی گیر کردم :: )

نمیخوام این جهانی که کشیدن فتنه‌ها به تسخیر هادی؛ این جهان و این همه زخم انتخاب من نبوده و نیست.

بچه‌ها چی میشه که خدا تصمیم می‌گیره یه بنده‌ای رو آب‌لَمبو کنه به نظرتون؟ باشه خداجون، همه چی رو نوک انگشت کوچیکه‌ِ تو می‌چرخه، بیخیالِ من میشی؟::: )