هدایت شده از • خونه پیشولیا •
همون همیشگی ، بارون +من + موزیک .
امروز خیلی روز قشنگی و پرباری بود برام. خوشحالم و خداروشکر. سی ابانِ تا اینجا یکی از بهترین روز هایِ پاییز امسال.
احساس میکنم بدونِ اینکه امسال پاییز بشه وارد زمستون شدیم. من هنوز خرچ خرچِ برگای نارنجی رو زیر پام تجربه نکردم امسال. یعنی چی که اینقدر وزد هوا سرد بشه چه معنی داره.
امیدوارم آذر دیر بگذره. امیدوارم فصلِ سرما آروم طی بشه. امیدوارم خدا یه چند ماه دنیا رو بذاره رویِ حرکت آهسته. خدا نمیشه یعنی؟
گاهی اوقات میشینم، اون وقتایی که زیادی حرص میخورم از یه سری اتفاقات، یه گوشه برای خودم میشینم و میگم خدایا! تو چطوری اینقدر صبوری در برابر این همه ظلم بزرگ و کوچیک؟ چطوری نمیزنی زمینو بترکونی، چطوری جواب این ادمارو همین دنیا نمیدی که بفهمن دنیا دست کیه؟ چطوری واقعا چطور؟ ولی امروز خودم جوابم رو گرفتم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
گاهی اوقات میشینم، اون وقتایی که زیادی حرص میخورم از یه سری اتفاقات، یه گوشه برای خودم میشینم و میگم
پر تنش ترین مکانِ زمین این روزا برای من مدرسه است. امروز ولی من کنار بچه ها خوشحال بودم به معنای حقیقی کلمه. از اینکه کنارشون نشستیم، حرف زدیم، خندیدم، شوخی کردیم، بازی کردیم، دوییدم، جیغ زدیم و.. لذت بردم و اون لحظه [مثلِ هزار و پونصد بارِ گذشته] گفتم خب خدا من اینارو خیلی دوست دارم که. وقتی منِ کوچَک بنده هاتو با لبخنداشون، با قلبشون وقتایی که مهربونه دوست دارم تو چطوری نداشته باشی؟ من چقدر خُلم؟
امروز زنگ ناهار بین حرفامون من یه چیزی گفتم و همه بچه ها دستاشونو گرفتن جلو صورتشون و گفتن: هینن! مگه توهم فوش میدی؟ وای بچه ها ...... فوش میده!
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امروز زنگ ناهار بین حرفامون من یه چیزی گفتم و همه بچه ها دستاشونو گرفتن جلو صورتشون و گفتن: هینن! مگ
البته بچه های گروهِ خودمون نه، اکثرا بچه هایِ اون گروه باا شخصیتِ من اشنایی ندارن و خودم خیلی برام عجیب بود که چرا نباید فوش بدم؟ البته که از این فوش دادنه خودمم زیاد راضی نیستم. سعی میکنم یهترش کنم اما اینکه اینطوری دربارم تصور میکنن جالب بود
زیر بارون، صبح واقعا عالی بود. حتی نمیخوام تعریفش کنم. حس میکنم از ناب بودنش کم میشه اگر تعریف بشه.