طلوع فکر و اندیشه
🔴 شیخ قدرت در تریبون ، عدالت نخبگان کجا رفت؟!!
بسماللهالرحمنالرحیم
در کمال احترام، اما با نهایت صراحت و بر پایهی عقلانیت نقادانه و غیرقابل اغماض، این سؤال کلیدی را مطرح میکنیم که : شیخ قدرت علیخانی با کدام جایگاه فعّال، مسئولیت شناختهشده و مقبولیت اجتماعی کنونی در استان قزوین، در جلسه دیدار با رئیسجمهور حضور یافته و حتی فرصت سخن گفتن یافته است؟
آنهم در شرایطی که در سفر اخیر جناب آقای دکتر پزشکیان به قزوین، شماری از نخبگان حقیقی، چهرههای علمی، نیروهای پاکدست، انقلابی، توانمند و بیحاشیه ، که سالها بیتوقع در مسیر پیشرفت استان کوشیدهاند، از حضور در این نشست مهم محروم ماندند! آیا این نوع گزینشها، نکوداشت مردانی است که عمل کردهاند یا بازگشت به شیوهی نمایش گفتار از سوی کسانی که روزگاری در مجلس ششم، با مواضعی محل مناقشه، هزینههایی تلخ و جبرانناپذیر بر کشور تحمیل کردند؟
حضرت شیخ ؛ ای کاش پیش از خطابههای پراحساس و عوامپسندانه ، فرصتی فراهم میآمد تا نسبت خود را با عملکرد دوران مسئولیتتان و پیامدهای آن در برابر ملت توضیح دهید. امروز جامعه تشنه پاسخگویی مسئولانه است، نه بازگشت به ادبیات خطابهای بیدغدغه. زمانهی ما، میدان حضور فرزندان صادق قزوین است، نه بازتکرار چهرههایی که نه مسئولیت جاری دارند و نه پشتوانهی روشن مردمی.
دعوت و تریبون دادن به فردی که اکنون در ساختار مدیریتی استان هیچ نقش فعال و مسئولانهای ندارد، و همزمان نادیده گرفتن ظرفیتهای اصیل و اثرگذار قزوین، نه تنها خردمندانه نیست، بلکه توهین به شعور نخبگان و جامعهی دلسوز استان است.
آیا سزاوار نبود پشت آن تریبون، صدای مردانی و زنانی طنینانداز شود که در سالهای اخیر، بیادعا و بیهیاهو، بار توسعهی استان را بر دوش کشیدهاند؟ آیا وقت آن نرسیده است که میدان سخن، از خاطره گویان سیاسی به آینده سازان علمی و اجتماعی سپرده شود؟
ما نه در پی تقابل شخصی هستیم، نه در مقام سلب احترام؛ بلکه با نهایت جدیت هشدار میدهیم که دوران سخنرانیهای تزئینی سپری شده است. امروز عصر شفافیت، مسئولیت و صدای مردم است.
در پیشگاه تاریخ، آنکه باید پاسخگو باشد، جایگاه سخن گفتن ندارد؛
و آنکه سالها صادقانه کار کرده است، سزاوار آن است که شنیده شود.
والسلام
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7130
🏴 فدکهای امروز که غصب میشوند؛ غصبِ حقیقت، غصبِ عقلانیت، غصبِ عدالت، غصبِ انسانیت
فدک، تنها قطعهای زمین نبود؛ فدک نامِ حق است وقتی در برابر قدرت قرار میگیرد؛ نام حجت است وقتی در برابر منفعت تحریف میشود؛ نام عقلانیت است وقتی در برابر غوغا سالاری خاموش میگردد. فدک امروز نه در حجاز که در قلب جوامع و روزگار ما بارها و بارها غصب میشود؛ و چه بسا غصبی دردناکتر از آنچه بر دستان حضرت زهرا(س) رفت.
امروز فدکها، صورتهای تازه و تنوع یافتهاند :
■ فدک اندیشهها ؛ آنگاه که اندیشه برتر و فکر عمیق جای خود را به هیجان ، تحریف و سطحی نگری میدهد.
■ فدک عدالتها ؛ آنجا که حق ضعیفان جامعه به پای قدرتداری برخی ها قربانی میشود و عدالت به تابلویی تشریفاتی ، بدل میگردد.
■ فدک حقیقتها ؛ وقتی واقعیت در محاصره رسانههای جهتدار و امپراطوری رسانه ای دشمنان عاقل و دوستان نادان ، خفه میشود و حقیقت، قربانی روایت سازیهای کج و معوج میگردد.
■ فدک معنویتها ؛ آنگاه که دینداری به ظاهر سازی و دین فروشی تقلیل مییابد و عمق معرفت زیر پای مصلحتهای کاذب ، له و لورده میشود.
■ فدک انسانها ؛ وقتی شخصیتها، آبروها، استعدادها، و کرامتهای انسانی برای تثبیت جایگاهها یا تأمین منافع، بیصدا مصادره میشوند.
تاریخ یک سؤال دارد : غصب فدک، آغاز انحراف بود یا نتیجه آن؟ امروز اما پاسخ روشنتر است؛ هر جا حق از زبان عاقلِ آزاد اندیش به زبان تابعِ قدرت تبدیل شد، فدک غصب شد. هر جا سکوت جای شهادت کلام را گرفت، فدک غصب شد. هر جا خرد جمعی در برابر طوفان هیاهو تسلیم شد، فدک غصب شد. و هر جا علم در برابر جریان سازی سیاسی و مصلحت طلبی نادیده گرفته شد، فدک غصب شد.
فاطمه(س) در خطبه فدکیه نگفت ، زمین مرا برگردانید ، گفت : هَلْ یُحْکَمُ فِیکُمْ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللّه؟! یعنی فدک نام رمز مبارزه با انحراف ساختاری بود؛ نه مطالبه حق شخصی. امروز فدک هر جایی است که عقل برتر و حجت بالغه، کنار زده میشود تا قدرت بیپاسخ بماند.
■ فدک امروز، هر جایی است که…
حقیقت در برابر ترس سکوت میکند.
انسانهای شریف و حتی مجاهد به جرم آزاد اندیشی ، منزوی و کنار گذاشته میشوند.
ارزشها قربانی معاملهها و منافع فردی میشوند.
فرهیختگان و پیشگامان با برچسب و طرد ، حذف میشوند.
تحلیلگران به جای عقل گرایی، دچار محافظه کاری و نان به نرخ روز خور میشوند.
علمای بصیر به جای روشنگری، گرفتار رودربایستی جوّها و آسه رو و آسه بیا گربه شاخت نزند ، میشوند.
✅ و امروز، هر کس در برابر غصب این فدکها سکوت کند، نه تنها تاریخ را تکرار کرده، بلکه بر آن مهر تأیید زده است.
پس فدک امروز، نه تنها زمین، که میدان نبرد عقلانیت و قدرت، حقیقت و تحریف، معرفت و منفعت است.
و هر انسان آزادهای که در این میدان بایستد، فاطمی است و هر که تسلیم شود، میراثدار همان بیتفاوتی تاریخی.
اینجاست که باید از خود بپرسیم :
آیا ما زندهکننده فدک هستیم؟ یا تماشاگر تکرار غصب آن؟
✍️ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7131
طلوع فکر و اندیشه
🔴 ابتدا از دغدغه دینی و غیرت ولایی شما قدردانی میکنم. این پرسش، بسیار حساس است و سعی می کنم با ظرافت، منطق قرآنی و استدلال متقن پاسخ دهم ؛ نه با توجیهات سطحی یا ارجاع به عرف معمول.
تحلیل ریشه شبهه شما :
این برداشت بر دو خطای اساسی استوار است :
1_ قیاس معصوم با معیارهای عاطفی و عرفی انسانهای معمولی.
2_ نادیده گرفتن فلسفه ازدواج در نگاه انبیا و اولیا.
■ ازدواج، رسالت است نه صرفا عاطفه ،
در منطق الهی، ازدواج پیامبران و اوصیا تنها برای محبت شخصی نیست؛ بلکه بخشی از مأموریت الهی است:
- تحکیم پیوندهای اجتماعی و قبیلهای.
- حمایت از نیازمندان و خانواده شهدا.
- ایجاد پشتوانه انسانی برای جبهه حق.
وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ (نور/۳۲) ازدواج، تکلیف الهی است.
■ وفاداری بینظیر امیرالمؤمنین تا پایان حیات حضرت زهرا (س) ،
حضرت علی (ع) در زمان حیات حضرت فاطمه (س) هیچ ازدواجی نکردند. حتی وقتی ماجرای خواستگاری دختر ابوجهل مطرح شد، پیامبر اکرم (ص) قاطعانه آن را رد کردند.
به خدا سوگند تا فاطمه زنده بود، بر او همسری نگرفتم.
بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۳
■ ازدواجهای پس از فاطمه (س):
مصلحتمحور و جهادی ؛
- ازدواج با امامه بنت زینب برای حمایت از خانواده شهید.
- پیوندهایی برای تقویت وحدت میان مسلمانان و قبایل.
- تربیت فرزندانی که بعدها ستون مقاومت شدند :
- محمد بن حنفیه
- عباس بن علی (ع)
- امکلثوم اسماء
بدون این ازدواجها، بسیاری از قهرمانان کربلا و تاریخ شیعه به دنیا نمیآمدند.
■ رضایت فاطمه (س) و وصیت ایشان ؛
حضرت زهرا (س) خود، در وصیتشان به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند با امامه ازدواج کنند تا در مسیر رسالت و حفظ خانواده یاری شوند.
بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۱
■ معیار داوری : حکمت معصوم ،
معصوم (ع) عملی برخلاف عقل و حکمت انجام نمیدهد. اهل بیت علیهم السلام معصوم بودند : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت (احزاب/۳۳) تصمیمات معصوم بر اساس مأموریت الهی است، نه هوای نفس.
✅ خلاصه ؛ امیرالمؤمنین (ع) تا لحظه شهادت فاطمه (س) همسری برنگزید. ازدواجهای بعدی، تکلیف الهی و مأموریت جهادی برای تقویت اسلام، حمایت از خانواده شهدا و پرورش نسلهای مجاهد بود. معصوم بر مدار حکمت عمل میکند، نه احساسات معمولی. اگر آن ازدواجها نبود، بسیاری از قهرمانان تاریخ اسلام، از جمله یاران کربلا، وجود نمیداشتند
برای ما کافی است که فاطمه (س) از علی (ع) راضی بود، و رضایت آنان رضایت خداست. کسی که فاطمه از او خشنود باشد، عظمتش فراتر از سنجش ماست.
فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی، مَن آذاها فقد آذانی
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7133
🔴 #فتنه_سقیفه و #جنگ_صفین درس تاریخاند :
تصمیم شتابزده و قدرت بدون عدالت، جامعه را میشکند؛ عقلانیت و نص الهی همیشه برترند. امروز هم، هر سیاست و مدیریتی بدون خرد و اخلاق، سرنوشتی جز شکاف و بیاعتمادی ندارد.
#عقلانیت
#عدالت
#تاریخ_درس
✍ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7135
طلوع فکر و اندیشه
■ اولا – درباره واژه وفات و شهادت توجه کنیم که :
در منابع تاریخی ، واژه وفات همیشه به معنای مرگ طبیعی نیست؛ حتی درباره شهدا نیز به کار رفته است. استفاده از واژه شهادت در دورههای بعد برای تأکید روی مظلومیت و روشن سازی حقیقت بود نه ایجاد حادثه جدید.
امام صادق(ع) صریحا میفرماید :
إنّ فاطمة صدیقة شهیدة
فاطمه، راستگو و شهید است.
آیا این را علما ساختهاند یا معصوم فرموده؟
■ ثانیا – نسبت خانوادگی هرگز مانع ظلم نیست
استدلال شبههافکن که عمر داماد بود، پس نمیتواند ظلم کند ، با منطق قرآن و تاریخ در تضاد است :
پسر نوح علیه او ایستاد
همسر نوح و لوط خائن بودند
قابیل برادرش را کشت
یزید با وجود نسبت سببی با خاندان پیامبر، حسین(ع) را شهید کرد
پس حقانیت با نسبت خانوادگی تعریف نمیشود، بلکه با ملاک اطاعت از حق و ولایت.
■ ثالثا – زمان احتمالی ازدواج (در صورت پذیرش اصل ادعا) بعد از شهادت حضرت است
حتی اگر ازدواج عمر با امکلثوم را بپذیریم ، که محل اختلاف جدی است ، باز هم این ازدواج (طبق همان نقلهای ادعایی) پس از شهادت حضرت زهرا(س) بوده، نه قبل از آن.
پس هیچ ارتباطی با ماجرای حمله به خانه حضرت ندارد.
■ رابعا – امکلثومِ مورد ادعا، دختر حضرت زهرا سلاماللهعلیها نبود
بر اساس تحقیق دقیق تاریخی :
امکلثومی که نقل ازدواج درباره او آمده، دختر اسماء بنت عُمَیس بوده، نه دختر حضرت زهرا(س).
اسماء پس از شهادت جعفر طیار، همسر امیرالمؤمنین(ع) شد و فرزندی به دنیا آورد که نامش را امکلثوم گذاشت. این دختر امکلثومِ صُغری بود، نه امکلثوم کبری دختر حضرت زهرا(س).
دانشمندان بزرگی اسلامی مانند :
علامه سید مرتضی
شیخ طوسی
علامه مجلسی
این ازدواج را یا جعلی میدانند یا مربوط به دختری غیر از امکلثوم بنت فاطمه(س).
پس سؤال شبههافکن از اساس برنامهریزی بر یک اشتباه هویتی است. او دارد درباره شخصی حرف میزند که اصلاً دختر حضرت زهرا(س) نبوده.
✅ خلاصه ، شبههای که بر مبنای اشتباه تاریخی، برداشت غلط از اصطلاحات و نادیدهگرفتن تصریح معصومین شکل گرفته، ارزش علمی برای پاسخ ندارد. اما برای تمام کردن بحث میگویم :
نه وفات حضرت به مرگ طبیعی بود، نه آن ازدواج قطعی است، نه ارتباط زمانی صحیح دارد، و نه حتی آن امکلثوم، دختر حضرت زهرا(س) بوده. وقتی چهار ستون استدلال تو فرو میریزد، چه چیزی از شبهه باقی میماند؟
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7139
طلوع فکر و اندیشه
■ اولا ؛ تعدد زوجات حضرت علی(ع) بعد از شهادت حضرت زهرا(س) بود
حضرت علی (ع) تا زمانی که حضرت زهرا(س) زنده بودند، هرگز همسر دیگری اختیار نکردند.
این موضوع در منابع شیعه و سنی، متواتر تاریخی است.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند :
فاطمه مانع من از ازدواج دوباره بود تا زمانی که زنده بود.
رسول خدا(ص) فرمودند :
اى علی، فاطمه پاره تن من است.
پس تعدد زوجات بعد از شهادت حضرت بود، نه در زمان حیات ایشان؛ این یعنی نهایت احترام و عشق به حضرت زهرا(س).
■ ثانیا ، ازدواجهای حضرت علی (ع) صرفا شخصی نبود؛ مأموریت اجتماعی و انسانی بود
امام علی(ع) حاکم جامعه، رهبر معنوی امت و پدر یتیمان بود. در آن زمان بعد از جنگها هزاران زن بیسرپرست، اسیر و آسیبدیده وجود داشت.
ازدواجهای ایشان با :
بیوههای شهدا
اسیرانی که آزاد شدند
زنانی که در معرض سقوط اخلاقی یا فقر بودند
صرفاً برای حفظ کرامت، تأمین امنیت، و بازگرداندن جایگاه اجتماعی آنان بود.
در آن زمان زن بیسرپرست = در معرض نابودی اخلاقی و اقتصادی
ازدواج با آنها = بالاترین نوع ایثار و انسانیت
■ ثالثا ، ازدواج با کنیزان یعنی آزادسازی انسانها از بردگی، نه بهرهکشی
آنچه امروز اشکال گرفته میشود، در واقع حرکت اصلاحگرایانه و ضدبردهداری بوده.
وقتی امام علی(ع) با کنیزی ازدواج میکردند :
اول آزادش میکردند
بعد به او احترام همسر میدادند، نه جایگاه خدمتکار
توجه کنید که :
در زمان جاهلیت برده زن = کالا
در مکتب امیرالمؤمنین(ع) = بانوی آزاد، دارای کرامت انسانی و همسر مشروع
این یعنی امیرالمؤمنین (ع) اولین مبارز عملی علیه سیستم بردهداری بوده، نه تأییدکننده آن.
■ رابعا ؛ اگر تعدد زوجات ایراد است، چرا قرآن آن را برای نبی اکرم نیز مشروع دانست؟
قرآن کریم در سوره نساء آیه ۳ اجازه تعدد زوجات میدهد در شرایط اجتماعی خاص .
پیامبر(ص) نیز همین کار را کردند و هیچکس در صدر اسلام آن را غیراخلاقی نمیدانست، چون برای مصلحت امت ، نه هوس شخصی بود.
اعتراض امروز، ناشی از فهم معیارهای جدید است نه درک مصلحت تاریخی.
لذا ، تعدد زوجات امیرالمؤمنین (ع) نه از جنس شهوت، بلکه از جنس رسالت بود. اگر امام برای آرامش قلبی خود میخواست، در زمان حیات حضرت زهرا(س) انجام میداد؛ اما انجام نداد، چون عاشق او بود. پس ازدواجهای بعدی او نه رقابت با فاطمه بود، بلکه ادامه دفاع از انسانیت فاطمه بود. اشکال گرفتن به این موضوع یعنی ندیدن حقیقت در پس تاریخ.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7141