🔵 عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد هر چقدر هم طرف بزرگ باشد
علامه #جعفری:
روزی طلبه فلسفه خوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه ای بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه می زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم.
روزی كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی یک كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكری و فرهنگي به اسلام، گفت:
برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم.
يكي همين دوچرخه بازی آنروز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهای بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد. اما واله كسی نشويد.
🆔 @Myidea