eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
238 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 هوالمحبوب العزیز💖 💚 آدینه های مهدوی 🌸 ✍هر روز صبح که بلند میشوم ...آراسته رو به قبله می ایستم گاهی دست به سینه ، گاهی دست بر بالای سر ؛ می گویم: 💚 "السلام علیک یا اباصالح المهدی" 💚وقتی به این فکر میکنم که خدا ، جواب سلام را واجب کرده است... 💚 قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه یک پاسخ سلام ؛ به من نگاه میکنی از جا کنده میشود. 💚 آقاجانم! دوستت دارم. 💚 میدانم ، صدا کردنت سخت نیست اما من سختش کرده ام! 💚 اَدْعوُكَ ياسَيدي بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه 💚 می خوانمت آقای من اما با زبانی كه گناه لالش كرده 😔 نیاورد روزی را که همین مقدار هم از کف برود. خدا نیاورد. خدا... 💚اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا" 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸جیره غذا رو کی می بنده؟! (۱) ✍روزی روزگاری مردانی بودن بی نام و نشون، اما پُرتلاش! هنوز هم که هنوزه نه کسی یادی از شون میکنه و حتی یادی از شون میشه! البته اصلا" نیاز هم ندارن که برای چی بی نام و نشونن! چی بودن ؛ چه کاری کردن ؛ برای چی ؛ برای کی؛ و... 🍀 اما حالا وقتشه ، وقتشه که کمی از اون لحظات رو ثبت کنیم. درسته که نیازی نبوده دیده بشن اما ؛ ناگفته ها کمی باید گفته بشه؛! نیازی هم نیست خاطرات حتما جنگی باشه ، انفجاری باشه ، یا انتحاری و یا خون و خون ریزی و... 🍀 گاهی وقتا مردایی میون ما همرزما بودن که اصلا" به چشم نمی اومدن ، دم دست هم نبودن ، اصلا" کسی بهشون چیزی هم نمی گفت ، اگه میگفت هم در حالت امر و نهی کردن بود ، و یا واخواهی! برای همه ی ما کم اهمیت تر از هر چیزی بود ، تا زمانی که... 🍀اینجور آدما شاید نتونن خوب بجنگن، یا کم بیارن و تو راهپیمایی های شبانه جا بمونن، شاید هم به خاطر شجاعت نداشتشون از بقیه عقب تر حرکت کنن و یا به صد تا دلیر دیگه مثل تخریب چی ها ازهمه ی ستون ، چه پیاده و چه موتور ریزه جلوتر حرکت کنن! اما همون که عقب تره و بی نام و نشون تره ندونسته و نخواسته میتونه یه جورایی عزیزتر هم باشه! 🍀اما خیلی از ماها کارهای اونا رو میدیدیم. اما خودشون رو نه.! کارهاشون جلو چشممون بود اما هی نق میزدیم،! شاید نمیدونستیم که اونا بی تقصیرند،! اما با این حال باز هم مورد سرزنش قرار میگرفتن.حتی وقتی کار خوبی هم تحویل میدادند، دریغ از یه دستت درد نکنه! یه خدا روح گذشتگانتو بیامرزه بگیم! و یا شکر خشک خالی کنیم تا صوابش برسه به... 🍀گاهی اوقات می تونستی کارهاشون رو با همرزمان جابجا کنی؛! و اونوقت هر دو رزمنده راضی تر بودن. اما باز هم چیزی به این همرزم نگون بخت ما نمی ماسید که هیچ! تازه اونوقت میگفتی ، چرا کم داره! چرا اشتباهی گذاشته! فقط در یه صورت شادمیزدی! اون هم مواقعی بود که اشتباهی دو تا کنسرو و یا دوتا کمپوت داشتی و... 🍀 هرچی بود و هرچی هست ، یادی ازشون هم نمیشه،! حالا اگه بگیم همه یه سری تکون میدن و باز هم از کنارش به سادگی رد میشیم،! و توجه نداریم که این همرزم اصلا" قصد و غرضی نداشت ، چرا ؟!چون ، نه ترازو داشت، نه چیلو ، همه چیز معیارش توچشمش بود و همه و همه ی وسیله کارش دو تا دستای نازنینش بود و بس،! اگه خودتون بودین هم وضعیت بهتر از این همرزما نداشتین! 🍀گاهی وقتا کارشون تا صبحدم هم طول میکشید و تو میتونستی سر صبح بعد از یه خواب ناز که البته برای گردانها ، لازم هم بود، وسایلش رو خیلی ساده تحویل بگیری و یه غری بزنی و بگی ای بابا بازم از ایناست؛! البته نه چاره ای داشتی و نه وقتشو که کاری کنی ، که باب دلت باشه. 🍀اصلا" اون موقع که چه عرض کنم ، حالا هم که این مطلب رو می خونی تازه میگی ، راست میگه بنده خدا ! بالاخره با کلی ناز مینداختی تو کوله پشتی و میرفتی تو ستون پیاده پشت همرزم و سوار ایفا میشدی حتی تو ایفا هم دست از سر این همرزم کچلمون بر نمی داشتیم،! من خودم اینطوری بودم،{شمارو نمیدونم که چنین اتفاقی براتون افتاده یا نه ، اما من یکی از اون خاطره هایی رو که برام اتفاق افتاده رو میگم }، وقتی هم درِ ایفا باز میشد که ، یا علی مدد و پس از خوندن نماز و حرکت پیاده روی رو قله ها بودیم! 🍀 هر بار چشم ما به کارهای اونا حتی روی قله هم که می افتاد اگه باب دلمون هم نبود و یا نمی تونستیم جابجا کنیمش باز هم یه نیمچه غری میزدیم ، اما به هر صورت توی ۴۸ تا ۷۲ ساعت بعدی چیزی ازش باقی نمی موند. 🍀بالاخره مشخص شد کدوم یک از همرزما بودن که بستن جیره های غذایی رو به عهده داشتن و یا پختن غذا و آوردن به خط مقدم جبهه رو، بله منظورم اینه که تا حالابه ذهنتون خطور کرده که : ای بابا این .!؟ 🍀 البته این وجیزه قسمت‌های دیگه ای هم داره ان شاءالله طی چند روز تقدیم میشه اگه مشتاق شدید کمی طاقت بیارین ؛ طاقت بیارین...✋☺️ 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتارادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 ✍در این لحظات ، نامت آرامش این قلب گرفتارم است... و سنگرِم به هنگام پریشانی ؛! 💚 ای محبوبم ؛ نگاهم نمیکنی!؟ شاید دلیلش ، گناهانم باشه! 💚چی بگم اگه در رفاه کاملم و شما در اوج سختی... 💚 به خاطر تمام روزهایی که چشم انتظار ما بودی ، اما ناامیدت کردیم. مارو ببخش... 🍀 پُر شدیم از همه چیز و همه کس ؛! اما خالی از شما... ای عزیز فاطمه سلام الله علیها َ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 خدایا 💚آغازی که تو 💚صاحبش نباشی 💚چه امیدیست به پایانش!؟ ✍ سلام صبحتون بخیر ؛ برایتان و اهل خانه عافیت و عاقبت به خیری را از ایزد منان خواهانم ؛ به قول قدیمی ها الهی پیر شی ؛ اما نوبتی نشی 😁✋ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
خاطراتی از دفاع مقدس
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸جیره غذ
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸جیره غذا رو کی می بنده؟! (۲) ✍اصولا" با نوشتن این مطلب بر آن نبودم که بگم جیره غذایی چی بود و چطوری مصرف میشد. صرفا میخوام یادی کنم از آن دوران پُر هیجان و دلنشین و بیادماندنی که دوران زیبا و پُرشور و شعفی بود. 🍀راستش رو بخواین ، یه همشهری داشتیم که خیلی بعد از ما او مد تو تیپ ویژه یادش بخیر وقتی اومد که آزاد سازی پیرانشهر به سردشت به پایان رسیده بود ، شاید کمی دیرتر ، اما بین بچه شمالی های گردان جزو متاهل ها به حساب می اومد. به خونواده و بچه هاش هم خیلی اهمیت میداد. 🍀خیلی هم وضعیت جسمانی مناسبی برای پیاده روی نداشت ، چند باری که پا به پای ما اومد پیاده روی نزدیک بود قالب تهی کنه ، از خستگی مدام جا می موند و در آخر کار حتی حاضر میشد همونجا بمونه و تکون نخوره... حتی با گرفتن اسلحه و کوله پشتی هم نای راه رفتن نداشت. 🍀شجاعت رزمندگانی مثل بچه های همرزم هم استانی و بقیه در تیپ هم همراهش نبود.(خوب واقعیتی هست)همه که به یک اندازه و با یک قدرت خاص وارد تیپ نمی شدند. تازه تو آزمون دوی استقامت هزار جور تلاش کرد که به دسته پیاده ی ما وارد بشه و تک نمونه. 🍀 احمد اکبر خواه (همومی که با چشم تو جاده مین پیدا میکرد، یادتونه) یا (شهید مدافع حرم )محمد رضا یعقوبی مدام تو پیاده روی های شبانه تیپ سر به سرش میگذاشتن و مدام میگفتند: اگه به گیر تک تیر اندازهای کرد بیفتی با یه تیر تو مغزت و با تلنگری روی تخته ی در آسایشگاه ، صدایی در می آوردن که سرت چنین صدایی و... خدا رحمتش کنه شهید علی رضا سیف کار هم تو آسایشگاه مراسم ترحیم و سایر موارد تو شهرستان رو برایش ریز به ریز یاد آوری میکرد.😄 🍀القصه آنقدر روی اعصاب این بنده خدا راه رفتن که دیگه روی پاش بند نشد. اون روزا ما تازه برگشته بودیم منطقه عملیاتی مهاباد و در آموزشگاه فنی حرفه ای مستقر بودیم ، این بنده خدا که خداوند رحمتش کنه (چند سال بعد از این حوادث به رحمت خدا رفتن) ابتدا رفت در تدارکات گردان و سپس تدارکات تیپ مشغول خدمت شد. 🍀هم به خاطر اینکه تو گردان پیاده نباشه و تو پیاده روی ها جا نمونه و هم بخاطر دست پخت عالی که داشت ، جای مناسبی رو براش انتخاب کردیم. 🍀 بالاخره جنگ با تمامی کارهایی که در آن نیاز داشت فقط و فقط جنگیدن نبود. خیلی از خدمات پشتیبانی از رزم رو هم مثل همین واحد تدارکات لازم داشت که خیلی از بچه ها پس از اومدن به جبهه متوجه میشدند که کجا موثرترند .مثل؛ نانوایی ، حمامی، آشپزی ، سقایی ، تسلیحات و... 🍀 اما باز هم بچه ها دست از سرش بر نمی داشتن و تو دورهمی ها مدام میگفتن از گردان رفتی اما ستون موتوریزه مدام تو کمین می افته و درمیاد. احمد اکبر خواه هم که تو تخریب تیپ بود میگفت: کافیه یکی از مینهای داخل جاده رو رد کنم یا پیدا نشه ، اونوقت جنازت با طعم قرمه سبزی میره شهرستان و... 🍀 خلاصه کاری کردن رفت یه دستگاه آشپزخانه صحرایی از همونهایی که ارتش هم داشت تحویل گرفت. بعد از مدتی باز هم بچه هارفتن رو اعصابش که اینو بهت تحویل دادن سفارش ما بوده که تو خط بتونی غذادرست کنی نه تو پادگان! 🍀از کنار اینها هم که بگذریم دنبال گزینش و پاسداررسمی شدن هم بود که چقدر تو این مرحله سر به سرش گذاشتن که برا گزینش تعریف میکنیم چطوری رفتی تو تدارکات و آشپزخانه و... تو برگه معرف گزینش هم لو میدیم... این وجیزه هنوز هم ادامه داره یکم تحمل کنید تا بعد 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚می شود روشنی چشم من از راه برسد؟! 💚 من از امروز به آخر برسد؟! 💚در کویری که پر از سوز و پر از تشنگی است. 💚 میشود شبنمی از آیه کوثر برسد. َ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ 💚(ما، نجات و سعادت در) آن سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى‌دهيم كه خواستار برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام، (رستگارى) از آن پرهيزكاران است. 🍀 ✍آنهایی که خود را برتر از دیگران می بینند حتی در محراب عبادت هم گرفتار خودپرستی اند ؛ یادمان باشد بهشت ، جایگاه قلب های بی ادعاست! 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن