من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی!
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی:)
تویی که داری اين پست رو میخونی
الهی من به همه ی آرزوهام برسم😌♥️:))