ینے‌میشه‌روزیمون‌بشه‌کرب‌وبلای‌حسین(:

بسم‌اللہ‌بگو زیرلب‌ذکر‌بگو...بگومادر...! میشنوھ‌ها... بہ تموم‌حرفات‌گوش‌میدہ‌ها اشکات‌ومےبینہ‌ها...(:💔

اگہ‌وسط‌گریه‌هاودردودلات‌بامادر بعدازیہ‌جادیدی‌آروم‌شدی‌واشکات‌تموم‌شده... بدون‌اونجا‌مادرت‌کنارت‌بودھ‌و‌اشکاتو‌پاک‌ڪرده(:

چہ قشنگہ...دستمو‌نوبگیرہ‌نه؟! چہ‌قشنگہ‌مادرارباب..برامون‌دعاڪنه؛ن؟(:💔

میخوام‌بہ‌آقایھ‌چیزی‌بگم... آقامن‌تازه‌مادری‌شدما...(:💔

امشب‌دونفرمنتظرشنیدن‌حرفاتن(: امشب‌مادروپسرش...ڪنارهم‌ان منتظراین‌ان‌بھشون‌بگے‌غصہ‌هاتو(:💔 یہ‌وقت‌نگے‌صدامو‌نمیشنون... یہ‌وقت‌نگے‌بہ‌حرفام‌گوش‌نمیدنا(:💔 توصداشون‌کن..(:

ازتہ‌دلت... یہ‌بارفقط فقط‌‌یہ‌باربگومادربه‌دادم‌برس(: بگو‌برام‌مادری‌ڪن(: بہ‌ولله‌ڪه‌آروم‌میگیره‌دلت(:💔

میگن‌اگہ‌شھدارویادڪنی‌ شب‌جمعہ‌یادت‌میڪنن.. حالافڪرڪن... اگہ‌مادرشھدارویادڪنی...چے‌میشه(: امشب‌مادرخیلے‌غریبہ‌ها(:💔

تازگے‌ها‌میبینی...طرف‌میادمیگہ... دیگہ‌خسته‌شدم آخہ‌مگہ‌من‌چن‌سالمه؟! میادمیگ‌چراااآ‌من؟! چرامن‌بااین‌سن‌ڪمم حالاگیریم‌۱۶سالتہ...میگہ‌آخہ‌من‌فقط۱۶سالمه چرابایدانقددردبڪشم؟ چرابایدانقدغصہ‌بخورم؟!

هرڪۍ‌به‌‌هراندازه‌بزرگ‌باشه... بہ‌همون‌اندازه‌ھم‌مشڪل‌دارھ...(:

۴؛۵ سالم‌ڪه‌بود وقتے‌عروسڪم‌خراب‌میشد وقتۍ‌مامانم‌دعوام‌میڪرد شروع‌میڪرد‌م‌بہ‌غصہ‌خوردن‌ومیگفتم آخہ‌چرامامان‌من‌بایداین‌جوری‌ڪنه؟! فڪرمیڪردم‌تنهاآدم‌روی‌زمین‌ام‌ڪھ‌بزرگترین مشڪل‌ودردونیارودارھ...!

بزرگ‌ترڪه‌شدم ینے‌شدم۱۴_۱۵‌سالھ...شروع ڪردم‌داد‌وهوارو ... ڪہ‌خدایاچرامن‌انقدنمره‌هام‌بدھ؟‌ تنهادغدغه‌م‌نمره‌های‌بالا‌پایین‌درسۍ‌وامتحان ریاضے‌روز‌شنبه‌بود.. حالااین‌وسط‌غرغرای‌مامانمم‌بود...😅

وقتے‌معلم‌میگفت‌امتحان‌داریم‌فردا انگاردنیاسرم‌خراب‌میشد انگاربزرگٺرین‌مشڪل‌دنیارو‌خدا‌داده‌بھم... باخودم‌میگفتم‌ھعییی ڪاش‌همون‌بچہ‌۴یا۵‌سالھ‌بودم‌وتنها‌مشکلم همون‌عروس‌خرابم‌بود... هرچے‌بزرگ‌تر‌میشدم مشڪلاتمم‌روزبھ‌روزبزرگ‌تر‌میشد

میدونین‌بزرگترین‌مشکل‌زندگیه‌ماهاچیه((:

خود‌من وقتے‌بہ‌قبلنافڪرمیڪنم میگم‌اهههه‌چه‌قداحمق‌بودم آخہ‌این‌مشڪل‌بود؟! کہ‌بہ‌خاطرش‌‌چشمام‌اشڪی‌بشہ؟! ناشڪری‌نڪنیم‌بندہ‌خدا(:

خدا‌بہ‌هرڪس قدتوانایےخوداون‌شخص‌مشڪل‌میده... آیه‌داریم‌هادراین‌بارھ...(:🌿 خدا میگہ اگھ‌ازپس‌این‌سختے‌های‌زندگی‌برنمے‌اومدی‌ ڪه‌من‌بهت‌نمیدادمشون(:

سختے های‌زندگۍ بزرگٺ میڪنه... خدامیگه‌ میخوام‌قوی‌ترازالانت‌بشے... بعدمن‌چیڪار‌میکنم؟!

شروع‌میکنم‌به‌‌دادوھوار که‌خدایاچرااین‌کارو‌میڪنے‌بامن چرابهم‌سختی‌میدی...

بابا؛به‌پیربه‌پیغمبر اون‌خدابدتورونمیخواد...بدبنده‌شو‌نمیخواد(: خدا میگہ‌گناه‌ڪردی‌...میبخشم‌(:

خدامیگه‌میخوام‌ببینم‌تاتهش‌بازم‌سمت‌من‌میای.! دیدم‌...اکثرا وقتے‌چن‌بارصداش‌ڪردین‌تموم‌شددیگه! جوابے‌نگرفتین...دیگه‌صداش‌نمیڪنید(: این‌ینے‌همون‌ناامیدی.. ینے‌همون‌ناامید‌شدنہ.. (:

مثل‌همون‌آیه‌ای‌ڪہ‌گفتہ وخداازاون‌جایی‌که‌فکرشو‌نمیکنیدروزی‌ میرسونه‌بهتون(:

میدونم‌خسته‌ای‌.. میدونم‌این‌روزاحوصله‌هیچ‌کاری‌ونداری‌ میدونم‌حالت‌بدہ...(:

همہ...‌حتی‌همونے‌ڪه‌الان‌شھیدشدہ یہ‌جایے‌از‌ندگیش‌خستہ‌شدھ یہ‌جایے‌از‌زندگیش‌یہ‌حال‌بداومدہ‌سراغش(:

فقط‌یک‌بار((:

میگفت خداتنھا‌ڪسیہ‌ڪھ‌ازت‌خسته‌نمیشہ...(: همہ‌آدمامادر...پدر حتے‌عشق‌زندگیت...رفیقت همہ‌یہ‌روزی‌تنھات‌میزارن‌میرن(: تنہا‌ڪسۍ‌ڪه‌برات‌مے‌مونہ... #خداسٺ(:❤️...اهل‌بیت‌علیه((: