eitaa logo
موسسه نجوا
144 دنبال‌کننده
591 عکس
199 ویدیو
4 فایل
🔰 ارتباط با ما ✍ 🆔 @Najva_Pr 📢 🔗 https://zil.ink/najva_org 🔎
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از موسسه نجوا
169159306795.mp3
8.41M
🦋زیارت عاشورا 🦋 با نوای علی فانی گوش بدید و لذت ببرید 🙃 #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
《شهید منصور ستاری》 متولد: ۱۳۲۷ شهادت: ۱۵ دی ۱۳۷۳ محل دفن: بهشت زهرا تهران پیرمردی به ما دست تکان داد و به ما هم خسته نباشید گفت. در همین لحظه توپخانه دشمن دوباره شروع به بمباران شیمیایی منطقه کرد من و شهید ستاری سریع ماسک‌هایمان را زدیم، ولی پیرمرد ماسک نزد و همان‌طور مشغول به کار شد. ستاری سریع از ماشین پیاده شد. اول فکر می‌کرد پیرمرد متوجه بمباران شیمیایی نشده و می‌خواست او را با خبر کند. اما وقتی فهمید آن بنده خدا اصلا ماسک ندارد، درنگ نکرد و ماسک خودش را به او داد. وقتی خواستم ماسک خودم را به ستاری بدهم قبول نکرد. گفت تو راننده‌ای و بهتر است ماسک داشته باشی. سریع برو ولی عجله نکن، هرچه خدا بخواهد همان می‌شود. بعد از رسیدن به قرارگاه، حال ایشان به هم خورد و تحت مراقبت‌های پزشکی قرار گرفت و ظاهراً کمی بعد بهبود یافت اما عوارض ناشی از مجروحیت شیمیایی تا سال‌ها بعد ستاری را می آزرد. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر ...خدایا! این کارو با من نکن! دیگه جدّی جدّی داره خاک بر سرم می شه. من که این قدر خنگ نبودم که فکر کنم صاحب سگ سگش رو می بره دستشویی سر پا می گیره؛ اما، از شدت وحشت و برای این که به بهانه ای از سگ و صاحب سگ دور شده باشم، از روی صندلی بلند شدم و گفتم: «اگر فکر می کنید بهتره ببریدش جایی... بفرمایید!» - نه... نه... اصلا نیازی نیست! فیلو می دونه این جا جاش نیست (!) بشینید! چشمم افتاد به ساک ها و چمدون های بالای سرم؛ همه در کنار هم، بدون سگ! اولین بار بود که دلم می خواست چمدون باشم. وقتی تموم شد باید می نشستم! به خودم جرئت و دلداری می دادم که بشین. تو می تونی. سگه باهات فاصله داره. بشین. نترس. شجاع باش. صاحب سگ خم شده بود و کمر سگ رو برایش می‌خاروند! سرش اون قدر به سر سگش چسبیده بود که نفهمیدم صدا از دهن کدومشون خارج شد(!): «من خاطرات زیادی از فیلو دارم. یه بار دوستم اومده بود خونمون. هر کاری می‌کرد، فیلو باهاش رابطه ی دوستی برقرار نمی کرد. فکر کنم بهش حسودی می کرد(!)... اما معمولاً با همه زود دوست می شه؛ توی همه کارها هم کمک می کنه. حتماً می دونید که سگ ها خیلی به آدم ها کمک می کنن.» - بله، اتفاقاً یه سگی رو یادمه که کامل در جریان زندگی خودش و صاحبش بودم. واقعاً همه تلاشش رو می‌کرد که صاحبش دچار هیچ مشکلی نشه... درست مثل یه همکار بود... یادمه یه بار هم توی سرما از مرگ حتمی نجاتش داده بود... اصلاً فکر نمی‌کردم کارتون «بل و سباستین» یه روز این قدر به دردم بخوره! - بله، همین طوره! سرعت قطار کم شد و صدایی از بلندگوها به گوش رسید: «تا چند دقیقه ی دیگه ایستگاه لوما خواهیم رسید.» صاحب سگ شروع کرد به جمع کردن وسایلش. مثل این که همه دنیا رو به من داده ن. حس کردم فشار خونم داره می آد سر جاش. ظاهراً اون ایستگاه پیاده می شد؛ خدا رو شکر! دم رفتن گفت: «باید یه چیزی رو اعتراف کنم.» واویلا خدا رحم کنه! پرسیدم: «چی؟» - احساس می کنم فیلو به شما علاقه مند شده. (همون هیچی نگم بهتره!) - چه جالب! خودش به شما گفت؟! - نه، از نگاهش می فهمم. (پناه بر خدا... چه قدر خارجی ها می فهمن!) - عجب! - متشکرم. سفر خوبی داشته باشید. - شما هم همین طور. وقتی سگ و صاحب سگ داشتن می رفتن، با نهایت اعتماد به نفس و اطمینان با سگش خداحافظی کردم که صاحبش کلی از این کار کیف کرد. تازه، بعد از پیاده شدنشون هم براش دست تکون دادم تا خوب به یادش بمونه که نه سگ ترس داره نه من از سگ می ترسم! همیشه سگ ها رو از پشت شیشه دوست داشته م! 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
417407566824.mp3
9.16M
‌ 🔥خودبینی،خودبزرگ بینی، خودشیفتگی؛ بزرگترین موانع خویشتن‌داری اند! ‌ 📣 هرقدر از خوراک دادن به " مَن "های طبیعی بیشتر فاصله بگیریم،و به خوراک دادن به "منِ" انسانی بپردازیم،در خویشتن داری با ابعاد گوناگون،موفق‌تر خواهیم بود. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
آیا «پنج شنبه ۱۵ دی ماه» به چله پایبند بودید؟! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
زمان استجابت دعا رسول خدا(ص) فرمود: در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است كه نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیك گردد. 📚( مسند فاطمه الزهراء ، ص ۲۲۱) ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃 زائر حسین بخش طهارت رسالۀ عشق‌بازی به قدری امیدبخش و شیرین است که خواندنش آدم را پاک می‌کند. چرا تا به حال به مطهِّر بودنِ دعای تو فکر نکرده بودم؟ این جا نوشته دعای تو همۀ عالم را مأمور پاک کردن می‌کند پاک کردن هر چیزی که تو برایش دعا کنی. خبیث‌تر از شیطان چیست؟ هیچ. تو دعا نمی‌کنی برای شیطان، می‌دانم ولی آنچه من از این رساله فهمیدم این است تو حتّی اگر برای شیطان هم دعا کنی از همۀ آلودگی‌ها پاک می‌شود. عالم را اگر نجاست بردارد حتّی اگر به اندازۀ بند انگشتی جای پاک در این عالم نباشد دست تو رو به آسمان که بلند می‌شود لب به دعا که می‌گشایی در همان آن، عالم پاک خواهد شد. به گمانم هر کسی به پاکی رسید، از برکت دعای تو بود و هر کسی که دعای تو شامل حالش نشد اگر حس پاکی داشت باید به هوشش آورد از خیال عمیقی که در آن فرو رفته. آقای من! وقتی دعای تو بیش از یک عمر نوح عبادت آدم را پاک می‌کند چرا من محروم بمانم از دعای خیرت؟! بگو چه کار کنم تا برایم به نام دعا کنی؟! کی و کجایش با خودت ولی اگر از من بپرسی، می‌گویم: یک شب جمعه، نماز شب در حرم حسین؟ع؟. صبحت بخیر زائر حسین! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
هدایت شده از موسسه نجوا
169159306795.mp3
8.41M
🦋زیارت عاشورا 🦋 با نوای علی فانی گوش بدید و لذت ببرید 🙃 #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
مادر شهید محسن حججۍ درباره شهادت فرزندش مۍ گفت : شهادت محسن را از خدا خواستم و به شهادتش رضایت دادم تا اسیر دست داعش نباشد...💔 در این زماݩ است که باید بگوییم↙️ هیچ تیری، بر پیکر شهید اصابت نمی کند، مگر آنکه، اول از قلب مادرش گذشته باشد! یعنی؛ اول؛ «قلب مادر شهید» شهید می شود...!😔 سالروز تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
اين زن کھ چهار گل به دامن دارد! دل از غمش احساس شکستن دارد... عباس اگر ماه بنۍ ھاشم شد نور از رخ تابان همين زن دارد! ⭕️ ٩ ویژگی اخلاقی حضرت سلام الله علیها #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
455445959024.mp3
6.97M
‌ ✦ تمام سعادت بشر، در گروی زیستن زیر سایه‌ی نماینده‌ی تامّ خداوند، و متخصص معصوم وعده داده‌ شده‌ی اوست! ‌ ⚠️ بدون امام زمان"عج" دنیا شبیه دانشگاهی‌ست که استاد ندارد! ‌ ✘ بزرگترین بی‌تقوایی، بی‌توجهی به غیبت امام‌زمان"عج"، و رفع موانع ظهور اوست! ‌ #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
آیا «جمعه ۱۶ دی ماه» به چله پایبند بودید؟! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
کلید خوبی‌ها و بدی‌ها 🔻 امام باقر علیه‌السّلام می‌فرماید: «إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ، مِفْتَاحُ كُلِّ خَيْرٍ وَ شَرٍّ؛ فَيَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَخْتِمَ عَلَى لِسَانِهِ كَمَا يَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ». همانا این زبان، کلید هر خوبی و بدی است. پس شایسته است انسانِ مؤمن بر زبان خويش مُهرِ خاموشى بزند؛ همان‌طور كه بر كيسه طلا و نقره خود مهر مى‌زند. 📚 بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۷۸. ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃مهربان من دیوار ساخته‌ام را وقتی کسی می‌زند و خراب می‌کند، به اندازه‌ای که برایش زحمت کشیده‌ام، دوست دارم او را خراب کنم؛ با ضرب دست یا شمشیر زبان، فرقی نمی‌کند. چقدر زحمت کشیدی برایم تا آدم شوم؟ چقدر اشک ریختی در پیشگاه خدا تا قبولم کند؟ چقدر منتظر نشستی تا برگردم و چقدر مهربانانه به استقبالم آمدی تا دلم گرم شود به ماندن؟ هر بار که ساختی، خراب کردم؛ ولی نه دستی بالا بردی برای زدن و زبانی گشودی برای سرزنش. یک بار بگو و خلاصم کن: من با این همه مهربانی تو باید چه کار کنم؟ صبحت بخیر مهربان من! #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
هدایت شده از موسسه نجوا
169159306795.mp3
8.41M
🦋زیارت عاشورا 🦋 با نوای علی فانی گوش بدید و لذت ببرید 🙃 #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر یکی از متصدیای فروشگاه سر رسید. امبروژا ازش درباره یکی از سی دی های موسیقی پرسید. یه سی دی انگلیسی بود؛ اما با این که ترجمه ی فرانسه ی عنوانش رو درست نمی دونست، اسم انگلیسیش رو نمی گفت چند تا جمله از خودش ساخت. آقای متصدی یک دستش به کمرش بود و دستش به زیر چونه ش. سرش رو خم کرده بود و چشماش رو ریز کرده بود و در حالی که خنده ش گرفته بود سعی می‌کرد از وسط ترجمه‌های امبر یه چیزایی دستگیرش بشه چند تا حدس هم زد که خب همش غلط بود! امبروژا به من نگاه کرد و گفت: «تو هم یه چیزی بگو؟» - چی بگم؟ من از کجا بدونم تو دنبال چی می گردی؟ حداقل اسم اصلیش رو بگو شاید من یه ترجمه بهتر براش پیدا کردم. امبروژا، در حالی که سعی می کرد آقای متصدی نفهمه، ابروهاش رو انداخت بالا؛ که یعنی نه، حرفش رو هم نزن! طرف که متوجه لهجه غیر فرانسوی ما شد ظاهراً سوال جدیدی براش ایجاد شد گفت: «ببخشید شما چه ملیتی دارید؟» روش به امبروژا بود. یه نگاه به اون می کرد یه نگاه به من. اما، وقتی سؤالش تموم شد روش به امبر بود پس اون باید جواب می داد. امبروژا لباش رو به هم فشار داد و به من نگاه کرد. آقا هم به من نگاه کرد. یهو من شدم مسئول پاسخگویی به سوال! گفتم: «من ایرانیم!» طرف به امبروژا نگاه کرد. امبر گفت: «منم همین طور»(!) چشام گرد شد و مثل یک مرغ که سریع سرش رو برمی گردونه و زُل می زنه به یه جا سرم رو چرخوندم و زل زدم به امبر. متصدی با گردن کج یه چند ثانیه به من نگاه می کرد و یه چند ثانیه به امبر. دلم برایش می‌سوخت. عقلش به هیج جا قد نمی داد. حق هم داشت. قیافه نیمه سرخ و بور امبر هیچ ربطی به قیافه شرقی من نداشت. لابد فکر می کرد داریم دستش می اندازیم. طرف سرش رو به نشانه تأیید تکون داد و اگچه به نظر می‌رسید حرف امبر رو باور نکرده گفت: «آه... پِرس... خیلی خوبه!» بعد عذرخواهی کرد که سی دی مورد نظر امبر رو نمی‌شناسه. ما هم تشکر کردیم و خداحافظی. دست امبروژا رو گرفتم و از فروشگاه کشیدم بیرون. - ببینم، تو ایرانی هستی؟! - روم نشد بگم آمریکایی ام. تو که می دونی این جا کسی از آمریکایی ها خوشش نمی آد. خیلی از سؤالی که پرسیده بودم خجالت کشیدم. تا ساعت‌ها صحنه اتفاق از جلو چشمام دور نمی شد. ببین دنیا به کجا رسیده! سال ها پیش کی امروز رو پیش‌بینی می‌کرد؟ نمی دونم چرا ماجرای کاپیتولاسیون یادم اومد؛ روزگار برتری حقوقی سگ آمریکایی بر شاه ایران. یه آمریکایی باید خیلی آگاه باشه که حق را بفهمه و از ناحق برائت جویی کنه، حتی اگر اون ناحق کشورش باشه. وگرنه این جا پره از آمریکایی و خیلیاشون در نهایت بلاهت با رفتارشون نظر دیگران رو درباره خودشون تقویت می‌کنن؛ این که آمریکایی ها مغرور و بی ادب و بی فرهنگ هستن و آدم های شریف توشون کم پیدا می شه. 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
✨﷽✨ ❤️ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺗﺼﻤﻴﻢ مهمی‌ست ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ 👌ﻭﻗﺘﻰ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻯ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺍﺯ آﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺯﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ " ﺍﺣﺴﺎﺳﻰ ﻭ ﺟﻨﺴﻰ " ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ و فکر کنید❌ 👈💜ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺩﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ، 👈ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻳﺪ 👈❌ ﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺭﺍ به دلیل زیباتر بودن ﺑﻪ ﺟﺎﻯ فرزند خودتاﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﻳﺪ. 💍 ...💍 ⭕️ﺍﮔﺮ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ " ﻣﺘﻌﻬﺪ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ " ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻜﻨﻴﺪ. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
💠 برخورد 🔹 امام صادق علیه السلام: هر کس تو را گرامى داشت، تو نیز او را گرامى بدار و هر کس به تو بى احترامى کرد، خودت را در مرتبه او قرار مده. 📚( میزان الحکمه/ج ۱۱) ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🍃نازنین من نشسته‌ام و خاطرۀ نبودن امروزت را با خودم مرور می‌کنم و آن را قیاس می‌کنم با خاطرۀ نبودن دیروزت. چقدر فرق می‌کنند این خاطره‌ها با هم. این تفاوت‌ها بار نبودنت را سنگین‌تر می‌کنند. بگو چگونه تاب بیاوریم این بار سنگین را. صبحت بخیر نازنین من! #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
هدایت شده از موسسه نجوا
169159306795.mp3
8.41M
🦋زیارت عاشورا 🦋 با نوای علی فانی گوش بدید و لذت ببرید 🙃 #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🌺 شهید علی الهادی احمد حسین 🌷تولد: ۱۵ اسفند ۷۷ _ نبطیه لبنان 🌹شهادت: ۲۷ خرداد ۹۵ _ خان طومان 💟 امضاے حضرت زهــــرا پاے نامه شہادت یڪ نوجوان لبنانی 🌾 راوے دوست شہید ; 📎 علی دوماه قبل شہادت برایم خوابی تعریف کرد، یک شب در خواب دیدم دوست شہیدم " احمدمشلب" به او گفتم از شمایڪ خواستہ دارم و آن اینکہ اسم مـــرا نیز جزشہدا در لیستے کہ حضرت زهـــــرا سلام ا...علیہا مے نویسد ، بنویسید. احمدمشلب گفت : این اسم براے من خیلے آشناست، من اســـم تـــو را در لیست حضرت زهــــرا دیده ام و بہ زودی بہ مـــا ملحق میـــشوی ! ✨ دومـــاه بعد علی الهادی به شہادت رسید🌹 #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
523513784075.mp3
5.69M
‌ ✍ آبرومندیِ ما در قیامت، در گروِ آبروداری ما نسبت به اهلِ دنیاست. ‌ مادامی که در دنیا آسیبی از جانب ما به آبروی دیگران برسد،یعنی ستّار نبوده‌ایم و هر که در این دنیا ستّار نباشد رسوا و روسیاه قیامت خواهد بود. ‌ ✪ خویشتن‌دار باشیم در حفظ آبروی این و آن. #⃣ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
📚کتاب خاطرات سفیر «روزی که به مفید بودن «در» شک کردم.» مَغی یه دختر فرانسوی هندی الاصل بود؛ مهربون، بامزه، ساده، صادق و محجوب که داشتن این یه صفت، اون جا جداً یه پدیده محسوب می شه! با هم دوست بودیم. چند وقتی بود که حس می کردم دلش می خواد یه چیزی رو بگه. یک روز عصر در اتاقم رو زد. - کیه؟ - مَغیـــــــــــه! در رو باز کرد. با یک لبخند مهربون گفت: «ببخشید! می دونم همیشه تو و امغزی با هم شام می خورید. اما خواستم ببینم دوست داری یه شب هم با من شام بخوری؟» گفتم: «معلومه که دوست دارم. خیلی هم دوست دارم! اما چند دقیقه کار دارم... به محض این که نمازم رو بخونم می آم توی آشپزخانه. خوبه؟» گفت: «خیلی خوبه. پس من منتظرتم.» وایسادم سر نماز. دوباره صدای در اتاق اومد. به من چه!؟ من که سر نمازم! باز صدای در اومد. رسیده بودم به رکوع. این چه طرز در زدنه؟ وقتی جواب نمی دم لابد یا نیستم یا نمی تونم جواب بدم دیگه! همچین که رفتم به سجده طرف در رو باز کرد. سبحان ربی الا... این دیگه چه رویی داره! خدایا این کیه که جرئت کرده در اتاقم رو باز کنه؟... نکنه مغیه؟... نه بابا! رابطه ی ما این قدر هم نزدیک نیست. پس کی می تونه باشه جز...؟ سر از سجده برداشتم. یوهو... درست حدس زده بودم...(خاک بر سرم با این نماز خوندنم!) امبروژا وایساد تا نمازم تموم شد. همچین که نگاهش کردم دستاش رو، شبیه دست زدن، به هم زد و گفت: «هی... می دونی من خیلی از نماز خواندن تو خوشم می آد؟» گفتم: «جدی؟» - آره ،جدی. ببین، اومدم یه چیزی بهت بگم. گفتن به همه بگیم. - چی رو؟ - بابای نائل داره می آد فرانسه. ظاهراً خانواده ش یه چیزایی فهمیده‌ن. داره می آد ببینه جریان چیه. تا باباش بیاد و بره، نباید درباره ی اون پسره، دوستش، کسی حرف بزنه. اون هم قرار شده تا چند هفته نیاد این ورا. چه اوضاع احمقانه‌ایه! - باباش کی می آد؟ - چه می دونم! لابد دو سه هفته دیگه. نمی خوای شام بخوری؟ - چرا، اما امروز با مغی شام می خوریم. صدای دست زدن اومد. چه قدر اون روز در زدن! مغی بود. می خواست ببینه کجام من. بهش گفتم: «اگر اشکال نداره، سه تایی با هم شام بخوریم.» مِن مِن کرد. امبروژا از اتاق رفت بیرون. مغی گفت: « آخه می خواستم یه چیزی بهت بگم.» -چی رو؟ - راستش «دینِش» به من پیشنهاد کرده با هم ازدواج کنیم. - اِ؟ جدی می گی؟ خب نظر تو چیه؟ - من هم خیلی دوستش دارم. نمی دونم چرا دوست داشتم به تو این موضوع رو بگم. فکر کنم دوست دارم نظرت رو بدونم. - تبریک می گم خیلی خبر خوبی بود. تو چه قدر دینش رو می‌شناسی؟ - من... صدای در زدن اومد تقریباً اون روز حدود هر ده دقیقه یه بار یه نفر کوبید به در. امبروژا اومد تو از من پرسید: «می‌شه به من هم بگی موضوع چیه؟» گفتم: «از صاحب موضوع بپرس. چون اگه راضی نباشه من حق گفتنش رو ندارم.» مغی جریان رو براش گفت. به نظر امبر موضوع خیلی جذاب بود. ما سه نفری به تصمیم‌گیری برای زندگی مغی پرداختیم! گفتم: «نگفتی دینش رو چه قدر می شناسی؟» مغی گفت: «پسر خیلی مهربونیه... فکر می‌کنم به اندازه کافی من رو دوست داره.» - این خیلی خوبه. اما همه چیز همین دو تایی که گفتی نیست. چه قدر با طرز فکرش آشنایی؟ مغی کلی مِن مِن کرد. بعد گفت: «خیلی آدم جدی و مهربونیه. به نظرم برای زندگی خوبه.» امبر گفت: « به نظر من اینایی که تو گفتی برای زندگی کردن با کسی کافی نیست. راستی بعد از ازدواج می ری هند یا فرانسه می مونی؟» - نمی دونم فکر کنم فرانسه بمونم... یا این که برم هند(!) گفتم: «چه عالی! پس همه چیز با جزئیاتش معلومه.» امبر و مغی خندیدن. امبر گفت: مجسم کن... مغی با یک دسته گل داره می ره جلوی کلیسا... دینش هم اون جلوتر منتظرشه... چه باشکوه!» مغی گفت: « نه دینش نمی آد کلیسا. در واقع اون هندو هست.» گفتم: «تو هم هندویی؟» - نه، من کاتولیکم. امبر گفت: «شوخی می کنی؟... بعد تو چرا فکر کردی که می‌توانی با یک هندو ازدواج کنی؟!» مغی گفت: «چه اشکالی داره؟» امبر گفت: «اشکالش اینه که تو خدا رو می پرستی، دینش گاو رو (!) به نظر تو فرقی بین این دو تا عقیده نیست؟!» - نمی دونم. تا حالا بهش فکر نکردم. خب من با دین خودم زندگی می کنم اون با دین خودش. 📚 ادامـه دارد... 📒 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
آیا «یکشنبه ۱۷ دی ماه» به چله پایبند بودید؟! 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند : ✍ مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ وَ مَوَاضِعِ الشَّمْسِ إِلَّا ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّار. 👌 هر بنده‌ای که اهتمام در رعایت اوقات نماز بورزد و در مواضع آفتاب برای وقت نمازش دقّت کند ، من برای او راحتی به هنگام مرگ و قطع شدن هموم و رفع درد و نجات از آتش جهنم را ضمانت می‌کنم. 📚( بحارالانوار ، ج۸۰) ✨ 📌 ایتا؛خانواده،ارتباط و دانایی ♨️ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ 🎙 ما را دنبال کنید 🔎 📢 ندای جوان انقلابی 👊 🆔 @NAJVA_ORG 📢