📖 قرآن دریایی عمیق است عن الصادق علیه السلام: إن كتاب اللّه- القرآن- على أربعة أشياء: على العبارة و الإشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة للعوام و الإشارة للخواص و اللطائف للأولياء و الحقائق للأنبياء»
حضرت صادق (ع) فرموده است: كتاب خدا بر چهار طبقه استوار است:
♦️ قسمت عبارتها و جملات
♦️ قسمت اشارات خصوصى كه فهميده میشود ،
♦️قسمت لطائف و نكته هاى دقيق كه استفاده میتوان كرد
♦️ قسمت حقائق مطالب و معارف الهى.
1⃣ عبارات قرآن مجيد: افراد عمومى در اين محدوده از قرآن مجيد استفاده كرده، و فقط از قرائت جملات و آيات، و از مفاهيم لغوى، و تفسيرهاى عرفى و ظاهرى آنها، بهرهمند میشود.
2⃣ اشارات: اشارات و مفاهيم التزامى و خصوصيات اضافه بر مفاهيم ظاهرى از جملات، مخصوص خواص و افراد مخصوصى است كه از نظر علوم رسمى يا روشنايى و نورانيت قلبى ممتاز باشند.
3⃣ لطائف: نكته هاى باريك و نقاط دقيق و مطالب لطيف كه تنها با نور باطن و بصيرت قلب و با ديد روحانى میتوان تشخيص داد، مخصوص بندگان مخصوص و مقرب و اولياى حق می باشد.
4⃣ حقائق: و اما حقائق و مطالب صد در صد محكم و ثابت و معارف يقينى كه از قرآن مجيد استفاده میشود ، مخصوص انبيا است.
@adinehAlhadiNAJ3302
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 بخش دوم در توضیح حدیث طبقات قرآن
در حدیث امام صادق علیه السلام اين طبقه بندى در روايت شريف: به لحاظ محدوده افكار و اندازه بينايى و ديد افراد صورت مىگيرد. افرادى كه محيط بينايى آنان در محدوده طبيعيات و ماديات و تنها جهان طبيعت است: به جز الفاظ و مفاهيم طبيعى و محسوس آنها، معانى ديگرى نمىتواند درك كرده و متوجه باشند. و آنان كه باريك بين و متفكر هستند از اين طبقه، مىتوانند از آن مفاهيم طبيعى به يارى فكر و تعقل و تدبر، اشارات و نتائجى بگيرند. و چون محيط بينايى وسيعتر شده، و از جهان ما وراى ماده و از عالم برزخ نيز آگاهى يافت: خواهد توانست مفاهيم دقيق و معانى لطيف و رقيقتر از ماده را درك كرده، و از مطالب مربوط به اين قسمت كه در قرآن مجيد است، استفاده كند. و در صورتى كه بينايى به حد كامل رسيده و چشم قلب شاهد حقائق اشياء و مدك معارف الهى كه از ما وراى برزخ است، گرديد: معاينة اين حقائق مشهود خواهد شد. البته درك و فهم هر مرتبه بالاتر براى طبقه پايينتر غير ممكن است، مانند شخص اعمى كه نمىتواند محسوسات و ديدنيها را مشاهده كند، و چشمى كه ضعيف است نمىتواند مسافت بعيدى را تشخيص بدهد، و يا گوشى كه ضعيف است ممكن نيست كه صداهاى ضعيف يا از دور را بشنود.
♦️ مراتب قوت و ضعف در بينايى: مربوط به اصل وجود و تكوينى است، نه اينكه اعتبارى و عرضى باشد. پس قوت بينايى و وسعت محدوده آن به معناى وسعت نور وجود و شدت روحانيت و قدرت و كمال نفس انسانى است. و ضعف بينايى به معناى ضعف مرتبه و مقام نفس است.
و معناى (و من كان في هذه أعمى فهو في الآخرة أعمى و أضل سبيلا) همين معنى است، يعنى هر كسى در اين جهان قدرت و مقام روحى او به هر اندازهاى باشد: در آخرت نيز در همان مقام و به همان اندازه خواهد بود. آرى با رسيدن موت: تن و جسم طبيعى انسان متحول شده و از ميان برداشته مىشود، و اما نفس انسانى هيچ گونه تحولى در او پيدا نخواهد شد، و با هر كيفيت و خصوصيت و وسعت و صفات و قدرت و نورانيت و يا آلودگى و ظلمت و محدوديت و وابستگيها كه در اين جهان بوده است: ادامه پيدا كرده، و بلكه صفات و امتيازات و خصوصيات او هويدا خواهد شد.
♦️روح انسانى در آغاز تعلق به بدن به موجب و نفخ فيه من روحه- امر بسيط و مجرد و خالص و پاك روحانى است. و اين امر چون تخمى كه استعداد نمو و رشد و ترقى و تعالى دارد، چون به همراه تن جريان زندگى و مسير رشد و ترقى خود را شروع كرد: اگر آلودگيها و توقف پيدا نكرد، در همان طهارت و صفا و خلوص و قدرت باقى بوده، و بر قوت و نيروهاى روحانى او افزوده خواهد شد. و اگر در مقام رشد تحت تأثير قواى جسمانى و شهوات و تمايلات مادى قرار گرفته و آلوده به علايق و خصايص و لوازم زندگى دنيوى گشت، نه تنها از رشد روحانى محروم خواهد بود، بلكه ممكن است در اثر گرفتارىهاى روحى و تاريكىهاى ناشى از اعمال سوء و اخلاق و صفات رذيله: صفا و طهارت و نورانيت خود را هم از دست داده، و به كلى محجوب و مبتلا گردد.
مسلم است كه كمال انسان با رشد و قوت روح انسان پيدا مىشود، و اما كمال تن از جهت تنومندى و پرخورى و شهوترانى و تأمين غرايز جسمانى و به دست آوردن وسائل عيش و آسايش و خوشيهاى مادى: هرگز آدمى را به قدرت و نيروى انسانى و قوت و كمال حقيقى نخواهد رسانيد. اولا اين خوشىها هر يك آلوده و توأم با رنج و زحمت و گرفتارى است، و در جهان مادى لذتى بدون رنج و زحمت نيست. و ثانيا اين خوشىها از عوارض زندگى است و مربوط به ذات انسان نيست كه موجب كمال و قدرت ذاتى او گردد. و ثالثا تمام اين خوشىها و لذائذ موقتى و چند روزى است، و با از ميان رفتن تن همه از ميان خواهد رفت.
@adinehAlhadiNAJ3302
سير و سلوك: يعنى تكميل نفس و سير كردن به سوى كمال انسانى و چون هستى كامل و وجود تمام از هر جهت كه قادر مطلق و عالم مطلق وحى مطلق و أزلى و ابدى و غنى بالذات باشد تنها خداوند متعال است: پس لازمست انسان خود را به او نزديك كند، تا از فيوضات و الطاف و توجهات او استفاده كرده، و در نتيجه قرب حقيقى كه اتصاف به صفات او و تزكيه از صفات رذيله و مانعه و حجابهاى ظلمانى باشد: خود را به مراحل كمال سير بدهد. پس حقيقت سير و سلوك: قرب به خداوند متعال است. و حقيقت قرب به خدا اتصاف به صفات اوست.
و بايد توجه داشت كه: وظيفه اول و نخست فريضه براى انسان، همان سير و سلوك به سوى خداوند عزيز است، و همه فرائض و واجبات و تكاليف الهى از آنچه مربوط به اعمال باشد يا آنچه برمىخورد به اخلاق: همه براى تهيه مقدمات اين نتيجه يعنى قرب به خداوند متعال و تحقق حقيقت سير و سلوك است. پس كسى كه توجه او به فرائض و تكاليف الهى: فقط جنبه سطحى داشته، و فقط به خود آنها متوجه شده، و براى آنها موضوعيت قائل است، يعنى تصور مىكند كه هدف و نتيجه تنها بر آوردن خود آنهاست، اشتباه و انحراف بزرگى را مرتكب شده، و قهرا خود را از مسير كمال و حقيقت باز داشته است
مجلس روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در دفترامام جمعه
@dinehAlhadiNAJ3302
▪️ حدیث روز ▪️
🏴 جایگاه تسبیح حضرت فاطمه زهرا (س)
🔻 امام محمد باقر علیه السلام:
مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ اَلتَّحْمِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ لَوْ کَانَ شَیْءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ
⏳ خداوند متعال با هیچ تسبیحی از حمد و ستایش عبادت نشده که از تسبیح حضرت فاطمه علیها السّلام بهتر باشد؛ زیرا اگر چیزی بهتر از آن بود، رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله آن را به حضرت فاطمه علیها السّلام عطا میکرد.
📚 الکافی، جلد، ۳ صفحه ۳۴۳
#شهادت_حضرت_زهرا(س)
@adinehAlhadiNAJ3302
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 نکاتی در باب تفسیر
1⃣ اگر هزاران شاگرد مثل سلمان و ابن عباس باشند و استاد مفسری مثل امیر مومنان علی علیه السلام تا قیامت تفسیر قرآن بگوید تا توجه به کم بودن علم بشر و مضامین بلند قرآن ، فهم کامل کلام وحی الهی از عقل بشر خارج است فلذا تفسیر قرآن هم به پایان نخواهد رسید
2⃣ مفسر واقعی اهل بیت علیهم السلام هستند.روى العياشي بإسناده عن جابر قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن شيء من تفسير القرآن فأجابني. ثم سألته ثانية فأجابني بجواب آخر فقلت جعلت فداك كنت أجبت في هذه المسألة بجواب آخر غير هذا قبل اليوم فقال لي يا جابر ان للقرآن بطناً و للبطن بطناً و ظهراً و للظهر ظهراً يا جابر و ليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن إن الآية ليكون أولها في شيء و آخرها في شيء و هو كلام متصل يتصرف على وجوه. ولی خود آنها اجازه فرمودند که قرآن تفسیر شود به کمک خودشان.
3⃣ قرآن ظاهر و باطنی دارد. بإسناده عن الفضيل بن يسار قال: سألت أبا جعفر عليه السلام عن هذه الرواية ما في القرآن آية إلا و لها ظهر و بطن و ما فيه حرف إلا و له حد و لكل حد مطلع ما يعني بقوله لها ظهر و بطن، قال: ظهره تنزيله و بطنه تأويله منه ما مضى و منه ما لم يكن بعد يجري كما يجري الشمس و القمر كلما جاء منه شيء وقع، قال اللَّه تعالى (وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ) نحن نعلمه.
@adinehAlhadiNAJ3302
♦️ حدیثی بسیار نورانی از وجود مقدس امیرمومنان علیه السلام راجع به تمسک به قرآن در هنگام فتنه ها و هجوم شبهات که در عصر ما بسیار روشنی بخش است.
♦️ روى العياشي بإسناده عن الحارث الأعور قال: دخلت على أمير المؤمنين عليه السلام فقلت: يا أمير المؤمنين انّا إذا كنّا عندك سمعنا الذي نشد به ديننا و إذا خرجنا من عندك سمعنا أشياء مختلفة مغموسة و لا ندري ما هي.
قال: أوقد فعلوها. قال: قلت نعم. قال: سمعت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلم يقول: أتاني جبرائيل فقال: يا محمد ستكون في أمتك فتنة.
قلت: فما المخرج منها؟ فقال: كتاب اللَّه فيه بيان ما قبلكم من خبر، و خبر ما بعدكم و حكم ما بينكم و هو الفصل ليس بالهزل من وليه من جبّار فعمل بغيره قصمه اللَّه، و من التمس الهدى في غيره أضله اللَّه و هو حبل اللَّه المتين و هو الذكر الحكيم و هو الصراط المستقيم لا تزيغه الأهوية و لا تلبسه الألسنة و لا يخلق على الرد و لا تنقضي عجائبه و لا يشبع منه العلماء هو الذي لم تلبث الجن إذ سمعته أن قالوا: (إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ) من قال به صدق و من عمل به أجر و من اعتصم به فقد هدي إلى صراط مستقيم هو الكتاب العزيز الذي لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ.
♦️ معنای کلی و واضح این روایت گهربار این است که در فتنه ها به قرآن تمسک کنیم. یکی از راههای تمسک به قرآن فهم قرآن است که یک راه فهم قرآن مراجعه به تفسیر است. تفسیر روشن نمودن مبهماتی است که برای ما حاصل می شود. و البته تفسیر هم چهارچوب روشنی دارد و هر مطلبی را نمیتوان بر قرآن تحمیل نمود. در ادامه مباحث به امید خدا از تفسیر سوره اسراء مطالبی عرض خواهد شد.
@adinehAlhadiNAJ3302