.
خداوندِ عشق، رِند است و آگاه است و دست بر نقطه ضعفها مىگذارد و دلدارها را مىگيرد، كه قسم ياد كرده: «و عزّتى و جلالى و ارتفاعى علي عرشي لأقطعن أمل كل آمل سواي»؛ به عزتم، به جلالم، به رفعتم بر تمامى هستى، هر آينه و ناچار مىبُرّم آرزوى هر كس را كه به غير من آرزو بسته و جدا مىكنم!
سنگينترين هجوم، آنجا آغاز مىشود كه تو دلى كاشتهاى و دلدارى و باغى و محبوبى، تو آنها را بارور كردهاى و سايهگستر ساختهاى تا به بار، نشسته و ميوههايش چشم و دست و احساس و دلِ تو را پر كرده است.
اكنون او ميوهها را مىگيرد و پس از اُنس و دلدادگى با خاک و ريشه و ساقه و سبزهها و سايهها و ميوهها، ثمراتِ تو را بر باد مىدهد و تمامىِ تعلقهاى انباشته و حاصلهاى جمعآورى شده را مىستاند.
بخواهى يا نخواهى مىگيرد. كافر باشى يا مؤمن، مىسوزاند و مىشكند. به طوع و رغبت يا به زور و يا كراهت راه مىبرد؛ كه ساقى اوست، كه راهبر اوست، كه مجلس آرا اوست.
چه خيال كردهاى! اگر صبورى كنى و با عشقِ او شكورى كنى، بشارت براى توست؛ كه با بلا و مصيبت سه نعمت خواهى داشت؛ هم ضعفها را مىشناسى و هم تعلقها را مىگذارى و هم با دلِ شكسته قدم بر مىدارى و آنچه سالک را راه مىبرد، نه حالِ خوش و نه عملِ خوش و نه اشراق و شهود؛ كه ظرفيت و انكسارِ اوست!
|استاد علی صفایی حائری|
.
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ،
عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
.
دستی به روی سینهی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد
خطاب به شماست یا اباعبدالله . .