eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
3.9هزار دنبال‌کننده
54.4هزار عکس
47.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رائفی پور پروژه آخرالزمانی که توسط در حال پیگیری است شبیه سازی صیحه آسمانی از علائم حتمی ظهور امام زمان علیه السلام ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️ @noori82325
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا از منظر امام خمینی(ره)، اربعین میلیونی، یعنی مژدۀ پیروزی؟ ➖قاعدۀ مهمی که امام ۲۴ مرتبه تکرار کردند! ⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️ @noori82325
◼️کدام عقل سلیمی می تواند بپذیرد ، مدیران ارشدی که توانایی مدیریتِ فرزندان و یا خانواده ی خود را نداشته و فرزندان خود را به بهانه ی تحصیل به کشورهای اروپایی و آمریکایی گسیل داشته اند ، لیاقت حکمرانی بر ملتِ بزرگِ ایران را داشته باشند. ◼️مدیرانی که اگر به واقع هنری داشتند ، فرزندان خود را بر اساس مبانی انقلاب اسلامی پرورش می دادند ولی متاسفانه چنین افرادی که به واقع اعتقاد راسخی به آرمانهای انقلاب اسلامی نداشته و ندارند به ناحق بر سکوهای مدیریتی نظام اسلامی تکیه زده اند. ◼️اگر می بینم سند ننگین ۲۰۳۰ از مجلس شورای اسلامی و شورای انقلاب فرهنگی عبور کرده و توسط دولت غربگرا اجرایی می شود ، حاصل حضور چنین افرادی در مراکز مهم تصمیم گیری است. ◼️اگر می بینم دستور فیفا در خصوص تساوی جنسیتی و بر اساس سند ۲۰۳۰ در دولت سیزدهم اجرایی میشود ، حاصل حضور چنین مدیرانی در مراکز مهم تصمیم گیری است. ◼️اگر می بینیم دستورات سازمان آمریکایی who در وزارت بهداشت،حرام خواری و حشره خواری در صدا و سیما،رمز ارز در اقتصاد و بسیاری دیگر از اهداف نظام شیطانی سلطه به سرعت در کشور اجرایی می شود ، حاصل حضور چنین مدیرانی است. ◼️مشکل اساسی کشور در سالهای پیش رو به طور قطع و یقین قرار گرفتن چنین افرادی در مراکز مهم تصمیم گیری و تصمیم سازی نظام خواهد بود، افرادی که تاکنون ضربات سنگینی به نظام اسلامی وارد نموده اند. 🔴در پایان امیدواریم جناب رئیسی قبل از انتخاب مدیران اجرایی به رزومه ی خانوادگی افراد معرفی شده دقت نماید زیرا حضور چنین افرادی در مناصب مدیریتی به واقع چون موریانه ای خواهد بود که ستون های انقلاب اسلامی را از درون مورد تهدید قرار خواهند داد. ✍سید ابراهیم میرپورفرد
39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠میراث ملکه ی انگلستان برای مردم ایران چقدر است ؟ ناگفته هایی از اموال فراسرزمینی ملکه دارایی ملکه انگلستان چقدر است؟ او چقدر دارایی فراسرزمینی داشته است ؟ میراث او برای ملت ایران چقدر است؟ شاهزاده چارلز قبل از رسیدن به قدرت چقدر دارایی داشته است؟
🛑 🟦🟦🟦🟦🟦🟪🟪🟪زندگی نامه نادر شاه افشار 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻💠 🟣قسمت شصتم🟣 بامداد روز بعد نیک قدم برای سومین بار ، پا به درون چادر نادر گذاشت و رو در روی رضا قلی میرزا قرار گرفت ، نادر رو به نیک قدم کرد و گفت ، آنچه در چند جلسه قبل به من گفتی در حضور رضاقلی نیز تکرار کن ، نیک قدم همان حرفهای قبلی خود را تکرار می کرد به هنگامیکه نیک قدم سرگرم صحبت کردن بود و رضاقلی سخنان او را می شنید ، آنچه مورد تائیدش بود را با تکان دادن سر ، تائید میکرد و در برخی مطالب که مورد قبولش نبود می گفت دروغ می گوید ، دروغ می گوید زمانی‌که صحبتهای نیک قدم پایان یافت نادر به رضا قلی گفت ، حال تو هم هر صحبتی داری بگو ، رضاقلی آهی کشید و گفت ، هر چند دفاع من سودی ندارد ولی با اینهمه عرض می کنم بخش هائی از سخنان این مرد پلید درست است و بخش هائی از آن نادرست و دروغ نادر مجددا پرسید ، هنگامیکه با این مرد سخن می گفتی آیا کسی هم حضور داشت ، رضاقلی پاسخ داد هیچکس نبود ، نادر با خشم فریاد زد ، چطور چنین چیزی ممکن است ، یعنی حتی یک مستخدم و یا یک محافظ که همیشه در کنارت هستند نیز در آنجا نبودند ، آیا توقع داری من این حرف ها را باور کنم ، نادر سپس خنده ای بلند و اِستِهزاء آمیز سر داد (خنده ای که حاکی از تمسخر و ریشخند طرف مقابل باشد) و گفت ، این حرف های بچگانه ات در هیچ محکمه ای خریداری ندارد رضاقلی که دلاوری و بی باکی و صراحت لهجه را از پدرش به ارث برده بود ناگهان برآشُفت (عصبانی شد ، اختیار از کف داد) و نتوانست خود را نگهدارد و بی اختیار با فریادی رعدآسا رو به پدر کرد و گفت بخندید ، بخندید ، این خنده های خشم آلود ، یعنی فرمان کشتن من ، یعنی پذیرفتن دروغ های این مرد پلید و حیله گر و بی سر و پا ، یعنی قبول نکردن دفاعیات من و محکومیت بی جای من شما هیچ رحمی در وجودتان نیست ، شما هزاران تن را تا به امروز بی دلیل کشته اید و از دیدن رنگ خون لذت می برید ، شما اگر روزی ، خونی نریزید آرامش پیدا نمی کنید ، چرا معطلید ، دنبال بهانه های پوچ نگردید ، تبرزین تان را بردارید و من ، و این مردک بدبخت را از این زندگی نکبت بار خلاص کنید ، حاضرم بمیرم و دیگر روی شما را نبینم نادر با شنیدن این سخنان تند و گزنده ، یکه ای خورد و شگفت زده ، لحظه ای خاموش ماند ولی ناگهان دیگ خشمش بجوشش درآمد و زبانه کشید ، رگ های پیشانی پر چین و چروک و آفتاب سوخته اش متورم شد ، سفیدی چشمانش را خون فرا گرفت و به میان سخنان رضاقلی دوید و گفت ، ای پسر ناخلف ، چه گفتی رضاقلی بی توجه به پدر و بدون اینکه مهلت بدهد یکسره حرف می زد ، او سپس رو به نیک قدم گفت ، خدا تو ملعون و دروغگو را که برای انتقام از پدرم ، آبرو و جان مرا نیز به خطر انداختی را لعنت کند ، ایکاش تو را می کشتم و یا تیرت به هدف می خورد و دنیائی آسوده می شد و من این روزگار نکبت بار را نمی دیدم نادر که در طول عمر خویش هرگز چنین سخنانی را از کسی نشنیده بود سخن آخر رضاقلی را اعتراف صریح او به شمار آورد ، اطرافیان نادر مشاهده کردند نادر با آن همه توانمندی که در میادین جنگی با وجود زخم های بی شمار مانند کوهی استوار بود ، اینک تعادل خود را از دست داده و مانند آن است که دنیا دور سرش به گردش درآمده ، دو نفر از محافظان دویدند تا او را نگهدارند که با فریاد ترسناک و عکس العمل تند نادر ، وحشت زده به کناری رفتند سکوتی خفه کننده ، دردآور ، سنگین و تحمل ناپذیر ، سراپرده نادر را فرا گرفت ، دست های نادر بشدت میلرزید و از شدت خشم ، لب هایش را می گزید ، دانه های درشت عرق بر گونه های نادر نشسته بود و به آرامی ، بر زمین می چکید و خیره ، به لب های پسرش چشم دوخته بود ، پسری که علاوه بر اتهامی به آن سنگینی ، چنان سخنانی گستاخانه و بی پروا ، در برابر او بر زبان آورده بود که تا کنون سابقه نداشت آن سکوت مرگبار برای دقایقی بر چادر نادر سایه افکند ، و نادر نیز کمی بخود مسلط شده بود و نفس های به شماره افتاده اش ، کم کم به حالت عادی باز می گشت ، او در حالیکه عرق را از روی پیشانی اش پاک می کرد با کلماتی شمرده و آرام که از درون اما ، توفانی بود گفت ، پس تو آرزوی مرگ مرا داشتی و دوست داشتی تیر این مرد به هدف بخورد ، آفرین بر تو ، آفرین رضاقلی که حالات روحی پدر را دید در حالیکه دلش به درد آمده بود با حالتی نزار و دلسوخته در مقابل نادر به زانو درآمد و گفت ، بس کن پدر ، به تمام اولیاء و انبیاء سوگند میخورم که بیگناهم ، التماس می کنم دشنه ای به من بدهید تا همین حالا به زندگی خودم پایان دهم ، دیگر حاضر نیستم هیچ سخن دیگری بشنوم ، خسته شده ام ، بس است ، دیگر بس است نادر که به مانند کوه آتشفشان ، قبل از فوران آتش ، در ظاهر آرام و از درون در جوش و خروش بود رو به رضاقلی گفت ، من هرگز تو را نمی کشم ، چو
ن اگر کشته شوی آسوده خواهی شد و فرصت نخواهی یافت تا درباره گناه بزرگی که مرتکب شده ای بیندیشی ، تو حتما باید زجر پشیمانی خود را بکشی ، شاید گوشه ای از لطمه ای که بر روح و روان من نیز روا داشتی ، جبران شود نادر سپس دستهایش را بر هم کوفت ، نگهبانان بدرون جادر آمدند و رضاقلی و نیک قدم را با خود بردند ، پس از یکساعت از این ماجرا ، نادر مشاورانش را برای رایزنی و مشورت به چادر خویش فراخواند ولادیمیر مینورسکی تاریخ نگار روس در این باره چنین می نویسد *نادر مجلسی را برای تعیین مجازات رضا قلی ترتیب داد و اعضای شورا متفقا رضاقلی میرزا را به جرم تحریک ضارب ، برای ترور نادرشاه محکوم کردند* و بدین ترتیب حکم کور شدن رضاقلی قطعی شد خبر قطعی شدن مجازات رضاقلی به حرمسرای نادر و زودتر از همه به گوهر شاد خاتون مادر نصراله میرزا (ولیعهد) که خاله رضا قلی و زنی بسیار نیکدل و مهربان بود رسید ، *گوهرشاد خاتون همسر دوم نادر و دختر باباعلی بیک ، حاکم ابیورد بود و نادر مدتها سرباز پدرش بود* این زن که سالمندترین همسر نادر بود با توجه به اینکه می دانست شفاعت هیچ کس بر تصمیم و اراده نادر اثری ندارد سراسیمه خود را به ستاره که سوگلی حرمسرای نادر بود رسانید و به پای او افتاد و در حالیکه بشدت میگریست ، عاجزانه از او خواست شفاعت و میانجیگری نماید ستاره که حال و روز گوهرشاد خاتون را دید گفت ، من برای شفاعت حرفی ندارم ولی مگر شما نادر را نمی شناسید ، همه میدانیم چنانچه تصمیمی بگیرد یا حرفی بزند هرگز از آن بازنمی گردد ، لذا مطمئنم رفتن و شفاعت من بطور حتم بی فایده خواهد بود ، گوهرشاد اما دست بردار نبود و پیوسته لابه و زاری و التماس میکرد ، ستاره که اینگونه دید بغضش ترکید و گوهرشاد را در آغوش گرفت و تصمیم گرفت به نزد نادر برود در پی این تصمیم ، ستاره خواجه باشی را احضار و از او در خواست ملاقات با نادر را نمود ، خواجه باشی وقتی از نیت ستاره آگاه شد وحشت زده به او گفت ، آفرین بر قلب پاک شما ، ولی ای بانوی بزرگوار و شیردل من ، بیهوده با جان خود بازی نکنید و هرگز برای چنین درخواستی نزد نادر نروید ، او در حال حاضر مانند پلنگی زخمی و خشمگین ، آماده هر گونه عکس العملی است ، من هرگز چنین کاری نخواهم کرد ، ستاره که اینچنین دید فریادی بر سر خواجه باشی کشید و خود به تنهائی ، بسوی سراپرده نادر به راه افتاد خواجه بی نوا که اینگونه دید به پای ستاره افتاد ولی فایده نکرد ، بناچار قول داد نزد نادر رفته و درخواست ملاقات نماید ، در این حال ستاره انگشتر خود را نیز به خواجه باشی داد تا آنرا به نادر نشان دهد تا ضمن درخواست ملاقات ، اهمیت این حضور را نیز ، گوشزد کرده باشد در این اوضاع سخت و خطرناک ، که هیچکس حاضر نبود با نادر روبرو شود ، خواجه باشی با ترس و لرز فراوان به سراپرده نادر رفت و انگشتری ستاره را به او داد و در گوشه ای خاموش ایستاد ، نادر با دیدن انگشتر ستاره نگران شد و رو به خواجه باشی گفت ، احمق ، چرا در این اوضاع اجازه دادی که ستاره وقت ملاقات بخواهد ، خواجه باشی که وحشت مرگ سراسر وجودش را فراگرفته بود ، لرزان گفت ، به سر مبارک هر چه کوشیدم اثری نکرد و ستاره خاتون اصرار داشتند به حضور قبله عالم برسند نادر با توجه به پیمانی که با ستاره داشت ناگزیر بود هر وقت انگشتر او را ببیند او را به حضور بپذیرد ، پس به ناچار اجازه داد که ستاره را به نزدش بیاورند ، دقایقی بعد ستاره به حضور نادر رسید نادر با دیدن ستاره در حالیکه عصبی و بی حوصله بود رو به او کرد و گفت ، آیا تو هم آمده ای در مورد این پسر نمک نشناس با من سخن بگوئی ، ستاره به یکباره شروع به گریستن کرد و خود را به پای نادر انداخت ، نادر که هاج و واج شده بود پرسید ، چه شده حرفت را بزن ، من دیگر طاقت شنیدن اخبار بد دیگر را ندارم ، ستاره با چشمان اشک بار گفت قبله عالم ، شنیده ام فرمان داده اید که شاهزاده را مجازات کنند و از نعمت بینائی محروم نمایند ، شاهزاده هنوز جوان است و هر چند که مستحق بدترین مجازاتها باشد ولی هر چه باشد او پاره تن شماست ، التماس می کنم از این کار صرفنظر کنید ، نادر با ناراحتی گفت ، من باید کشوری وسیع را اداره کنم اگر فرمانی که داده ام را نقض (لغو - شکستن) کنم همگان خواهند گفت ، نادر با سخن یک زن ، حکم خود را شکست و از این پس هر گنهکاری به زنان حرمسرا و امثال خواجه باشی متوسل خواهد شد و این باعث بهم ریختگی در اداره کشور می شود ستاره دست بردار نبود و گفت شاهزاده با دیگران فرق دارد و مردم ایران علاقه زیادی به او دارند و معتقدند او قربانی توطئه ای بزرگ شده ، می ترسم پس از اجرای فرمان ، دچار پشیمانی و در پی آن پریشانی و اندوه همیشگی شوی صحبت های آن دو اندکی به درازا کشید از ستاره اصرار و از نادر انکار ، نادر ناگهان خُلقش تنگ شد و دیگ سوء ظن و حسادتش زبانه کشید ، لذا رو به ستاره کرد و گفت
، اینهمه اصرار و پافشاری تو برای چیست ، چه شده که برای زندگی من ارزشی قائل نیستی ولی برای چشمان رضاقلی تا این اندازه ناراحتی ، ستاره اما بدون هیچ واهمه ای دست بردار نبود و در آخر کلام خود جمله ای گفت که نباید می گفت ، ستاره گفت بخاطر رضای دل من هم که شده رضاقلی را به من ببخش ، ناگهان نادر از جای خود جنبید و با خشونت ستاره را به گوشه ای پرتاب کرد و گفت گمشو بیرون ، شرم داشته باش ، ستاره باز هم نادر را رها نمیکرد و با شجاعتی مثال زدنی ، پیوسته خواسته خود را تکرار می کرد ، نادر که تا به حال یکدنده تر از خود ندیده بود مانند شیری غرید و گفت ، زود از جلوی چشمانم دور شو نمیخواهم چهره نحس تو را ببینم ، کاری نکن همین حالا دستور دهم سر از بدنت جدا کنند ، ستاره باز هم میدان را خالی نمی کرد و در آخر با زبان شماتت و سرزنش گفت ، کسی که به پاره تن خود رحم نکند به هیچکس رحم نخواهد کرد هنوز کلام آخر از میان لبهای ستاره خارج نشده بود که مشت نادر مانند پتکی سنگین بر صورت او فرود آمد ، زنی ظریف و لطیف ، مشت را از کسی خورده بود که مردان نیرومند هم تاب و توان تحمل آن را نداشتند ، چشمان ستاره سیاهی رفت و زانوانش سست شد و به زمین در غلطید و بیهوش شد ، نادر بی آنکه کاری کند از سراپرده خود بیرون رفت با بیرون رفتن نادر ، خواجه باشی و نگهبانان که سخنان ان دو را شنیده بودند به درون چادر آمده و اندکی بعد ، پیکر بیهوش ستاره توسط خواجه باشی و چند کنیز دیگر ، به حرمسرا برده شد ، نادر نیز خشمناک و مانند ببر تیر خورده ، بسوی محل مجازات رفت و فرمان داد رضاقلی را حاضر کنند برابر دستوری که داده شده بود گروهی از بزرگان و سرداران حاضر بودند ، سفره ای چرمین بر زمین گسترده شد و ابزار درآوردن چشم نیز آماده و مهیا گردید ، از چشمان نادر ، آتش خشم می بارید ، در محل مجازات بوی خشم و نفرت ، با بوی هیزم سوخته در درون کوره آماده شده دژخیم سنگدل ، در هم آمیخته و جَوّی سنگین و وهم آلود ، فضا را پر کرده بود ، نفس ها در سینه ، تنگ شده و به شماره افتاده بود و قلب ها از شدت تپش ، در حال از هم پاشیدن بود در این هنگام رضاقلی میرزا همراه با دو دژخیم درشت اندام به مجازاتگاه آوردند ، رضاقلی با غروری که از پدر به ارث برده بود می کوشید با سینه ای سپر و گردنی افراشته در برابر دیگران بایستد و خود را نبازد ، این بود که با گام هائی بدون تزلزل به مقابل پدر آمد ، استواری رضاقلی در برابر این رویدادی که دل شیر را آب می کرد شگفتی و تحسین همگان را برانگیخته بود سکوت مجازاتگاه به راستی کُشنده بود و مانند سنگی گران ، بر سینه حاضران سنگینی می کرد هیچکس جرات نمی کرد سخنی بگوید و همگان می دانستند فقط یک معجزه می توانست رضاقلی را از این مجازات وحشتناک برهاند قلب نادر دوباره تپش افتاد و با صدائی خشک رو به رضاقلی کرد و گفت ، ای کاش مادرت قبل از اینکه تو را به دنیا بیاورد می مرد و چنین ننگی را برای من بجای نمی گذارد ، رضا قلی نیز با لبخندی تحقیر آمیز رو به پدر کرد و گفت ، برای آخرین بار در مقابل همه می گویم ، من بی گناهم ، و مرا اینگونه مجازات نکن نادر رو به دژخیم کرد و دستور داد که چشمان رضاقلی را درآوَرَد ، دژخیم که در بریدن گوش ، بینی ، دست ، پا ، زبان و درآوردن چشم استاد بود ولی اینک دستانش می لرزید و بر جای خود میخکوب شده بود و نمیدانست چه کند که ناگهان با فریاد نادر به خود آمد که می گفت ، احمق چرا ایستاده ای ، زود باش چشمان او را در بیاور ، وگرنه همین حالا سر از بدنت جدا خواهم کرد رضاقلی که تردید دژخیم را دید پیش رفت و بر روی سفره چرمی زانو زد و به دژخیم گفت ، برای خودت دردسر درست نکن ، زود کارت را انجام بده ، من دیگر نمی خواهم این جهان و این پدر را ببینم ، بیا و کارت را شروع کن نفرت و انزجار در میان حاضران موج می زد ولی از آن میان ، کسی جرات نکرد که به پا خیزد و به نادر بگوید این لکه ننگ را در زندگی درخشان خود نگذار و نام نیک ات را زشت نکن ، در این زمان که دقیقا نیمروز (ظهر) بود آوای اذان از مناره مسجد اردوگاه به پا خاست و به آنجا رسید که می گفت ، حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل در این میان دژخیم آهسته به رضاقلی گفت ، حضرت والا ، از شما میخواهم مرا ببخشید که جز اجرای دستور پادشاه ، چاره دیگری ندارم ، رضاقلی هم گفت معطل نکن و مرا راحت کن ، دژخیم نیز بیدرنگ و با سرعت تمام ، طوری که شاهزاده کمتر درد بکشد چشمان وی را درآورد و بر روی سفره چرمی انداخت رضاقلی با دو دست ، صورت خود را پوشانید و در همان حال آهسته و لرزان گفت ، پدر ، از اینکه دنیا را در برابرم تاریک کردی تسکین پیدا کردی ، و سپس این جمله تاریخی را گفت که تقریبا تمامی تاریخ نگاران داخلی و خارجی و حاضرین در صحنه به آن اشاره کرده اند ، رضا قلی رو به نادر کرد و گفت *ولی این را بدان تو تنها چشم فرزند خود را کور نکرد
ی تو چشم امید ملت ایران را کور کردی و با این کار ، نام خود را در تاریخ لکه دار کردی* این را گفت و سپس ادامه داد ایکاش مرا کشته بودی ، او سپس خواست از زمین برخیزد که به جهت درد سخت و کشنده و ضعف بدنی تعادل خود را از دست داد و به زمین افتاد ، نادر که اینچنین دید بدون اینکه به روی خود بیاورد سراسیمه و با حالتی زار و نزار ، محل مجازات را ترک و دستور داد چشمان نیک قدم را هم از کاسه درآورند و گفت درست است که قول دادم او را نکشم و آزاد کنم حالا هم همین کار را می کنم و او را زنده به میان قبیله اش میفرستم ولی کور و نابینا ، نادر این را گفت و از محل بیرون رفت 🔶️پایان قسمت شصتم🔶️ @NOORI82325
🌪طوفان توییتری بین‌المللی اربعین ▪️زمان: 🔺 ۱. جمعه 25 شهریور ماه 1401، ساعت 21:00 🔺۲. شنبه 26 شهریور ماه 1401، ساعت 10:00 ♦️ هشتگ: 🔻محور محتوایی: ۱. معرفی امام حسین علیه‌السلام به جهانیان. ۲. معرفی اجتماع بزرگ اربعین و تمامی اتفاقات انسان‌دوستانه‌ای که در این اجتماع بزرگ می‌افتد. ۳. انتشار عکس‌ها و فیلم‌ها، خاطرات و دریافت‌های جذاب خود از اجتماع اربعین که برای مخاطب‌ خارجی هم جذاب است. ۴. معرفی شیعه و تفکر انقلابی
🎆 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🎆 🌹باسلام و دعا🌹 گاهی اوقات فشار زندگی انقد زیاد میشه که دوست داری فریاد بزنی، گریه کنی، خدا خدا کنی. فایده نداره...! قانون جذب چیز دیگه ای میگه: تو باید حالت خوب باشه تا بتونی اتفاقهای خوب رو به سمتت جذب کنی. گاهی باید تو اوج فشار بیخیال بشی، خودتو رها کنی، فارغ از تمام دغدغه ها!! تا بتونی خودتو واسه دقایقی؛ ساعتی مهمون کنی به شادی و خنده تا اتفاقات خوب رو جذب کنی. یادت نره صرفا با شاد بودن هم اتفاقی نمیفته. باید در عین شاد بودن هم صبور باشی هم پرتلاش... هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش. سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير. فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست! "مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم! نگران فردا مباش، از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها.... همیشه شاد باشید. @NOORI82325
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جان را تو 💚صفا ده به صفای صلوات 🌷همراه ملک شو به نوای صلوات 💚برهرچه خدا، 🌷قیمتی داد ، ولـی 💚گلزار بهشت است بهای صلوات 🌷خواهی که شود 💚مشکلت آسان بفرست 🌷بر چهره ی دلربای 💚محمد مصطفی (ص ) صلوات ✨💚الّلهُمَّ ✨🌷صَلِّ عَلَی ✨💚مُحَمَّدٍ ✨🌷وَآلِ مُحَمَّدٍ ✨💚وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @NOORI82325
👺👹👺👹👺👹👺 چرا ملکه به آدمخوار مشهور شده است ؟ شیطان و شریکان جنی و انسی اش از روز اول در تقابل با دین اللهی بوده و این تقابل تا ظهور مولا و کشته شدن شیطان بدست حضرت ادامه دارد یکی از نماد های شیطانی که به ابلیسک، ستون مکعبی بلند با راس هرمی شکل ، است که در بسیاری از کشورها و تمدن های کهن از جمله مصر باستان نیز وجود دارد روباه پیر قصه ما که در راس هرم شیطان پرستی و قربانی کردن انسانی قرار داشت و هر ساله و در مراسمی بسیار مخفیانه انسانی بیگناه را قربانی و گوشتش را برای خوش خدمتی به ابلیس می خوردند ، بله درست شنیدید ملکه اتو کشیده انگل و ساکسون ( انگلوساکسون ) و کالسکه طلایی نشین مانند اجداد وحشی اش که گوشت انسان را به قناره میزدند و می خوردند آدمخوار است 😱 در این مراسم مخفیانه فقط افراد رده بالای فراماسون و شیطان پرستان و بعضا افراد مشهور و هنر پیشه ها یا مدل ها که خود نیز شیطان پرست هستند در این مراسم مخفیانه شرکت میکنند اما بعضا خبر از عمق ماجرا ندارند و قربانی انسانی را مربوط به گذشته و اساطیری میدانند و گمان میکنند حقوق بشر واقعا در این جوامع وجود دارد ، با دیدن این مراسم شوکه شده و مراسم را رسانه ایی میکنند که بعلت قدرت شیطانی و نفوذ فراوان ، فورا این افراد را می کشند و همه چیز با قدرت عظیم دستگاه رسانه ایی تکذیب و وارونه می شود نمونه مشهور این قضیه افشای این مراسم شیطانی و قربانی بوسیله مدل مشهور مکزیکی گابریلا ریکو بود که در خیابان فریاد میزد ملکه قربانی کرد ، ملکه گوشت انسان خورد که مدتی کوتاه بعد از این جریان بشکل مرموزی به قتل رسید ، آری این حقیقت مرکز قدرت نظام شیطانی غرب است : آدمخواری 😱😱 البته این غیر از کشته شدن نصف جمعیت ایران توسط انگلیس خبیث با قحطی که با خرید آذوقه از ایران و انتقال آن به جبهه جنگ با آلمان یا آتش زدن آن برای ایجاد کشتار انسانی ( هدف گلوبالیست ها کم کردن جمعیت جهان و افزایش جمعیت نژاد برتر ) ، برپایی کودتای ننگین ۲۸ مرداد و دخالت در صدها کشور و نابودی نظام های مردمی و قتل و غارت میلیونها انسان بیگناه در سرتاسر دنیا بدست این خبیث آدمخوار است.
❓ماجرا چیست؟! صداوسیما و رسانه‌های رسمی و دولت تا چند روز پیش مشوق زیارت اربعین بودند، ولی اکنون همانها با بزرگنمایی مشکلات، اذهان عمومی را بمباران می‌کنند؟! در کروناهراسی نیز همین بزرگنمایی را در صداوسیما دو سال تمام دیدیم و شنیدیم. حواله شان به خشم حضرت عباس! 😡😡😡😡😡😡😡 محدود کردن درراستای سند۲۰۳۰ است‼️😡 حالا که با کرونای خیالی و واکسن نشد به بهانه ناامنی در عراق‼️ ناامنی جواب نداد و فتنه مقتدی صدر ساکت شد و آیةالله حائری فتنه رو خاموش کرد؛ نوبت به بستن مرزها و کم کردن تعداد زوار و ترساندن شان از گرما و تشنگی رسید‼️😏 فکر میکنند زائری که دست و پایش را برای زیارت امام حسین(ع) میداد ، از تشنگی و گرسنگی و افزایش کرایه ها میترسد! اربعین زمینه ساز ظهور و معرف اسلام ، تشیع و است... پس مطمئنا حالا که کرونای خیالی از شکست خورد، نقشه های بعدی رو میشود‼️😭 اللهم العن الجبت والطاغوت...🤲
❌♦️سیل مشتاقان زیارت اربعین، پشت سد گیت ها سیل حرکت اربعینی ها روان و جاری ست تا به سیل بندهایی به نام گیت می رسند.... مرگ بر بوروکراسی و کاغذ بازی و ضوابط دست و پا گیری که سرنوشت ما و زندگی ما را به این بوروکراسی گره زدند محدود کردن هدف است‼️😡 حالا که با واکسن نشد به بهانه ناامنی در عراق‼️ ناامنی جواب نداد و فتنه مقتدی صدر ساکت شد و آیةالله حائری فتنه رو خاموش کرد؛ نوبت به بستن مرزها و کم کردن تعداد زوار و ترساندن شان از گرما و تشنگی رسید‼️😏 اربعین زمینه ساز ظهور و معرف اسلام ، تشیع و است... پس مطمئنا حالا که کرونای خیالی از شکست خورد، نقشه های بعدی رو میشود‼️😭 اللهم العن الجبت والطاغوت...🤲
🌺 هیچ می دانستید 👌 در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از رسانه های شیعیان جهان پخش میشود.  ماجرایش  چیست؟! آیا میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭  ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود. ترجمه نوحه را در زیر میخوانید تا ان شاءالله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند: 👇👇👇👇👇👇 *تِزورونی اَعاهِـدکُم* به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم ▪ *تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم* می‌دانید که من شفيع شمایم ▪ *أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم* اسامی‌تان را ثبت می‌کنم ▪ *هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید ▪ *وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه* قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او ▪ *أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه* من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید ▪ *یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه* ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید ▪ *عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه* بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران! ▪ *تواسینی شَعائرْکُم* عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد ▪ *تْرَوّینی مَدامِعْـکُم* و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند ▪ *اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم* من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ *هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ  تِحْـضَـرْ* خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید ▪ *إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ* آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما ▪ *وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر* قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر ▪ *اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ* در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم ▪ *عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم* در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم ▪ *مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم* پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ *یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی* ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید ▪ *تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟* می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟ ▪ *بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی* به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب ▪ *صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی* و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد ▪ *کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ* تیر هجرت کمرم را شکست ▪ *نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ* بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید ▪ *اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ* سفارش این پرچم را به شما می‌کنم ▪ *هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ *یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ* ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید ▪ *اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ* حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست ▪ *وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ* قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم ▪ *یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ* زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم ▪ *اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ* برادر زینب به خاطرتان شاد شد ▪ *هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم* خوش آمدید صدایتان می‌زند ▪ *یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم* مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ *زینبْ  مَنْ تُشاهِدکُم  تِزورونی* زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید: ▪ *تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!* کاش در جنگ حاضر می‌شدید ▪ *ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی* که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند ▪ *و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی* با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند ▪ *تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره* صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت ▪ *اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم* شما را بر این مصیبت می‌گریانم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من،‌خوش آمدید. 🌸این متن رو برای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند ارسال کنید🌸 محدود کردن هدف است‼️😡 حالا که با واکسن نشد از راه های دیگر!
🔴عدم حمایت، بلکه کارشکنی علیه تولید نان سنتی واقعی با انواع مشکل‌تراشی‌ها!!! علی‌رغم استقبال گسترده مردم قم مقدس از 🔶مهمترین بخش سبد غذایی بویژه ایرانیان نان می‌باشد که طبیعتاً فرآوری و پخت آن حائز اهمیت ویژه خواهد بود. 🔷اهل دقت می‌دانند که آردهای موجود بازار ارزش غذایی بسیار پایین دارند، مزید بر اینکه به جهت سبوس‌گیری و برداشتن لایه زرد رنگ گندم، عملاً باعث بیماری‌های فراوان بویژه اختلال دستگاه گوارش می‌شود که به گفته متخصصان امر عامل ۸۰ درصد انواع بیماری‌های شایع و سرطان‌های ناشناخته می‌باشد. 🔷لذا در جهت ارتقاء سطح سلامت جامعه و ترویج فرهنگ اسلامی نان سالم، ضروری است نهادهای مسئول بویژه استانداری و اداره آرد و نان، تسهیلات و بسترهای لازم را جهت دسترسی همه مردم به این غذای ضروری را فراهم آورند. ❇️ منتظر پاسخ و نتیجه مناسب شأن مردم هستیم ❇️مطالبات قم 🆔@motalebat_Qom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ منتظر خروج سفیانی باشید خروج سفیانی از نشانه های حتمی قبل از ظهور است ، با پرچم های سرخ 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این کلیپ رو دست به دست کنید برسه به اصلاح طلبا و براندازا تا فشارشون مضاعف بشه :))) هنوز مونده تا بفهمید مکتب شیعه و حسین ، مکتب عشق یعنی چی ... 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر چینی که قهرمان کشورش شد در زلزله اخیر در سیچوان چنین وقتی زلزله میاد همه از مدرسه فرار میکنن ولی یه پسر رفیقش که پاهاش شکسته شده بود رو به سختی کول میکنه و میبره این صحنه تبدیل شده به یه نماد توی چین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اختیارات ولی فقیه بیشتر است یا ملکه؟ مقایسه‌ای بین اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی ایران و اختیارات ملکه در انگلیس به سوالات بسیاری جواب می‌دهد.
🔺خیلی چیزها در تاریخ ثبت است، فقط وجدانهای بیدار میخواهد که سلطنت طلبان و برعندازان از آن بی بهره هستند. 🔹شاه میتوانست در «سوریه، یمن، ویتنام، عراق و حتی در امور فلسطین اشغالی» دخالت کند، اما برای جمهوری اسلامی ممنوع است. 🔹چون جمهوری .اسلامی مستقل است و نوکر آمریکا نیست. غربگدایی درد بدی است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارادت یاسر الحبیب داماد سید صادق شیرازی به ملکه!!! پ ن: شیعه انگلیسی واقعا برازنده این جریان است... 🗣غلامی اراکی
☑️امام صادق علیه‌السلام: کسى که علیه‌السلام را ترک کند، 👈حال اینکه می‌تواند برود اما عذری ندارد و نرود👉 و خیال کند که شیعه ما است، و با این حال و خیال بمیرد، او شیعه ما نیست و هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود (تو بهشت هم سرگردان است)   📚کامل الزیارات ص۱۹۳ حضرت می‌فرماید اگر از اهل بهشت باشد 👈"اگر"👉 "اگر" یعنی فرض بگیریم یعنی بدون بهشت؟ دلیلشم واضحه... به کدوم عمل‌مون می‌خواهیم برویم بهشت؟ یااباعبدالله نزدیک است بطلب ارباب https://t.me/NOORI82325
🏴🚩 به جز از علی که آرد، پسری ابوالعجائب که به بخواند، فُقرا و اغنیا را 🏴🚩 https://t.me/NOORI82325