••
.
یا سراغ من میایی چتر و بارانی بیار
یا به دیـدار منِ ابری نیا... تر میشوی!
#حامد_عسکری
.
•••
|•ناڕوَݩ🌿'
#Hope . •••
••
.
آقا بیا جهانم
بی تو الـــــف ندارد...
#امام_زمان
.
•••
••
.
بغض کردیم وحسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد وُ قافیـهها ریخت به هم
#امید_صباغ
.
•••
••
.
📓توی کتاب آتش بدون دود نوشته:
در زمان ما، خنده ارزان نیست
خندهی از ته دل...
تا بخواهی پوزخند و زهرخند و ریشخند؛ اما یک خندهی پاک کاش میجُستی
قابش میکردی و به دیوار اتاقت میکوبیدی🍃
#نادرابراهیمی
.
•••
|•ناڕوَݩ🌿'
#Hope . •••
••
.
[دعایِ تعـجیلِ فرج دوایِ دردهایِ ماسـت]
اگر برایِ فرج دعا می کنیـد
علامتِ آن اسـت که هنوز ایمانـتان پابرجاسـت
#آیتاللهبهجت
.
•••
••
.
اولین شاعر جهان
حتماً بسیار رنج برده است
آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده
توصیف کند
و کاملاً محتمل است که این یاران
آنچه را که گفته است، به سخره گرفته باشند
#جبران_خلیل_جبران
.
•••
••
.
🎗•|جیبهای خالی
هیچوقت باعث عقبماندگی کسی نشدهاند
تنها مغزهای خالی و قلبهای خالی
میتوانند باعــث این موضوع شــوند...
#نورمن
.
•••
••
.
ای وای بر اسيری، كز ياد رفته باشد
در دام مانده باشد
صــياد رفـــــته باشد...
#حزین_لاهیجی
.
•••
••
.
تلخ و شیرین جهان،
چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان میدهد یک روز
این کابوس را . . .🍂
#فاضل_نظری
.
•••
••
.
حُب دنیا و حُب خدا در یک دل جا نمیگیرد؛
[باید از یکی از آنها گذشت]
#آیتاللهحقشناس
.
•••
••
.
یک امتحان ساده براى ارزیابى خودتون
جاى ساعت دیوارى خونتون رو عوض کنین میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار ناخودآگاه دنبالش میگردین!
ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر یک ساعت ساده و بى احساس نیاز به چند ماه زمان داره پس انتظار نداشته باشید تغییرات بزرگتر رو در زمان کوتاه و بدون مشکل قبول کنه...
#امید
.
•••
••
.
چون قدم رنجه کند دوست به پرسیدن من
خانه تاریک و دلم تنگ
کجا بنشیند؟
#دهلوی
.
•••
••
.
اگر مواظب دِلتان باشید
و غیر خدا را در آن راه ندهید
آنچه را دیگران نمیبینند، میبینید
وآنچه را دیگران نمیشنوند، میشنوید🌱
#شیخ_رجبعلیِ_خیاط
.
•••
••
.
بیهوده می زنی به خیابان غم قدم
🍂در این غروب عاطفه
دستی به شانه نیست
.
•••
••
.
از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟
این گـــونه بود از آغـاز؟ یا نه نبـــــود، بعد این شد؟
از کِی غریب ها در او، چشمان خویش می شویند
در چشم عاشـــــقان آیا از کِی عزیز، چنــدین شد؟
از کِی چنیــن تبِ سرخی، بر سجده گاهِ روز افتاد؟
اورا که بود نفرین کرد؟ یا خود چهکرد نفرین شد؟
شاید فقط تمـــــاشا کرد، شاید فقــــط تماشا بود
روزی که از سرِ مـــــردان، تقدیر خاک رنگـین شد
آری فقـــــط تماشا بود، وقتی حســـین در میدان
چندان جوانِ شیرین داد، تا کامِ مـرگ شیرین شد
پشت ســـــر برادرها وقـــــتی دعایشان میکرد
آیا شنیـــــد زینب را، آیا برایش آمـــــین شـــد؟
آری نشست و زَد بر سر، تا کارها گذشت از کار
تا دشت از نفس افتاد، تا ذوالجناح بی زین شد
پیش از چنان غمی هرگز کِی بود این چنین غمگین؟
نه نه، غـــــروب پیش از این، غمگین نبود...غمگین شد
#عباس_چشامی
.
•••