••
.
#باران قصه چشمانیست
که نای سخن گفتن ندارند
و بغض فروخورده را
به نام اشک می بارند.....!!
#امیرعباس_خالقوردی.
.
•••
••
.
دستم بوی گل می داد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچ کس فکر نکرد
شاید من شاخه گلی کاشته باشم!
.
•••
••
.
ما زندهایم
چون بیداریم،خوشبختیم
زیرا هنوز صبح هامان
آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
سرو ها مبلغین بی منت سر سبزی اند.
ما نیز باید دوست بداریم...🍃
• حسین پناهی 🍃
.
•••
🔖••
خاطرم نیست
که زمستان زود آمد یا تو دیر رسیدی
که دِی سردتر شد و
پلکهایم با سقوطِ بهمن سنگینتر!
خواب دیدم
رویاهایم را در اسفند،دود میکنند...!
#سعید_صاحب_علم
#زمستان
.
•••
••
.
بهارنيست، زمستان پساز زمستان است
كه خود به هم زده تقويم من، توالی را
#حسین_منزوی
.
•••
••
.
بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
به ملال،
در خود به ملال
با یکی مُرده سخن میگویم
شب، خامُش اِستاده هوا
وز آخرین هیاهوی پرندگانِ کوچ
دیرگاهها میگذرد...
اشکِ بیبهانهام
آیا تلخهی این تالاب نیست؟
از این گونه
بیاشک به چه میگریی؟
مگر آن زمستانِ خاموشِ خشک در من است.
به هر اندازه که بیگانهوار
به شانه بَرَت سَر نهم
سنگباری آشناست
سنگباری آشناست غم ...!
#احمد_شاملو
.
•••
••
.
تعلمت لأجلك لغة الصمت كی لا أعاتبك
بهخاطر تو زبانِ سکوت را آموختم تا از تو گلایه نکنم.
.
•••
••
.
توی فیلم متری شیش و نیم نوید محمدزاده یه دیالوگ داشت میگفت:
من مرده بودم!
اینا منو آوردن زنده کردن، خودشون بکشن…
.
•••