eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
297 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . دری به زمستان باز کن تا سپیدیِ برف‌ها به ما امیدِ زنده ماندن بدهد؛ ما گرما نمی‌خواهیم، ما امید می‌خواهیم...🌱 . ‌•••
بالاخره آدم برفی درست کردین؟
•• . شرکت کردن توی انتخابات، هم حقِ ماست هم وظیفه‌ی ما.. کسی نمی‌تونه ما رو مجبور کنه که رأی بدیم یا ندیم؛ ولی می‌تونیم درمورد تصمیم‌مون فکر کنیم‌... ما چه رأی بدیم و چه ندیم، بالاخره نماینده انتخاب می‌شه! اگر حق رأی از ما سلب بشه و بیان بگن دیکتاتوریه، خودِ ما مسلما اولین افرادی هستیم که نسبت بهش اعتراض می‌کنیم.. . •••
دوستانی که بازم شک دارن (: سیدنا ببین چکار کرده... 〽️ https://eitaa.com/seyyedoona/4969 ۱۵ تا کلیپ آماده کرده از صحبتای افرادی که دارن تو فضای مجازی دلیل میارن که رای ندی و خوب جوابشونو داده... ببین بازم شک برات میمونه؟! ""حتما یه سری به کانالش بزن""
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از این از حـواس‌ها پَرتَم با همـــــان حـسِ یادگاری تو درد دارد اشــــاره کـــردن به خنـــده‌های تـو با کنـــاری تو زندگی رنــگ و رو ندارد، تا خــلأ دست و پنجه‌ام باشی درد دارد، بهـــانه‌ات بـــودن درد دارد، شکــنجـه‌ام باشی
از کجــای زمــان زمـین خوردم که سکوت ازسرود ردشده‌بود؟ زنده بودم، نه زنده مثــل همه! بودنـــم، مــرگ را بَلد شده بود خلـــوتم، مثل قــالی کرمــــان هی لَگد خورد و هی نمـــا آمد آن که از چشــم روشنــم افتاد در نگــــاه تــو . . . آشــــنا آمد
مـــن نگفتم...تو هـــم نفهمــیدی! مرزِ این عشقِ بی جنون، کم بود مــــردِ آوازه‌هــــای در بــــه درے روبه روے تو بود و مبهـــــم بود باید انکـــــار را بلـــــد باشی.. (: زنِ آشفـته، بینِ شــوق و حَــذَر وحشــــتِ دار را بلــــد باشـــی آی . . . عــــالی‌ترین دلیل خطر
توبه را بی‌امـــان ادامـه بده قلب تردید را نشـــــانه بگیر مردِ این ماجرا، که مـادر شد بچــگی کن، فقط بهانه بگیر شــاهدِ سرگذشـت معلـــولـم وارثِ رمز و رازِمن، قبر است حســـرتِ سردِ طالــــعِ تردید زنِ افسانه‌های من، ببر است!
راستی، تیرِ بی هـــدف دیدی؟ شعله‌ی سردِ بی زبانه چطــور؟ خلــوتِ شعــر عاشقــانه ی یک دفترِ شعــر عـــاصیانه چطور؟ بعد از این، من خـــدای انکارم اصـلا احســاس بهـــتری دارم! می‌پذیرم که بعـــدِ مـــادر هم دایـــه‌ے....مهــــربان‌ترے دارم
می‌پذیرم که عشــق و دامنـه‌اش کودکی‌هــــا وُ شهـــرِ بازے بـــود آخ... در سینه‌ام بمـــــان و بمیر یعنی این جمله هم، مجازی بود؟ شعـــر، از فرصتم گذشت وُ فقط در وجـــــودم نبــردِ قافیـــه ماند نقطــه‌ی عطــــف هـر ترانه‌ی ناب مرد ِ این‌قصه، "مردِ حاشیه" ماند