مصلی جای نشستن نداره حتی.. بس که ‌شلوغه

دیگه مجبور شدیم رو زمین چادر پهن کنیم بشینیم..

مردم امروز با به میدان اومدنشون در سراسرِ دنیا با زبانِ گویا فریاد زدن که مخالف نسل‌کشی رژیم وحشی و مظلوم‌کشِ اسرائیل هستن... با زبان گویا به گوش فلسطین رسوندن که ای مردمِ غزه! ای مادر داغدیده‌ی فلسطینی! ای کودکِ نازنین غزه! ما شما رو تنها نگذاشتیم... در سراسر جهان نفرتمون رو به رژیم صهیونیستی نشون دادیم بخدا ماهم دلمون آتیش میگیره و همدرد شماییم❤️‍🩹 و امروز تنها کاری که از دستمون برمیومد رو انجام دادیم به امید آزادی #قدس

•• . اگر بتوانم دلی را از شکستن باز دارم، بیهوده نزیسته‌ام اگر بتوانم رنجی را بکاهم، یا دردی را مرهم نهم یا مرغکی رنجور را به آشیانه باز آورم، حاشا حاشا، که بیهوده نزیسته‌ام #امیلی_دیکنسون . ‌‌•••

•• . بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست شب چنین، روز چنان، آه! چـه مشکل حالی‌ست... #هلالی_جغتایی . •••

•• . - با خودت چکار کردی؟! + هیچی! تو هی فلسفه بافتی...من بهت خندیدم . •••

•• . جدال‌عقل‌ودل همواره درمن ماجرادارد شبیه سرزمینی که دو تا فرمانروا دارد شبیه سرزمینی که‌یکی درآن به‌پاخیزد یکی در من شبیه تو؛ خیال کودتا دارد #جواد_منفرد . •••

•• . همـه از دستِ غیـــر ناله کنند...! سعدی از دستِ خویشتن فریاد #سعدی . ‌‌•••

خدا نخــواست نگاه تو بی‌کران باشد زمین اجـازه ندارد که آسمــان باشد به‌درد سفره‌ی‌آغوش‌من نخواهد‌خورد تنی که هرشبه مهــمان این‌و‌آن باشد!

کنون که شــانه‌ی تو لایقِ سر من نیست همان‌خوش‌است که بالشتِ‌دیگران باشد هــزار شکـر.... که پاے بهـــارمان یـخ زد تبـرزنی که هــوس داشت باغــبان باشد

سمند خاطر مردی که گرم تاختن است درسـت نیست که عـلّاف مـادیان باشد نرنــج از مــن اگر راندمت کبــوترکش! درخــت، دوست ندارد کلاغــدان باشد

مــــرا حـواله‌ی این بیستـون کن و بگذار که عشق، قصه‌ی شیرین خسروان باشد #علی‌اکبر_یاغی‌تبار

#Fact . •••

•• . شاید هم دوستت نداشت فقط؛ کنارِ تو زخم‌هایش را درمان می‌کرد #محرض . •••

•• . ما همه‌چیز را با خیال‌مان می‌سازیم تا هست نمی‌بینیمش...وقتی از دست رفت، خاطره‌اش را ستاره باران می‌کنیم✨ #غزاله_علیزاده . •••

•• . خدا در هر ماهی از بندگانش انتظاری دارد در یک ماه اشک می‌خواهد در یک ماه صبر؛ و رمضان همان ماه صبر است #ماه_رمضان . ‌•••

•• . تو بهارِ همهٔ فصل‌های من بودی تو بهارِ همهٔ دفترچه‌هایی که چیزی درشان ننوشتم... #بیژن_الهی . •••

•• . حدود فصل بهار بود... در جاده‌ای حرکت می‌کردم و درختانِ دو طرف آن را که از شکوفه پر شده بودند، می‌دیدم احساس شرمندگی می‌کردم که یک بهار بر این چوب گذشته و این قدر شکوفه آورده؛ ولی چهل بهار از عمرم گذشته؛ ولی هنوز شکوفه نداده‌ام..! -اخبات/ص۸۶ . •••

#Poem . •••

•• . ذکر تو از زبان‌ من، فکر تو از خیال‌من چون برود!؟ که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم! #ارسالی_شما 🌱 . •••

•• . ای خوش‌دل و خوش‌دامن! دیوانه تویی یا من!؟ درکش قدحی با من، بگذار ملامت را...! #ارسالی_شما 🌱 . •••

•• . بی‌معرفت نشست برای تو شعر خواند اما نگفت شـــاعر این شعــرها منم...(: #رسول_احدی . •••