eitaa logo
نادبون|Nadebun
139 دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
384 فایل
موسسه فرهنگی ندبه سمنان ارتباط با مدیر کانال: @DoaNodbeSemnan
مشاهده در ایتا
دانلود
329-JashneBadBadakha-www.MaryamNashiba.Com.mp3
12.68M
💠 جشن بادبادک ها 🔻موضوع: خوبی و مهربانی ها 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا @Nadebun
* کودک را از خودتان محروم نکنید،حتی درکلام. هرگز از جملات زیر برای کودکتان استفاده نکنید: «من دیگه دوستت ندارم»، «من دیگه مامانت/بابات نیستم»، «تو دیگه بچه من نیستی»، «من می خوام مامان یکی دیگه بشم @Nadebun
سلام_امام_زمانم ❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ‏... 🌼عشق یعنی‌ هر زمان یادش کنم بی اختیار 🌼قطره یِ اشکی فرو ریزد از این چشمانِ تار 🌼عشق یعنی لک زده قلبم به دیدارش ولی 🌼تا به کِی باشم نمیدانم چُنین چشم انتظار اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــ @Nadebun
🔴تشرف علی ابن مهزیار خدمت آقا امام زمان عج(قسمت اول) 💠علی بن مهزیار نقل می‌کند: من بیست مرتبه به حج بیت‌الله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(علیه السلام) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. 🌟شبی در عالم خواب شنیدم کسی می‌گوید: ای پسر مهزیار ،خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی. ♻️آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(علیه السلام) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر می‌کردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم ✳️آنگاه به مکه رفتم و چند روزی در آنجا ماندم.گاهی با خودم می‌گفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیده‌ام. 🔴شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه می‌رود و در اطراف خانه خدا طواف می‌کند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من ‌شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. 🔆پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را می‌شناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شب‌ها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند می‌نالید و اشکش پیوسته جاری بود. 🔰آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را می‌شناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(علیه السلام) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به طوری‌که لباس‌هایش از سیلاب اشک تر شد. ✅آنگاه گفت : ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن می‌دهد، خداوند به تو اذن می‌دهد. به محل اقامت خود برگرد و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید و من تورا نزد حضرت صاحب الزمان عج خواهم برد... 🌼از خوشحالی حالم قابل وصف نبود.پس چون شب شد، سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا می‌زند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. 💥 وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. 🍃سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود. 🍀پرسید آیا چیزی می‌بینی؟ گفتم: آری تل‌ ریگی می‌بینم که خیمه‌ای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! ☘گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد. ✨سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شو که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع می‌گردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟ 🌹 گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) است. کسی جز افراد با ایمان بدین‌جا راه نمی‌یابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمی‌رود. 💠 پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. 🌸 وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن ورود صادر شد.... ✍ادامه دارد... 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @Nadebun
✍قال امیرالمومنین (علیه‌السلام): روزه جان عبارت است از: نگاهداشتن حواس پنجگانه از همه گناهان و خالی بودن دل از همه اسباب شر. 📚تصنیف غرر / ۳۳۶۲ @Nadebun
♦️شاه کشتار نکرد!!! 🔹آقای زیباکلام در کتاب «شاه کشتار نکرد» مدعی است که شاه آدم‌ها را نکشته‌است... اما تاریخ چیز دیگری را گواهی می‌دهد!! 🔹ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» می‌نویسد: 🔹صبح روز جمعه ۸ سپتامبر [۱۹۷۸/ ۱۷شهریور ۱۳۵۷ شمسی]، طبق برنامه‌ریزی و قرار قبلی، تظاهراتی در میدان ژاله تهران در مقابل مجلس، برای عزاداری کشته‌شدگان تظاهرات قبلی در قم شکل گرفت و درگیری با نیروهای نظامی که برای متفرق کردن آن‌ها آمده بودند، به وقوع پیوست. 🔹به دنبال این درگیری فرمانده نظامی به سربازان دستور آتش داد. بازهم این نکته که اولین تیرها هوایی بود یا مستقیماً به‌طرف جمعیت شلیک شد روشن نیست. به هر حال آنچه مسلم است سربازان به‌طرف تظاهرکنندگان شلیک کردند و پس از آنکه گرد و غبار فرونشست، بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند. 🔹به نظر می‌رسید حتی دولت -و مخصوصاً شاه- از کثرت کشته‌شدگان متحیر شده است. 📚 برشی از کتاب به مناسبت سالروز قیام ۱۷ شهریور @Nadebun
امیرالمؤمنین عليه‌السلام: کسانی که خود عیب دارند ،علاقه مند به شایع کردن عیبهای مردم هستند ،تا جای عذر و بهانه برای عیبهای خودشان باز شود غررالحكم حدیث ۵۱۹۸ @Nadebun
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 یک پیشنهاد مهم و پرثواب برای بزرگان فامیل🔸 صلۀ رحم فراموش شده! اگر کسی می‌تواند، یک مهمانی بدهد و همۀ فامیل و [حتی] افراد دور و قدیمی که سال به سال همدیگر را نمی‌بینند را دعوت کند. این از هر چیز ثوابش بیشتر است. مثلاً شما هستید؛ وقتی دعوت کنید، همه می‌آیند. اگر می‌خواهید کار خیر کنید، این را کار خیر حساب کن. یک شام بدهد به اینها و آنوقت اینها بنشینند و با هم صحبت کنند. می‌دانید چقدر اجر دارد؟ به یک کسی خبر داده بودند که عمرت دارد تمام می‌شود. منتظر بودند برود. بعد به آن پیامبر گفتند ایشان زنده هست. گفت خبر داده بودند که ایشان مرگش نزدیک است. برویم از او بپرسیم تو چکار کردی. از او پرسیدند: «فلان روز تو چه‌کار کردی؟» گفت: «صله رحم کردم. یک رحمی از قدیم داشتیم، رفتم به عیادتش و چیزی برایش بردم». گفت: «سی سال به عمرت اضافه شد». این واقعیت است. این صله‌رحم از هر دکتری، از هر دارویی، از هر حفظ الصحه‌ای برای طول عمر اثرش بیشتر است. انجام بدهید و نتیجه‌اش را هم ببینید. @Nadebun
269-GheseyeMedadRangiha-www.MaryamNashiba.Com.mp3
6.32M
💠 قصه مداد رنگی ها 🔻موضوع: احترام به تفاوت های یکدیگر 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا @Nadebun
🌹 بیشترین عامل پرتوقعی فرزندان، قطعاً پرتوقعی والدین است. کودکان بامشاهده رفتار والدین، پرتوقعی را میآموزند و الگو میگیرند مثل پدری که هنگام صرف غذا به همسرش غُر میزند وایراد میگیرد. @Nadebun
🌙قسم به ماه دو نیمه به وقت تنهایی قسم به زلزلة القلب و عشق و شیدایی... 🌙قسم به آیه ی چشمت به معجزه به غزل تو را قسم به خدایت چه وقت می آیی؟ ‌ @Nadebun