🔸یسومونکم : شما را شکنجه می کردند 🔸العجل: گوساله 🔸ظلّلنا: سایبان قرار دادیم 🔸الغَمام: ابرها 🔸المنّ: نوعی صمغ شیرین 🔸السَلوی : نوعی پرنده 8

🔸رغداً: فراوان 🔸حطّة: گناهان ما را ببخش 🔸رجزاً: عذابی 🔸انفجرت: جوشید 🔸لا تعثوا: سرکشی نکنید 🔸بقلها: سبزی اش 🔸قثائها: خیارش 🔸فومها: گندمش ، سیرش 🔸مصراً: شهری 🔸ضربت: مقدّر شد 🔸المسکنة: درماندگی 🔸باءو: گرفتار شدند 9

🔸 صابئین : پیروان حضرت یحیی علیه السلام 🔸میثاقکم : پیمان محکم 🔸تولّیتم : روی گرداندید 🔸خاسئین : رانده شده 🔸نکالاً : عبرتی 🔸هزواً : مسخره می کنی 🔸فارض : پیر 🔸عوان : جوان 🔸فاقع : پررنگ و یک دست 10

🔸ذلول : رام 🔸تثیر : شخم زند 🔸الحَرث : کشتزار 🔸مسلّمة : بی عیب 🔸لا شیة : هیچ لکه ای 🔸ادّارءتم : اختلاف کردید 🔸قسَت : سخت شد 🔸لما یشّقّق : شکافته می شود 🔸لما یهبط : فرو می ریزد 🔸عقلوه : آن را فهمیدند 11

🔸امّیون : درس نخوانده ها / بی سواد ها 🔸أمانیّ : خیالات خام / آرزوهای باطل 🔸یظنّون : خیال پردازی 🔸ویلٌ : وای 🔸لیشتروا : تا بفروشند 🔸معرضون : رویگردان [عادت دارید / بودید] 12

🔸دیارکم : سرزمین تان 🔸أنتم هولاء : همین شما هستید 🔸تظاهرون : همدست شدید 🔸تفادوهم : فدیه می گرفتید[در مقابل آزادی] 🔸خزیٌ : خواری / رسوایی 🔸اشتروا : خریدند 🔸قفَّینا ... بِ... : پی در پی فرستادیم 🔸لا تهوی : خوشایند تان نبود 🔸غلف : در پوشش 13

🔸یستفتحون : پیروزی می خواستند 🔸بئسما : چه بد است آنچه 🔸بغیاً : از روی حسد 🔸باءو : گرفتار شدند 🔸مهین : خوار کننده 🔸وراءه : غیر آن 🔸اشربوا فی قلوبهم العجل : دلهایشان با محبت گوساله آمیخته شد 14

🔸تمَنّوا : آرزو کنید 🔸مزَحزِحِه : دور کننده او 🔸نبَذه : کنار انداختند(توجه نکردند) 15

🔸 علی مُلک : در دوران پادشاهی 🔸 ببابل : در شهر بابل 🔸 خلاق : بهره و نصیب 🔸 مثوبة : پاداش 🔸 راعنا : مراعات ما را بکن (ظاهراً در زبانِ عبری معنای ناسزا دارد) 🔸 انظرنا : به ما توجه کن/ نگاه کن 16

🔸نسخ : برداشتن حکم 🔸ننسها : از یادها ببریم 🔸سواءَ السَّبیل : راه راست 🔸حتّی یَأتی الله بأمره : تا خداوندِ متعال، فرمانش را صادر کند 17

🔸لیست... علی شیءٍ : بر حق نیستند 🔸یحکم : داوری می کند 🔸ما کان لهم : آنان حق ندارند 🔸خزی : خواری، رسوایی 🔸تولوا : رو کنید 🔸قانتون : فرمان بردارن 🔸بدیع : آفریننده 🔸لولا یُکلّمنا : چرا با ما سخن نمی گوید 18

🔸ابتلی : آزمود 🔸کلماتٍ : اموری 🔸مثابة : محل اجتماع 🔸العاکفین : ساکنان، مجاوران 🔸اضطرّه : او را گرفتار میکنم 19