🏴🏴🏴
#امام_حسین
#اربعین
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
و من اینجا تک و تنها هستم
گوشه ی دنج اتاق
لابلای صفحات خوشِ تقویمِ خیال
بین هر سطر پُر اسطوره ی عشق
زیر نور نفس ماه شب چاردهم
و میان عطش باغ به وقت خورشید
و من اکنون حرم شاه زیارت کردم
نه به چشم سر خود
به همان چشم حریص قلبم
پس از آن راهی مشّایه شدم
و شمردم قدم و موکب را
هر عمودی که تب راه ز زائر کم کرد
خاطرات رفقا
همه ی ذهن مرا
آشنا نم نم کرد
ذهن یک جا مانده
فقط از دور حرم میبیند
حال یک جامانده
فقط از عشق سخن میگوید
من جامانده ز راه ارباب
کفتر جلد حریم رضوی خواهم بود
"کربلا گر که بیایم یا نه
نکند فرق
که با بردن نامت
دل من آرام است "
#بچه_شیعه
@NafasseAmigh
🏴🏴🏴
کربلا رفتن خود را به رخ ما نکشید!🤍
ما درست است نرفتیم.. ولی دل داریم:))💔
پـــــــروفــــــایـــلِۍ!ρrσƒɨle🤍
#امام_حسین♥️
#اربعین ❤️🩹
#محرم🖤
پلک بر هم میزدی کرب و بلا میشد مرور
مـقتلى کاملتر از چشمت در این عالم نبود
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🏴🥀
@chiz_miza
اے شام ، کربلاے تو یا زینالعابدین
دل بزم ابتلاے تو یا زینالعابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمے
شد خون دل غذاے تو یا زینالعابدین
شہادتامامسجادعلیہالسلامتسلیتباد.
#محرم
#پروفایل
#شهادت_امام_سجاد
.
اشک می ريخت و
هر آينه میگفت: "حسيـن"
تا دم مرگ فقط روضهٔ حنجر ميخواند..🖤
#شهادت_امام_سجاد
.
اونجایی که مهدی رسولی میگه :
تو این دنیـٰا ، من تـو رو دارم
بهت خیلی خیلی بدهکارم
بذار عالم همه بدونن مـن ،
دوسـت دارم..🤍 )
#اربعین
▫️زيباترين تنديس يا نمادي كه تا كنون از حاج قاسم ديدم.
➕سیدسجاد پادام
@NafasseAmigh
هدایت شده از آرشیو بنر و لینک
گر حب علی و آل پاکش کفر است
من کافر اولم خدا میداند..
🌺محفل عاشقان آسیدجواد ذاکر🌺
https://eitaa.com/joinchat/376111239C098f3afcce
#حضرت_رقیه
ارمنی بود و ارمنی زاده،
ظرف خالی گرفت در دستش
آمد و توی صف نذری گفت:
السلام علیک دردانه
پچ پچی دور او براه افتاد،
عده ای خنده عده ای مبهوت
زیر لب دختری غضب می کرد:
مردک ارمنی دیوانه!
سرخود را گرفت پایین تر،
بغض تلخی گرفت جانش را:
من محب حسین و اولادش
آشنایم نه اینکه بیگانه
صف دلواپسی جلو میرفت،
ارمنی در دلش چه غوغا بود
روضه خوان از رقیه بانو خواند،
از سه ساله میانه ویرانه
توی حال خودش پریشان بود،
فکر بیماری پسر در سر
ناگهان مردی از سر صف گفت:
شد تمام و نمانده یک دانه!
همه رفتند و ارمنی آمد،
باقسم با گلایه و اصرار
زد عقب هرکسی جلوآمد،
رفت با گریه آشپزخانه
یک نگاهی به دیگ خالی کرد،
گفت:باشد قبول آقاجان
من همانم ک دیگران گفتند،
مردک ارمنی دیوانه!
پای خود راگذاشت درکوچه،
دلخور از خویش و ازندامت ها
دست رد خورده بود بر قلبش،
رفت خانه چه نا امیدانه!
وسط دسته ظهر عاشورا،
پسری با صلیب بر گردن
ناگهان ویلچرش زمین افتاد
و پسر روی پاش، مردانه
السلام علیک دردانه...
@NafasseAmigh