eitaa logo
🌷نغمه های فاطمیون🌷
111 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
266 فایل
🔴 آدرس ما 🔴 🌷نغمه های فاطمیون🌷 https://eitaa.com/Nagmahyefatamion 🧕کودکان آمر🙎‍♂️ @Koodakan_Amer 🌱تسنیم هدایت 🌱 https://eitaa.com/Tasnimhadayt 🔹ارتباط با خادم کانال و دریافت لینک گروه 👇👇 @Goleyas6111
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ لیست ۴ ❌ برپایی مراسم ختم قرآن در پی شهادت رئیس جمهور مردمی و تعدادی از همراهان در پی شهادت مظلومانه رئیس جمهور محبوب و مردمی ایران عزیز ،خادم الرضا علیه السلام شهید راه خدمت به مردم شهید آیت‌الله دکتر ابراهیم رئیسی و جمعی از همراهان از جمله وزیر امور خارجه جناب شهید حسین امیر عبداللهیان، امام جمعه محبوب تبریز ،استاندار پرتلاش آذربایجان شرقی ،سرتیم حفاظت و کادر پرواز ،مراسم ختم قرآن با حضور 😭همه خواهران زینبی مهلت قرائت🏴پنجشنبه (چهارمین لیست ختم قرآن کریم) . جز۱ 🏴کاربر کنیز فاصله الزهرا جز۲🏴 خادم الزهرا جز۳🏴 خادم الزهرا جز۴ 🏴دانشور جزء ۵ 🏴اصغرنژاد جزء ۶🏴 حسینی جزء ۷🏴 خانم یوسفی جز ۸🏴 خانم یوسفی جزء ۹🏴لبیک یاصاحب الزمان جزء ۱۰🏴نوبری جزء ۱۱🏴حسینی جزء ۱۲🏴حسینی جزء ۱۳🏴مومن جزء ۱۴🏴نجفی جزء ۱۵🏴شکری جزء ۱۶🏴نجفی جزء ۱۷🏴خانم حسین زاده جزء ۱۸🏴خانم حسین زاده جزء ۱۹🏴خانم حسین زادع جزء ۲۰🏴خانم حسین زاده جزء ۲۱🏴خانم حسین زاده جزء ۲۲🏴خانم رضایی جزء ۲۳🏴خانم سعدی جزء ۲۴🏴خانم مهاجر جزء ۲۵🏴یا مهدی جزء ۲۶🏴یامهدی جزء ۲۷🏴خانم مختاری جزء ۲۸🏴خانم سلطانی جزء ۲۹🏴یاحسین جزء ۳۰🏴خادم الشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا حضرت عباس«علیه السلام» روضه‌ی مصور ... حاج آقا مثل عموی بزرگوارتون پیکرتون کوچیک شده 😭 مانده‌ام با تن پاشیده‌ات آخر چه کنم؟ ای علمدار حرم مثل معما شده ‌ای مادرت آمده یا مادر من آمده است با چنین حال به پای چه کسی پا شده ‌ای تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ‌ای
7127187805.mp3
9.6M
اللهم انّا نشکو الیک
من امروز فهمیدم صدای هلهله ی شامیان یعنی چه....
مداحی آنلاین - شب میلاد رضا غملی فضا اولدی گینه - سعید خدایی(1).mp3
4.05M
◾️اولین (ترکی) ویژه شهادت آیت الله رئیسی و همراهانشان منتشر شد شب میلاد رضا غملی فضا اولدی گینه ملتین شادلگی تبدیل عزا اولدی گینه 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آذربایجانین غیرتلی بالاسی 😔💔🖤 چالیش ادین گلده رحمت اوخون سون سنه 😭 دنیادا سنن قالان آخرده بیر آد اولسون😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاریجانی میگه رئیسی اطعام مساکین داشته چون ولخرجی نکرده بوده و غذای ساده داده بود روحانی میگه از هیأت های بغل غذا آوردن رئیسی میگه.... آری شرط شهادت همین ریزه‌کاری‌هاست... فرق داره بین آدمی که برای خدا کارکنه با کسی که برای شکم کار کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجره متفاوت از دیدار صبح امروز خانواده شهید رئیسی با رهبر انقلاب در حاشیه نماز بر پیکر رئیس جمهور شهید @TasnimNews
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متانت، نجابت، اصالت، در وجود فردی باشه، شرایط تاثیری در رفتارش نمیذاره! اینجا آیت الله آل‌هاشم پسرش رو از دست داده یعنی سخت ‌ترین روز برای یک پدر؛ امّا وقتی میبینه صندلی ایشان کمی راحته و صندلی مهمان پلاستیکی با اصرار بلند میشه و جاش رو میده به مهمان و روی صندلی پلاستیکی میشینه! 🎬 برای بیداری وجدانها👇 @Bidari_Media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆بعد دیدن این کلیپ ... ⁉️بهتر می فهمم؛چرا رهبری گریه نکردند❗️ 🔻‌به این میگن عاشق واقعی ولایت فقیه❤️ 🇮🇷کانال‌های نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸 🌍 @ebratha_ir ایتا 🌍 @ebratha.org سروش
.💥🕋 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی، نیاز به دانلود نداره فقط کافيه روی لینک بزنید جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3 جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3 جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95 جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5 جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2 جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc
چگونه اعصاب مردم را بهم بریزیم؟! مجموعه اول 🔰 این مجموعه پوستر حاوی آیین‌نامه سازمان سیا آمریکا برای ایجاد خرابکاری در کشورهای مستقل توسط می‌باشد. 🔸 جهت دریافت سایر پوسترهای این مجموعه و فایل با کیفیت و همچنین اصل سند سازمان سیا به کانال اسناد و پشتیبان سعداء رجوع کنید 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعایی که رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهید رئیسی توصیه به خواندن آن کردند
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌این کار چقد قشنگه🥺 منتشرش کنید و لذت ببرید... بین زمین و آسمون منم ببر...😭 ═❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۶ مه،‏ ۱۸.۵۸​.aac
5.66M
شماره ۱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚 7⃣6⃣ 🧕قصه گو :خانم فلاح 🧕🏼 نویسنده : خانم مقدم 🔹مناسب سن ۴تا ۱۲ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ماچ (بوسه) آفتاب مامان خم شدو پیشونیمو بوس کرد و بعد به موهام دستی کشید.وقتی بلند شد یه لبخند از همون لبخندهای آرامش بخشش بهم زد.منم با یه لبخند مهربون جوابشو دادم. میدونستم داره سعی میکنه ناراحتی و نگرانیشو بهم نشون نده. منم ناراحت بودم.نمیدونستم چی شده واسه همین از مامان پرسیدم:مامان عمو ابراهیم چی شده؟ چرا هی آقا تلویزیونیه میگه دارن دنبال هلیکوپتر عمو میگردن؟ مگه عمو کجا رفته گم شده؟ مامان لبخندش کمرنگ شد و رفت توی فکر. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ ادامه قصه..... ❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ✅ ادامه قصه..... ❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲
به نام خدا نویسنده:م.خ.مقدم ماچ آفتاب... 1⃣ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 مامان خم شدو پیشونیمو بوس کرد و بعد به موهام دستی کشید.وقتی بلند شد یه لبخند از همون لبخندهای آرامش بخشش بهم زد.منم با یه لبخند مهربون جوابشو دادم. میدونستم داره سعی میکنه ناراحتی و نگرانیشو بهم نشون نده. منم ناراحت بودم.نمیدونستم چی شده واسه همین از مامان پرسیدم:مامان عمو ابراهیم چی شده؟ چرا هی آقا تلویزیونیه میگه دارن دنبال هلیکوپتر عمو میگردن؟ مگه عمو کجا رفته گم شده؟ مامان لبخندش کمرنگ شد و رفت توی فکر. بعدش دوباره خم شدو به موهام دست کشید و لبخندی زدو گفت: ان شاء الله چیزی نشده مامان جون،الان بهتره بخوابی و به چیزی فکر نکنی.شبت بخیر و خوابای خوب ببینی. عروسکمو توی بغلم فشار دادم و چشمامو محکم بستم. مامان باز سرمو بوس کرد و صدای پاشو شنیدم که به طرف در اتاق رفت و برقو خاموش کرد. چند لحظه بعد که دیدم خوابم نمیبره دوباره چشمامو باز کردم و نگاه کردم.در نیمه باز بود و از بیرون نور می اومد. برق هال روشن بود. صدای تلویزیون خیلی کم بود ولی میشنیدمش.گوشامو تیز کردم تا ببینم عمو تلویزیونی چی میگه. مطمئنم داداش هم همین کارو کرده. من بیشتر واسه اینکه کنجکاو بودم و نگران عمو ولی داداش جز اینها واسه اینکه مرد خونس و میخواد مثل بابا مراقب خونه باشه یا شاید مراقب همه مردم.منم میخوام بزرگ شدم پلیس شم تا مراقب همه ی آدم خوبا باشم و آدم بدارو بگیرم،مثل بابا. از تلویزیون صدای دعا می اومد.صدای مردمی که داشتن واسه عمو دعا میکردن.صدای صلوات های مامان خیلی آروم بود ولی میشنیدم.فکرکنم داشت با صلوات شمار قرمزش صلوات میگفت. منم داشتم تو دلم دعا میکردم. دعا میکردم عمو پیدا بشه. ولی مگه آدم بزرگا هم گم میشن؟ ═❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به نام خدا نویسنده:م.خ.مقدم ماچ آفتاب...2⃣ .🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 چشمامو آروم باز کردم.نمیخواستم بیدار شم و ادامه خوابمو ببینم ولی نور خورشید که از لای پرده به چشمم می تابید از خواب بیدارم کرد.مامان به این نور میگه ماچ آفتاب. یواش یواش کامل بیدار شدم و چشمام به نور عادت کرد. یاد دیشب افتادم که میخواستم بیدار بمونم.همیشه وقتی میخوام بیدار بمونم خوابم میبره . عروسکمو طبق معمول تو خواب انداخته بودم زیر پام. سریع از زیر پام برداشتمش و بغلش کردم و دراز کشیدم. یهو دوباره یاد خوابم افتادم! بابارو خواب دیدم ولی با عمو ابراهیم بود. من همونجایی که دوست دارم باشم بودم،بغل بابا. عمو هم پیش بابا وایساده بود و به من لبخند میزد. من دستامو دور گردن بابا انداخته بودم و محکم صورتمو به صورت بابا چسبونده بودم به عمو نگاه میکردم.ریشای بابا اصلا لپمو نمیسوزوند. به عمو گفتم: عمو ابراهیم،مگه کجا رفته بودی که پیدات نمیکردن؟ گمشده بودی؟ عمو گفت: من همین جام حلما خانم.جایی نرفتم. با تعجب به بابا و عمو نگاه کردم.دوتاشون بهم لبخند میزدن.داشتم فکر میکردم برم به مامان بگم که عمو ابراهیم همین جاست. عمو نامه ای که براش درست کرده بودمو از جیب لباسش درآورد و بهم نشون داد و گفت:نگاه کن این نامه حلما خانمه، هنوز دارمش.همیشه میزارمش توجیبم. من خیلی خوشحال شدم و یکی از اون لبخندای لوسی که وقتی کسی ازم تعریف میکنه یا نازم میکنه میزنم،زدم. عمو اومد جلو یه ماچ مهربون به لپم زد.بعدش بابا هم این یکی لپمو ماچ کرد. من که خیلی ذوق زده شده بودم و حس میکردم لبخندم کل صورتمو گرفته، صورت بابا رو بین دوتا دستام گرفتم و یه ماچ محکم به لپش زدم.ریشاش لبمو نسوزوند. بعد به عمو نگاه کردم. دستامو طرفش دراز کردم تا صورت عمو رو هم بگیرم و ماچ کنم.دستمو که رو صورت عمو گذاشتم، ماچ آفتاب بیدارم کرد. از تخت اومدم پایین و سریع از اتاق خارج شدم. وقتی رفتم هال ،مامانو دیدم که روی مبل نشسته و داره تلویزیون نگاه میکنه. به تلویزیون که نگاه کردم اولین چیزی که دیدم یه خط سیاه بزرگ گوشه تلویزیون بود. یاد همون روبان سیاهایی افتادم که گوشه عکس بابا وقتی شهید شده بود بسته بودیم.حال و هوای خونه هم مثل همون موقع شده بود.توی این جور وقتا دوست دارم برم بچسبم به مامان تا هم من مراقبش باشم هم اون مراقبم باشه. چند قدم جلو رفتم و کلمو خم کردم تا صورت مامانو نگاه کنم.مامان که متوجه حضور من شد سرشو برگردوند و بهم نگاه کرد. صورتش خیس اشک بود و چشماش یکم سرخ شده بود. به آرومی اشکاشو پاک کرد و دستشو دراز کرد و دستم رو گرفتو کشید سمت خودش.بعد بغلم کردو روپاش نشوندم و گفت:سلام مامان جون صبحت بخیر. کی از خواب بیدار شدی؟ گفتم:تازه، ماچ آفتاب بیدارم کرد. مامان گفت: برو دست و روتو بشور داداشم بیدار کن باهم صبحونه بخورید. من دوباره به تلویزیون و خط سیاه گوشش نگاه کردم گفتم:مامان کی رفته پیش خدا؟ مامان دوباره یه حلقه اشک توی چشماش درست شد.سرشو برگردوند و به تلویزیون نگاه کرد.بعد گفتم:عمو ابراهیم و چنتا از دوستاش شهید شدن. من حس کردم صورتم وا رفت.گفتم: چرا شهید شدن؟مامان گفت:وقتی برای خدمت به مردم رفته بود، هلیکوپترش سقوط کرده. ═❁๑🍂๑🌼๑🍂๑❁═ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۲۶ مه،‏ ۲۰.۰۳​.aac
4.05M
شماره ۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚 7⃣6⃣ 🧕قصه گو :خانم فلاح 🧕🏼 نویسنده : خانم مقدم 🔹مناسب سن ۴تا ۱۲ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوباره چند قطره اشک از چشم مامان روگونش افتاد.به مامان گفتم:یعنی عمو ابراهیم هم رفته پیش بابا؟مامان یه نگاه بهم کردم گفت:آره عزیز دلم. با ناراحتی گفتم: ولی مامان عمو ابراهیم توی خوابم بهم گفت من همین جام که؟ مامان صورتمو نوازشی کردو گفت:درست گفته،شهیدا همیشه زنده هستن،هم توی دلمون هم توی یادمون هم روحشون همیشه هست! امام حسینو میبینی!بعد این همه وقت هنوز همه به یادشن و دوستش دارن! . ✅ ادامه قصه..... ❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ✅ ادامه قصه..... ❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁ ┏━━━👼🏻🌙━━━┓ @koodakan_Amer ┗━━━👼🏻🌙━━━┛ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲