شهیدگرامی بهروز جلفا متولد 1347ایواوغلی
بخش اول (بیوگرافی )
دریک خانواده ی متدین وانقلابی از پدر ومادری زحمت کش و وارسته به دنیا امد .تحصیلات خود را به همراه هم سن وسال های خود در ایواوغلی به پایان رسانید .زمانی که آتش جنگ بین ایران وعراق شعله ورتر شده بود پسر شوخ طبع و مهربان و البته زرنگ شهرمان درسن 18 سالگی و در سال 1365عازم جبهه های نبرد شد .دوره ی آموزشی خود را در عجب شیر سپری کرد و سپس به لشکر 77 پیاده خراسان که در جنوب غربی کشور استقرار داشت منتقل شد و در گردان تکاوران ودسته ی شناسایی در فکه مشغول به خدمت می شود .شهید جلفا جوانی غیور وبسیار پر دل وجرات بود و در مدت 17 ماه خدمتشان درفکه بصورت مداوم به همراه تیم 4نفره برای شناسایی و جمع آوری اطلاعات به محل وموقعیت های دشمن می رفته اند. ازشهادت فرمانده وهم رزم خود دریکی از شبهای شناسایی تاثیر زیادی روی ایشان گذاشته بود به طوری که عزمشان را جزم کرده دربرابر انتقام خون آنها حتی لحظه ای از منطقه ی جنگی دور نشدند ............
شهیدگرامی بهروز جلفا متولد 1347ایواوغلی
بخش دوم (شهادت )
..............این شهید بزرگوار در طول حضورش در جبهه یک بارهم دچار مارگزیدگی شدید شده بود که چندروزی را نیز دربیمارستان بستری می گردد .سرانجام تقدیر سرنوشت براین شد که ایشان ازاین دنیا کوچ کند .در 21 تیرماه سال 1367 دشمن ناجوانمردی خود را با بمباران شیمیایی نشان داد وفرزند غیور ایواوغلی در 21 سالگی براثراین عملیات در فکه شربت شهادت رو نوشید وبه دیدار حق شتافت وبه آرزوی خود که بارها بر زبان اورده بود رسید . صبر پدر ومادر این شهید دربین اهالی شهرمان مثال زدنی بوده و آرزوی سلامتی برای انها داریم .بهروز شهرما رفت ونامش ماندگار شد روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پرنور باد .
هدایت شده از 🌷نغمه های فاطمیون🌷
🌺زیارت نامه شهدا 🌺
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ،
بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ[ اَنْتُم] الَّتى فيها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً،
فَيا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعکم
🌹التماس دعا🙏
┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓
@Nagmahyefatamion
┗━━━🌷🌷━━
🌷نغمه های فاطمیون
🌹لیست هشتم 🌹
🌷 #معرفی_شهید
برای مطالعه زندگینامه شهدا
لینک های مربوطه لمس بشه
👇👇👇👇👇
🌷شهید سید صادق شفیعی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/145
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/308
🌷شهید مهندس المهدی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/636
🌷شهید حسین جعفری نیا
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/703
🌷شهید وحید زمانی فر
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/765
🌷شهید هادی طارمی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/941
🌷شهید شهروز مظفرنیا
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/1609
🌷شهید محمد اصغرنژاد
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/2048
🌷شهدای ناوچه کنارک
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/3112
🌷شهید محمد علیزاده اصل
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/3482
🌷شهید لطیف یار احمدی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/3524
🌷شهید الهوردی دشابخور
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/3855
🌷شهید محمود امام وردیلو
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/4226
🌷شهید باقر علیرضایی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/4514
🌷شهید محبوب نعیمی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/5144
🌷شهید بهروز جلفا
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/6037
🌷شهید مسعود دنیوی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/6559
🌷شهید صدرالله پروینی
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/6931
🌷روحشان شاد یادشان گرامی🌷
ختم #دعای_کمیل
پنجشنبه شب
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/458
ختم #دعای_ندبه
جمعه صبح
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/2258
ختم #دعای_سمات
جمعه عصر
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion/569
دسترسی به متن دعا
لینک لمس بشه
التماس دعای فرج
🌷نغمه های فاطمیون🌷
#جلسه #درس #ولایت_امیرالمومنین علی علیه السلام 🔹جلسه : ۵ سرکار #خانم_لشکری با ما همراه باشید
#جلسه
#درس
#ولایت_امیرالمومنین
علی علیه السلام
🔹جلسه : ۶
سرکار #خانم_لشکری
با ما همراه باشید .
┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓
@Nagmahyefatamion
┗━━━🌷🌷━━
🌷نغمه های فاطمیون
#ولایت_امیرالمومنین
#جلسه ۶
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی علی جمیع الانبیاء و المرسلین لا سیما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیهما افضل صلواة المصلین
با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) : ولایت علی بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از عذاب محفوظ خواهد بود.[*]
در مورد حصن خداوند [دژ و قلعه امن الهی] دو حدیث شبیه به هم داریم که با توجه به سند قوی هردو باید به نتیجه ای برسیم اولی حدیثی از امام رضا (علیه السلام) به نام حدیث سلسلة الذّهب، حدیثی که راویانش غیر قابل انکار هستند : امام رضا از پدرش، آن حضرت از اجدادشان، تا پیغمبر اکرم (صلوات الله علیهم اجمعین)، پیغمبر از جبرئیل، و ایشان از خدای متعال نقل میکند
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
حضرت رضا ( علیه السلام) این حدیث را در نیشابور در حالیکه روی مرکب سوار بودند، بیان کردند. ۱۲ هزار نفر راوی، قلم و کاغذ برداشتند و این حدیث را ضبط کردند. شاید در تاریخ چنین نقلِ حدیثی نمونه نداشته باشد. برای اولین و آخرین بار بود که کسی حدیثی نقل کند و ۱۲ هزار نفر ایستاده و آماده، این حدیث را بشنوند. نقل کرده و نوشته اند: وقتی حضرت این جمله را فرمودند، مرکب خواست حرکت کند، ولی حضرت اشاره فرمودند: «صبر کن
🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️
سند حدیث دوم مانند حدیث اول محکم است؛ حدیث اول : «... لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی ... »[1] حدیث مشابه دیگر این حدیث است که آن هم اسناد معتبری دارد، و آن حدیث این است: «... وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[2]
آیا کلمه توحید، حصن (دژ) خداست یا ولایت علی(علیه السلام) حصن اوست، یا اینکه خدا دو حصن دارد، یکی حصن توحید و دیگری حصن ولایت است، یا به گونه دیگری است؟ سؤال از چگونگی جمع بین این دو حدیث، یک سؤال علمی است.راهی را که برای جمع بین این دو حدیث به نظر میرسد، از تتمه حدیث اول استنباط میکنم. حضرت رضا ( علیه ال
❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️
مردم منتظر بودند ببینند چرا حضرت مرکب را متوقف کردند. حضرت فرمودند: این کلمه را اضافه کنید: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»: کلمه توحید که حصن خداست، یک شروطی دارد، و من یکی از آن شروط هستم؛ خود من که امام رضا هستم، یکی از شروط این حدیثم؛ یعنی وقتی شما وارد حصن خدا میشوید، که ولایت من را بپذیرید.
🌹🌺🌹🌺🌹🌺
واضح است که ولایت شخص امام رضا ـ علیه السلام ـ خصوصیتی نداشته و مقصود، ولایت همه ائمه اثنی عشر ( علیهم السلام ) بوده است که اوّل آن، ولایت علی ـ علیه السلام ـ است؛ پس آنجا که فرمودند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی»، یعنی به شرط ولایت ائمه ی معصومین (علیهم السلام) این حصن، این حصار و این دژ، وقتی مستحکم است که شامل ولایت باشد؛ بدون ولایت استحکامی ندارد.خلاصه اینکه چون حدیث اول، این ذیل را دارد و حدیث دوم هم مصداق این ذیل است، این دو به این وسیله جمع میشوند.
قرآن نیز در آیه یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ اى پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم ) برسان و اگر نکنى ، رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى ) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج ) را هدایت نمیکند.[4] تکمیل رسالت را فقط با اعلام ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ممکن می داند به این معنا که پذیرش اسلام بدون پذیرش ولایت تکمیل نمی گردد و ورود به حصن خداوند با عدم پذیرش ولایت ائمه ی معصومین (علیهم السلام) ناممکن است.
در تفسیر این آیه آمده است که : آیه لحن خاصى بخود گرفته که آنرا از آیات قبل و بعد، مشخص میسازد، در این آیه روى سخن ، فقط به پیامبر است ، و تنها وظیفه او را بیان میکند، با خطاب اى پیامبر (یا ایها الرسول ) شروع شده و با صراحت و تاءکید دستور میدهد، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند.
(بلغ ما انزل الیک من ربک ). سپس براى تاءکید بیشتر به او اخطار مى کند که اگر از این کار خوددارى کنى (که هرگز خوددارى نمیکرد) رسالت خدا را تبلیغ نکرده اى!
ادامه ی بحث جلسه ی آینده
خدایا 🤲
کار بنده وجانشینت حضرت مهدی را سامان ببخش
همان سان که کار انبیا وپیامبرانت را سامان بخشیدی 🌹
فرشتگانت را گرداگردش انبوه ساز 🌸
هیچ یک از آفریدگانت را بر ولیت چیره مساز .🌺
واو را به پیکار با دشمنانت و دشمنان خویش رخصت ده ،
وما را در شمار یارانش آور که بی شک تو
بر هر چیزی توانای
و الحمد لله رب العالمین 🌺
التماس دعای فرج
آيا والدين پس از فوت هم مي توانند فرزندانشان را دعا كنند ؟ استاد مير باقري.mp3
871.3K
🔒 آیا پدر و مادر بعد از فوتشان هم می توانند با دعاهایشان به ما سود و زیان برسانند؟
🔓 پاسخ توسط استاد : میر باقری
https://eitaa.com/joinchat/545980468Cdd7bec4b33
لینک گروه👉👆
هدایت شده از روانشناسی🍃موفقیت | انگیزشی
✍💎
۷۰ سال عمر ما چطور می گذرد؟
۲۵ سال آن را می خوابیم.
۸ سال آن را درس می خوانیم.
۶ سال آن را به استراحت می گذرانیم.
۷ سال آن را صرف تعطیلات و تفریح می کنیم.
۵ سال آن را با ديگران صحبت می کنیم.
۴ سال آن را غذا میخوریم.
۳ سال آن را در رفت و آمد می گذرانیم.
🔸 بنابراین برای کار موثر ۱۲ سال بیشتر وقت باقی نمی ماند.
پس مواظب زمان اندک خودتان باشید
🌺🍂🌺
@asrare_movafaghiyat🌺🍂🌺
✅ حجاب کرونایی
🔴 این روز ها خانم های زیادی رو می بینیم که ماسک زدن،نه کسی از گرما گله می کنه ،نه میگه برام محدودیت میاره و نه گله می کنن که زشتمون کرده،اگه کسی هم ماسک نزنه نمیگن آزاده و باید به انتخابش احترام گذاشت بلکه میگن داره سلامت بقیه رو به خطر میندازه و دست آخر هم مجبور میشن برای اینجور افراد که به سلامت خودشون و بقیه افراد جامعه از روی نا آگاهی و یا لاابالی گری اهمیت نمیدن قانون وضع کنن،این شما رو یاد چیزی نمیندازه؟؟؟
🌺 قانون حجاب هم مگه برای سلامت روحی فرد و جامعه از طرف خداوند وضع نشده؟ پس چرا تا این اندازه به قانون الهی حجاب حمله میشه؟
شاید اگه برای حرفهای خداوند به اندازه دکتر ها ارزش قایل بودیم وبه علم خدا ایمان داشتیم و می دونستیم واجبات خداوند اهمیت زیادی برای سلامت روح و جسممون دارن ،جور دیگه ای رفتار می کردیم.
# ۲۱تیر روز عفاف و حجاب
┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓
@Nagmahyefatamion
┗━━━🌷🌷━━
🌷نغمه های فاطمیون
#چادرانه
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
سرخۍ ݪباݩشـ از دور هویداست❗️
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
سیاهہ #آرایش چشمانشـ👁
#چشم #ݩامحرم را خیره مۍ ڪݩد!
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
بوۍ #عطر دݪ انگیزش مشام هر نامحرمۍ را مۍ ݩوازد!😒
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
رنگہاۍ #جیغ اݪبسہ هایش👚👗 تحسیݩ مردهاۍ #هرزه_چشم را بر مۍ اݩگیزد!
و توجیہ مۍ ڪݩدڪہ می خواهم همه بدانَݩد ڪہ چادرۍ ها هم، #شیک، #زیبا، #خوشبو و #مرتب اݩد.!☹️
آهاۍ چادرۍ نما
(پوشیدݩ چادر آداب دارد)🙂👌
بہ هر چادر پوشۍ چادرۍ ݩگویید!!
بہ #فرشتہ ها بر مۍ خورد.
🌷نغمه های فاطمیون🌷
#دختر_شینا دختر شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته است
دختر شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته استان همدان
قسمت : ۷۱ تا ۹۰
با ما همراه باشید .
┏━━━ 🌷🌷🌷━━━┓
@Nagmahyefatamion
┗━━━🌷🌷━━
🌷نغمه های فاطمیون
خانم علیزاده:
🌷 #دختر_شینا – قسمت٧١
✅ #فصل_شانزدهم
💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچهها با خوشحالی میآمدند لباسهایشان را به ما نشان میدادند. با اسباببازیهایشان بازی میکردند. بعد از ناهار هم آنقدر که خسته شده بودند، همانطور که اسباببازیها دستشان بود و لباسها بالای سرشان، خوابشان برد.
💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر میکردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بیحوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم.
آبگوشتم را بار گذاشتم. بچهها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینتها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود.
💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در میخندید و میآمد. بچهها دورهاش کردند و ریختند روی سر و کولش.
توی هال که رسید، نشست، بچهها را بغل کرد و بوسید و گفت: « بهبه قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداختهای. »
خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. »
بلند شد و گفت: « اینقدر خوبی که امام رضا (ع) میطلبدت دیگر. »
با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « میخواهیم برویم مشهد؟! »
💥 همانطور که بچهها را ناز و نوازش میکرد، گفت: « میخواهید بروید مشهد؟! »
آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. »
سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشتهاند. رفتن تهوتوی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. »
گفتم: « پس تو چی؟! »
موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیفگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانمهاست. باباها باید بمانند خانه. »
گفتم: « نمیروم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچهها بروم. »
💥 سمیه را زمین گذاشت و گفت: « اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنهام. اسمت را نوشتهام، باید بروی. برای روحیهات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه میدارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. »
گفتم: « شینا که نمیتواند بیاید. خودت که میدانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان میآید. آنوقت این همه راه! نه، شینا نه. »
گفت: « پس میگویم مادرم باهات بیاید. اینطوری دستتنها هم نیستی. »
گفتم: « ولی چه خوب میشد خودت میآمدی. »
گفت: « زیارت، سعادت و لیاقت میخواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن. »
گفتم: « شانس ما را میبینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم. »
یکدفعه از خنده ریسه رفت. گفت: « راست میگوییها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من. »
💥 همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوسها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشینها آماده شوند.
💥 خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: « خانم محمدی را جلوی در میخواهند. »
سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پلهها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! »
گفت: « اول مژدگانی بده. »
خندیدم و گفتم: « باشد. برایت سوغات میآورم. »
آمد جلوتر و آهسته گفت: « این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش. » و همانطور که به شکمم نگاه میکرد، گفت: « اصلاً چهطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدمخیر. »
💥 میدانست که از اسمم خوشم نمیآید. به همین خاطر بعضی وقتها سربهسرم میگذاشت. گفتم: « اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟! »
گفت: « اِسممان برای ماشین درآمده. »
خوشحال شدم. گفتم: « مبارک باشد. انشاءاللّه دفعهی دیگر با ماشین خودمان میرویم مشهد. »
دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « الهی آمین. خدا خودش میداند چقدر دلم زیارت میخواهد. »
ادامه دارد... 👈
🌷 #دختر_شینا – قسمت ٧٢
✅ #فصل_شانزدهم
💥 وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: « چه خوب، صمد راست میگوید این بچه چقدر خوشقدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومیاش هم خیر باشد. »
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه میکردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: « خانم محمدی را جلوی در کار دارند. »
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومیاش هم به خیر شد؟! »
خندید و گفت: « نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوسها آماده میشوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم. »
خندیدم و گفتم: « مرد! خجالت بکش. مگرتو کار نداری؟! »
گفت: « مرخصی ساعتی میگیرم. »
گفتم: « بچهها چی؟! مامانت را اذیت میکنند. بندهی خدا حوصله ندارد. »
گفت: «