حـلول‌مـاه صلوات... مـاه حضـرت رسـول، مـاه ولـادت اربــــاب، مـاه مقـدمـه رمضـان، مـاه عـــزیز شــعــبان، خـدمتت‌مـبارك‌مـؤمـن‌جان"♡:)🌱

ماه‌رجب‌که‌تموم‌شدورفت! اگه‌ازماه‌رجب‌‌کامل‌استفاده‌نکردۍ! بدون‌،شعبان‌فضیلتش‌کمتراز‌رجب‌نیست.. فرصتےبراۍشرو‌ع‌دوبارست(: باتوکل‌به‌آقاۍقائم(عج)‌ دوباره‌قوی‌ترازقبل‌شروع‌میکنیم(: -به‌امید‌روزی‌که‌درحضورمولا ولادتشون‌روپرشکوه‌تراز‌هروقتےجشن‌بگیریم😍

خودت درستش کن...:) ♥️

#حرف_دل یعنی خدا میتونه بابا رضا امضا میکنه هفته دیگه ان شاءالله مشهدیم:)))

+دلم گرفته ای رفیق:) #پروفایل #عکس #رفیقانه [@Naheleh_Lady_Dameshgh]

‏باید فکر نکردن‌ به‌ بعضی چیزهارو یاد بگیری! اگه‌ برای‌ فعالیت‌ ذهنیت، محدوده ممنوعه نداشته‌ باشی، آدم‌ ضعیفی خواهی‌ شد! -استاد علیرضا پناهیان-

فکرشوبکن.. روبہ‌گنبدش‌نشستی؛ بہش‌نگاه‌میکنی! دست‌خودت‌نیست‌ یہو‌بغض‌میکنی.. میبارۍ! هق‌هق‌میکنی:)! یهو‌این‌وسط‌میخندی؛ حرف‌میزنے بازگریت‌میگیره💔.. اشکات‌میشن‌یادگاریٺ ‌بہ‌سنگ‌فرشاۍکربݪا... قشنگہ‌نہ!؟... "همچین‌صحنہ‌ای‌نصیبمون[ان‌شاءللھ]"

#داستانِ_دلتنگی -مدت کوتاهی بود که از کربلا برگشته بود می گفت: همه جای کربلا قشنگه بین الحرمین و ضریح و.. خیلی خوبه اصلا هر کسی با یک جایی از کربلا خاطره داره تل زینبیه،قتلگاه و... پرسید:تو با کجا خاطره داری؟! لبخندی پر از بغض و دلتنگی زدم تا خواستم لب وا کنم اشکام یکی یکی ازهم سبقت میگرفتن.. گفتم:کربلا نرفتم:)! اما تا دلت بخواد با عکسای کربلا و مداحی سلام آقا که الان روبه روتونم خاطره ها دارم... #خود_نویس

#داستانِ_دلتنگی توی راه داشتم پوشه مداحی هام رو نگاه میکردم یکی بود اسمش خیلی آشنا نبود یعنی مداحش رو نمیشناختم امتحانی گفتم گوش کنم ببینم چیه زدم روش این بود...👇🏻

#داستانِ_دلتنگی دلِ تنگم بیشتر تنگ شد💔 آقاجانم بابا جانم با اشک با سوز دل با آتش عشق با غم دوری با اشک چشم با زجه صدایت میزنم... بطلب... بابا جانم منِ گنهکار رو سیاه رو با اون کبوتر سفید هات راه بده حرمت و با اشک امضا میکنم نامهِ شرحِ دلِ سوخته ام را:) امضا:اشک و یک دلِ باخته به شما باباجانم دل به یک لحظه نگاهم بده آقاجان:) #خود_نویس